وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

میخواهید شادتر و موفق تر باشید؟ یاد بگیرید دیگران را دوست داشته باشید 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

میخواهید شادتر و موفق تر باشید؟ یاد بگیرید دیگران را دوست داشته باشید

مطالعات بسیاری در سراسر دنیا به بررسی روشهای ارتقا و تقویت اعتماد به نفس، ریسک پذیری، تطبیق پذیری و مواردی از این دست که متمرکز بر توانمندیهای فردی هستند پرداخته اند. پیام بیشتر این تحقیقات شفاف و ساده است: یا احساستان در مورد خود را بهبود دهید و یا باورهایتان درباره قابلیتهایتان را تغییر دهید تا پیشرفت کنید. 
اما فارغ از این مهم، تمرکز اغلب استراتژیهای خود-بهبودی  بر خودِ فردی است که سعی دارد قابلیتهایش را ارتقا دهد. حال آنکه در بیشتر اوقات همان نتایجی که سعی دارید با تغییر عادتها، نگرشها و رفتارهای خودتان بدست آورید وابسته به نوع دیدگاه و نگرشتان نسبت به سایرین است.
در واقع بر اساس نتایج تحقیقات جیسون کالکوئیت و همکارانش در دانشگاه جورجیا، افرادی که اعتماد بیشتری در محیط کار به دیگران دارند امتیاز بیشتری در حوزه های مختلف از عملکرد گرفته تا تعهد تیمی کسب خواهند کرد. و از آنجا که میدانیم روابط ما – بویژه ارتباطاتمان با روسا و هم تیمی هایمان میزان شادکامی و موفقیتمان را معین میکند، شاید ارزشش را داشته باشد که دغدغه ها و سوالات ذهنی خودمان را بازنگری کنیم و سوالات جدیدی برای خودمان مطرح کنیم. مثلا بجای آنکه بپرسیم "چطور میتوانم بهتر شوم؟" بهتر است از خودمان بپرسیم  که "چطور میتوانم خوبی های دیگران را بیشتر ببینم و نیات خیرشان را درک کنم؟"
اغلب ما با این تفکر رشد یافته ایم که منتقد انگیزه های دیگران باشیم و یا حتی به نیت آنها ظنین باشیم. پدر و مادرهای ما در گوشمان خوانده اند که به خاطر حفاظت از خودمان هم که شده مراقب غریبه ها باشیم. حتی شاید در غوغای اخبار جعلی و دروغ، اعتماد کردن حماقت به نظر برسد.
در واقع بخشی از رفتارهای ضداجتماعی نشات گرفته از مسائل شناختی عمیق است. رویدادهای منفی بر اساس تحقیقات متعدد به نسبت تجربه های مثبت ماندگاری بالاتری در ذهن دارند. همانگونه که روانشناس مشهور روی بامیستر در جمله معروف خود میگوید: "بد، قوی تر از خوب است". حتی این مساله ریشه در تاریخ کهن آدمی و انسانهای اولیه و فرایند تکامل آنها دارد. انسانهای اولیه به منظور بقا در شرایط دشوار و بی رحم محیطی، نیاز داشتند که زمانهایی را که اعتمادشان مورد خدشه وارد شده مثل زمانی که خیانتی در حقشان شده و یا گمراه شده اند و یا حتی اوقاتی که آسیبی خورده اند را به یاد بیاورند. در مقابل، زمانهایی که اعتماد آنها منتهی به نتایجی مثبت شده، آن قدرها مهم نبوده که فکر و ذهنشان را به خود مشغول کند. همین تلقی در گذر زمان به ما نیز انتقال یافته است و به نوعی مغز کهن ما مغزی ریسک گریز و بدبین است.
به علاوه تحقیقات نشان میدهد که ما تمایل داریم فکر کنیم که در همه چیز بهتر از میانگین هستیم، به این معنا که سایرین ضعیف تر و بدتر از ما هستند – از جمله آنکه سایرین به نسبت ما کمتر قابل اعتمادند. در همین راستا نتایج تحقیق چیپ هیث  دانشمند رفتارشناس دانشگاه استنفورد نیز نشان میدهد که ما تصور میکنیم که انگیزه های خودمان از نوع درون زا هستند (من سخت کار میکنم چرا که عاشق کارم هستم") حال آنکه انگیزه دیگران برون زا است ("آنها سخت کار میکنند تنها به این خاطر که حقوق میگیرند که این چنین کار کنند").
و نهایتا هرچند تحقیقات جهانی متفق القول به این نتیجه دست یافته اند که خوشبینی منافع بسیاری در جهت موفقیت و رضایت در زندگی کاری و شخصی به دنبال دارد، اما همچنان ما میترسیم که با خوشبینی متهم به ساده لوحی و غیرواقع گرا بودن شویم. بطور مثال در ادبیات انگلیسی و چه بسا فارسی واژگان بسیار متعددی برای توصیف اعتماد زودهنگام به دیگران وجود دارد: زودباور، هالو، خوش خیال، زود فریب، احمق، ساده دل، خوش باور، ساده لوح، بی ملاحظه، پخمه، ابله، کودن، خنگ، و ... .
حتی نتایج تحقیق دیگری نشان میدهد که زمانی که دیگران را بی شیله و پیله و صاف و ساده میدانیم، در پس ذهن خود این افراد را نالایق و کم توان تصور خواهیم کرد، برچسبی که خودمان به هر قیمتی شده سعی داریم از زیر آن فرار کنیم. همانطور که لورل همیلتون رمان نویس میگوید: هیچ گاه به کسانی که همیشه میخندند اعتماد نکن، آنها یا سعی دارند چیزی را به شما بفروشند و یا اینکه چندان آدمهای شاد و خرمی نیستند.
خوبیهای دیگران را ببینید تا پیشرفت کنید
در هر صورت دیدن خوبیهای دیگران و پذیرش آنکه آنها در اعماق نیات خود، خیر ما را میخواهند هرچند ممکن است به نظر مخاطره آمیز و توام با ریسک به نظر برسد اما مزایای آن بر هزینه های بالقوه اش بویژه در محیط کار میچربد. 
تعارض بخشی دشوار اما اجتناب ناپذیر از زندگی کاری ما است. بر اساس مطالعه کریس آرجریس استاد دانشکده کار و کسب هاروارد، دلیل اصلی ناهمسازی و ناسازگاری در محیط کاری، پدیده ای است که او از آن با عنوان نردبان استنباط یاد میکند. بالا رفتن از این نربان بدان معنا است که فرد اطلاعاتی خنثی دریافت میکند اما نیتها را خیر نمیداند که موجب میشود رفتاری نامناسب در پیش بگیرد و باورهای غلط و متکی بر خطا درخصوص دیگر افراد داشته باشد. 
در حالی که یکی از فرصتهای بزرگ برای رشد در محیط کاری از روش برداشت و استنباط ما از بازخوردها  و رفتارهای متعاقب آن حاصل میشود. دوست داشتن دیگران و باور داشتن به نیت خیر انها راه را برای یادگیری جمعی و توسعه جمعی میگشاید. 
با بهره گیری از منبع زیر:
https://www.fastcompany.com/40401630/want-to-be-happier-and-more-successful-learn-to-like-other-people

سبز باشید
 

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.