:: چگونه وقت می کنید این همه کار انجام دهید؟
اما وقتی بعضی افراد این سؤال را می پرسند، حس خوبی نمی گیرم و تفسیرهایی چون حسادت، برادشتهای نادرست و.... ملاحظه می شود. روزی استاد و معلم همیشگی ام آقای دکتر عمادزاده (رئیس هیأت علمی سازمان مدیریت صنعتی) به من گفت من برایت دعا می کنم چون بعضی ها موفقیت تو را نمی توانند ببینند. ایشان که خود از خانواده ای روحانی است تأکید کرد خداوند همه ما را از دام حسادت محفوظ بدارد. ایشان فرمودند قدت خیلی بلند شده و بعضی ناراحت هستند
من در پاسخ اینکه چگونه وقت پیدا می کنم، در درجه اول باید ممنون خانواده ام خصوصاً همسرم باشم که با بزرگواری بار مسئولیت راهنمایی فرزندان و بسیاری از فعالیتهایی را که من باید انجام بدهم را بدوش می کشند
بعد از فاطمه و حسین سپاسگزاری کنم که نبودنهایم را تحمل می کنند
از تیم همراهم در TMBAکه عاشقانه دوستشان دارم سپاسگزارم که مسئولیت پشتیبانی و پیگیری فعالیتهایم را به خوبی به انجاممی رسانند. و اراده و پشتکار کم نظیر خودم که از تمام لحظات بخوبی استفاده می کنم و همیشه این سؤال همراه من است که "الان بهترین کاری که می توانم بکنم چیست؟" آیا از زمان خودم به خوبی استفاده می کنم. ضمن اینکه کار من تفریح من است، من هیچوقت یکماه را برای تفریح به خارج نرفته ام، حتی تعطیلات نوروز من، فقط چهار روز است و حدود 12-10 روز باقیمانده تعطیلات نوروز را بهترین زمان برای پیوستگی بین یادداشتهایم از یک موضوع که در قالب یک کتاب در طول سال ذهنم را مشغول کرده است، می دانم
من از دانشگاه بازار یاد می گیرم و به دانشجویانم در کلاسهای درس منتقل می کنم و آموخته های دائم خویش از یادگیری های کتابها و مقالات را با ترکیب تجربه به بنگاههای اقتصادی و بازار در قالب مشاوره منتقل می کنم
وقتی می بینم دانشجویان کارشناسی ارشد یک دانشگاه اصرار فراوان دارند که برای تدریس به دانشگاه آنها بروم با تمام مشغله، نمی توانم دستورشان را نادیده بگیرم چون یاد می آورم که خودم در دوران تحصیل می خواستم اساتیدم انسانهای علمی عملی باشند. خودشان در صحنه کارزار سربازی کرده باشند. مطالب علمی را بتوانند در بازار ایران پیاده کنند و آثار موفقیت هایشان در شرکتهای را به من دانشجو نشان دهند
و وقتی می بینم مدیر گروهی می گوید ما نمی خواهیم حرفهای عملی در کلاس زده شود بلکه می خواهیم حرفهای علمی زده شود. یا وقتی می فرمایند نمی خواهیم مباحث بازار ایران گفته شود بلکه می خواهیم مثالهای خارجی مطرح شود. فقط می توانم سکوت کنم. آیا مگر نه اینکه علم در دنیای عمل است که خودش را نشان می دهد. مگر نه اینکه تئوری یعنی تجربیات اثبات شده در دنیای عمل، که ارزش قانون شدن و تئوری شدن را پیدا کرده است.
و حال در کتابها قرار گرفته اند. اما یادمان باشد این اصول در هر بازار و هر شرکت می بایست با کار تجربی و سوابق عملیاتی مدیر و مشاور به نسخه خاص و کاربردی تبدیل شود؟ به راستی دانشجو چه می خواهد؟ مگر نه اینکه وقتی در دنیای واقعی مشغول بکار می شود از او مباحث علمی و عملی را با هم می خواهند. به راستی فقط مطالب کتابها را بدون شناخت بازار خودمان تکرار کردن چه دردی را دوا می کند.
آری من پرویز درگی هستم دانشجوی همیشگی بازاریابی، کسی که کتاب و مقاله بخش جدانشدنی از اوقات اش است، او دائم می خواند و یاد می گیرد چون خودش را میوه کال می داند. هیچگاه در دام غرور دچار نمی شود اما علاقه دارد دانسته هایش را در دنیای واقعی بکار گیرد و دستاوردهایش را با بهره گیری از تجربیات و نوشته های دیگران پیوند بزند و به سایرین منتقل سازد. به همین جهت است که وقتی در کلاس درس آن موضوع مورد تدریس با تجربیات عملی او همراه می شوند و می گردند، مورد استقبال قرار می گیرد. خدا شاهد است که بعضی از مواقع در طول یک هفته میانگین، فقط 5-4 ساعت در هر شبانه روز خوابیده ام. و یکی از بهترین شاهدها علاوه بر خانواده ام، همکاران نازنین و همراهان صمیمی ام در TMBA هستند که از انرژی من زبانزد ایشان است. پس بهتر است دوستان دیگر که نوع نگاه زیبایی ندارند بجای نق زدن بی حاصل فقط کار کنند و دچار دام حسادت نشوند. این بازار بسیار بزرگ است.
و اما برای توضیحات بیشتر تصمیم گرفتم یک مقطع از فعالیت ام را از تاریخ 25/10/88 لغایت 9/11/88 یعنی دو هفته را به شما همراهان عزیز گزارش دهم.
پنجشنبه شب مورخ 24/10/88 در سالن فرودگاه مهرآباد منتظر پرواز به کرمان بودم تا روز جمعه سمینار تکنیکهای فرصت یابی در بازاریابی و فروش را در آن شهر زیبا برگزار کنم. سلام گرم صدایی آشنا را شنیدم، دکتر محمود محمدیان بود
یکی از اساتیدی که از هر نظر ارادت خاص به ایشان دارم ، او هم به کرمان می رفت. تصادف جالبی بود. رفت و برگشت کنار هم نشستیم و از هر دری صحبت کردیم و خلاصه اینکه تأکید کردیم برکت در کار تیمی و تلاش برای ایحاد بسط صمیمیت در خانواده بازاریابی است. قرار و مداری با هم گذاشتیم که در این راستا گامهایی جدی تری برداریم. با مشغله فراوانی که ما داریم کمتر فرصت چنین گفتگویی دست میداد. از این بابت خیلی خوشحالم
جمعه سمینار در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن کرمان برگزار شد و مثل همیشه حضور گرم عزیزان زینت بخش سمینار بود. تقریباً دو سالی است که با همت خانم علی احمدی سلسله سمینارهایی را در کرمان برگزار می کنیم و یکسری از دوستان پای ثابت سمینارهای TMBA در آن منطقه شده اند. انشاءالله که کسب و کار همه شان پر رونق باشد. وقتی آقای دکتر دولتمند که به همراه همسرشان یک شرکت پخش دارو را در آن منطقه دایر کرده اند از موفقیتهای این دوران که با بکارگیری توصیه ها و نکات مطرح شده در سمینارها بدست آمده است بیان می کرد، لذت می بردم، آنها الان رهبر بازار صنعت خودشان در آن منطقه هستند. روز شنبه مورخ 26/10/88 در دفتر TMBA به فعالیتهای داخلی سازمان و جلسه با دپارتمانهای آموزش- مشاوره- نشر و تحقیقات بازاریابی گذشت هریک از همراهان عزیز گزارش کارشان را ارائه کردند و در خصوص هریک از پروژه ها همفکری کردیم، همیشه برکت در تفکر جمعی است. دپارتمان آموزش دوره چهارم مدیریت جامع بازاریابی را در محل دانشکده مدیریت دانشگاه تهران از تاریخ 10/10/88 شروع کرده است و هم اکنون در حال ثبت نام دوره پنجم هستند که در اردیبهشت ماه شروع می شود. ارزیابی دانشجویان از اساتید را بررسی کردیم و تصمیماتی گرفتیم. در خصوص طرح درسها دوستان پیشنهاداتی داشتند که بررسی شد و مهمتر از همه طرح برگزاری اولین دوره مدیریت فروش و فروش حرفه ای بود که با تفاوتی خاص از اردیبهشت سال 89 برگزار می شود. و هم اکنون دوستان من در حال ثبت نام هستند
خدا را شکر که TMBA همیشه مبتکر بوده است. هرچند دیگر همکاران ما با تقلید (ای کاش الگوبرداری می کردند) در بعضی از موارد عین دوره را با اندکی دخل و تصرف برگزار می کنند ولی این هم نشانه پیشتازی TMBA است
ما بودیم که اولین دوره جامع مدیریت بازاریابی به مدت 200 ساعت – اولین دوره روانشناسی ارتباط با مشتری- اولین دوره تربیت ویزیتور حرفه ای- اولین دوره جامع مدیریت فروش و فروش حرفه ای به مدت 150 ساعت- و همچنین سمینارهای جدیدی چون تکنیکهای فرصت یابی در بازاریابی و فروش- مهارتهای ارتباط با مشتریان شاکی- مدیریت وصول مطالبات و... را در ایران بنیان گذاشتیم. همکاران دپارتمان تحقیقات بازاریابی گزارش پیشرفت پروژه های در دست اجرا نظیر نان صنعتی تک ماکارون- سرمایه گذاری مسکن و ... را ارائه کردند و نظرات اینجانب و هیئت علمی را در جهت اجرای بهتر پروژه ها شنیدند و همچنین پروژه های در دست مذاکره مورد بررسی قرار گرفت
همکاران مجله توسعه مهندسی بازار نیز گزارش تهیه شماره 12 مجله را ارائه کردند، پس از این شماره، مجله وارد سال چهارم می شود
خدا به تمام عزیزان خصوصاً سردبیر محترم قوت بدهد.
اما یکی از پرکارترین دپارتمانها در حال حاضر دپارتمان مشاوره است. هریک از مشاورین پروژه ای را در دست دارند و در جلسات هفتگی همفکری جمعی سبب می شود تا با سینرژی ایجاد شده فعالیتهایمان را بهتر انجام دهیم. در حال حاضر خودم مشاوره شرکتهای میهن- سیرنگ کاسپین وابسته به گروه صنعتی اشی مشی- پخش سراسری ایران وابسته به گروه شیرین عسل، هفت الماس در صنعت فولاد و استیل البرز در صنعت لوازم خانگی را بعهده دارم و همراهان پرتوانم در دپارتمان مشاوره نظیر مهندس صمدی عزیز- سالاری پرتلاش و محمد مختاریانی مهربان و فعال، نیز هریک چند پروژه مشاوره را با مسئولیت پذیری هدایت می کنند
دپارتمان نشر هم کار بسیار سنگینی دارد چون من و سایر مترجمین یا نویسندگان مطالب دست نویس یا حداکثر تایپ شده اولیه را به آنها می دهیم، اما ایشان هستند که تمام مسئولیتهای تایپ اصلی- ویراستاری و تمام مراحل چاپ و نشر را همراه انتشارات رسا به ثمر می رسانند. طبق قولی که دوستان رسا داده اند کتاب "اداره بنگاههای اقتصادی در دوران بحران" تا 15 بهمن چاپ می شود. سایر کتابهای تحویل شده به ایشان نیز انشاءالله تا پایان سال به ترتیب چاپ می شوند
همکاران من در ICT در تلاش هستند تا علاوه بر وبلاگ من، طرح سایت TMBAرا جدید کنند. مدتی هم خللی در فعالیت این واحد ایجاد شده بود که به حمدالله هم اکنون ایرادات برطرف شده است. امیدوارم مجموعه سایتهایTMBA مورد استقبال روزافزون قرار گیرد. بانک مقالات TMBA مایه افتخار ما شده است چون با هدایت اساتید بزرگوار بازاریابی نظیر دکتر ابراهیمی- دکتر حیدرزاده- دکتر کفاش پور- دکتر وظیفه دوست- دکتر طالقانی- دکتر روستا و... ارتباط دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری با مجله توسعه مهندسی بازار و TMBAبسیار زیاد شده است و تأمین مقاله نیز با هدایت اساتید و توسط دانشجویان صورت می گیرد.
به لطف الهی آپارتمان روبروی دفتر TMBA را هم خریدیم تا با بزرگ شدن خانواده از نظر فضای کار هم پیش بینی لازم شده باشد و قبل از عید چند نفر همکار جدید به خانواده ما اضافه می شوند. گزارش روز شنبه قدری طولانی شد.
روز یکشنبه مورخ 27/10/88 دو قرار داشتیم یکی با زعیم زاده عزیز رئیس سازمان آگهی های روزنامه ایران و دیگری با دوست خوبم آقای یارمحمدلو که به همراه مدیرعامل شرکت شان برای باز کردن باب مشاوره قرار بود بیایند. هر دو قرار را اول صبح کنسل کردند تا در روز دیگر برگزار شود. این فرصت خوبی برای تیز کردن اره است. لذا تا ظهر مطالعه کردم. ناهار هم استاد اسفرجانی تشریف آوردند، میهمان خوبی است چون دستور نان و پنیر و گوجه و خیار دادند. ما هم تابع مشتری هستیم. هرچند خانم اسفرجانی با تجربه بالای حوزه تبلیغات، خودشان صاحب خانه و استاد ما هستند. راجع به مسائل مختلف و تعاملات حوزه کسب و کار صحبت کردیم و جوانی را به من معرفی کردند تا با او جلسه ای داشته باشم، زیرا او ایده های خوبی دارد. بعد از ظهر هم در مجتمع میهن بودم تا فعالیتهای توسعه بازار میهن که تعداد شعبات آن رو به گسترش است و انشاءالله تا پایان سال به 30 شعبه توزیع در سراسر ایران می رسد را پیگیری کنیم. روز دوشنبه هم در نمایندگی مجتمع فرآورده های لبنی میهن در کرمان بودیم تا از لحاظ ارزیابی نیروها و آموزش کارکنان اقدامات مربوطه صورت گیرد. اگر کسی بخواهد عملیات پارتیزانی و چریکی را یاد بگیرد، یکی از بهترین جاها شرکت میهن است. تیم عاشق و کار بلد که گروهی در یک شعبه مستقر می شوند و تمام توصیه ها را به خوبی بکار می گیرند و شعبه را راه اندازی می کنند. مدتی مربی گری می کنند و شعبه دیگر را راه می اندازند.
کار در میهن همیشه با شور و هیجان همراه است. و من هم چند سالی است که همراه آنها هستم.
روز سه شنبه مورخ 29/10/88 در بابل بودم. دانشجویان جوان و پرشور کارشناسی ارشد MBA آخرین جلسه درس تحقیقات بازاریابی همراه با کارگاههای عملی را گذراندند.
روز چهارشنبه هم سه نفر از اعضاء دپارتمان تحقیقات بازاریابی TMBA در کلاس حضور یافتند تا بعضی از پروژه های اجرا شده توسط آن دپارتمان را برای دانشجویان پرزنت کنند تا آنها با پروژه های واقعی ارتباط برقرار کنند. این عملی ترین شیوه آموزش است که من سراغ دارم. قبل از ناهار آقای دکتر مهدوی مدیر گروه کارشناسی ارشد MBA به همراه نماینده دانشجویان با اینجانب جلسه ای می گذارند آنها می خواهند که تدریس کلیه دروس بازاریابی آن دانشگاه به عهده تیم هیئت علمی TMBA باشد، و من تأکید می کنم اگر اصرار نداشته باشید که بیشتر دروس را خودم ارائه کنم، چشم. از هیئت علمی TMBA می خواهم که بنا به تخصص شان هریک بخشی از دروس را تدریس کنند، آقای دکتر مهدوی می گوید طرف مذاکره ما شما هستید، خودتان تصمیم بگیرید و برنامه ریزی کنید. از اینکه پیگیری دانشجویان سبب شده است مدیر گروه شان چنین اعتمادی به TMBA پیدا کند خوشحالم و قول می دهم که هرکاری که بتوانیم انجام دهیم. هم اکنون دکتر رضا اکبری اصل به عنوان یکی از ستارگان TMBA دروس رفتار مصرف کننده و استراتژی بازاریابی را در آن دانشگاه تدریس می کنند و دانشجویان هم بسیار راضی هستند. روز چهارشنبه همراه با مهندس محمد مختاریانی به شهرستان سقز رفتم. ایشان کارشناسی ارشد مهندسی صنایع دارند و چند سال در شرکت میهن و در سمت رئیس سازمان فروش و توزیع فعالیت می کرد و اخیراً با هماهنگی جناب آقای پایداری (مدیر ارشد میهن) به تیم مشاوره TMBA پیوسته است. شرکت مادنوش کردستان پس از مطالعه فراوان قرارداد بهینه سازی سیستمهای توزیع موجود و راه اندازی شرکت توزیع محصولات غذایی و بهداشتی در سراسر کشور را با TMBA منعقد کرد. من مشاور ارشد هستم اما مشاوره مستقیم آنها به عهده مختاریانی عزیز گذاشته شده است. اولین قرار را در شهرستان سقز گذاشتیم. رفتار حرفه ای خانواده مادنوش بسیار خوب بود. آنها فراتر از حد انتظار ما بودند. مدیریت آقای غلامی عالی است. تیم خوبی دارد. حتماً آنها یکی از بزرگترین و بهترین شرکتهای توزیع در چند سال آینده خواهند بود. قرار است دفتر مرکزی شرکت جدید در تهران باشد از اینکه همراه آنها هستم خوشحالم.
همکارانم تماس می گیرند و خبر تولد کتاب "مباحث و موضوعات بازاریابی خدمات با نگرش بازار ایران" را می دهند. از آنها تقاضا می کنم چند نسخه به منزل بفرستند تا فردا صبح به همراه خودم به مشهد ببرم. وقتی حدود ساعت 12 شب به منزل می آیم همسرم تبریک می گوید که یکی دیگر از بچه هایم متولد شده است و می خندیم. حدود نیم ساعت کتاب را می خوانم، امیدوارم ایرادات چاپی آن در حداقل باشد و مابقی را برای فردا می گذارم.
روز پنجشنبه مورخ 1/11/88 در شهر مقدس مشهد هستم. قرار است برای کارکنان مهربان و خوب شعبه مشهد شرکت سیرنگ کاسپین نیم روز آموزش تکنیکهای فروش حرفه ای را از بعد از ظهر تا شب داشته باشیم اما بلیط پرواز را همکاران نتوانسته اند دیرتر از ساعت هشت و پنج دقیقه بگیرند. ساعت 5/9 مشهد هستم و مستقیم به حرم مطهر امام رضا (ع) می روم. پس از زیارت و نماز در گوشه ای که خلوتتر است می نشینم و تا ظهر کتاب بازاریابی خدمات را می خوانم، خوشبختانه فقط دو سه مورد غلط تایپی یا جابه جایی کلمات وجود دارد، آنها را یادداشت می کنم تا به همکاران بدهم. ناهار را به اتفاق همکاران شرکت سیرنگ کاسپین صرف می کنیم و به محل سمینار می رویم. مدیر جدید شعبه آقای ترابی معرفی شد و از زحمات دوست عزیزم آقای قربانی که مدیر سابق شعبه بودند قدردانی شد. سیرنگ کاسپین امسال یک یار ارزنده به جمع خود اضافه کرده است. محمدنژاد عزیز با سابقه مدیریت درخشان در شرکت هایی چون پاکشو، گلستان، و چای شاهسوند به عنوان معاون مدیرعامل سیرنگ کاسپین در حوزه فروش و توزیع کارش را آغاز کرد حتماً با قدرت اجرایی بالای ایشان و خلاقیت خوبشان و مدیریت سرکار خانم مهندس محبوبی و هدایت و همراهی هیئت محترم مدیره سایر همراهان، آینده این شرکت هم درخشان است.
روز جمعه 2/11/88 در شرکت پخش سراسری ایران وابسته به شیرین عسل هستم. نصیرزاده عزیز که دانشجوی سابق من بود مدیرعامل این شرکت است. گروه شیرین عسل با مدیریت آقای ژائله به عنوان رهبر شیرینی و شکلات ایران مطرح است و در اقصی نقاط جهان هم فعالیت دارد. جلسات هفتگی (هر هفته با حدود 8-7 مدیر شعبه) در تهران برگزار می کنیم. وقتی مدیران شعبه ها در فرآیند تصمیم گیری دخالت داده می شوند و از ایشان نظر خواهی می شود، علاقه بیشتری برای نظر دادن پیدا می کنند خوشبختانه فضای مدیریتی در شیرین عسل بسیار باز است و علاقه مندی به مباحث نو در حوزه بازاریابی بالاست. ایشان با علاقه در جلسات طوفان مغزی شرکت می کنند. راهکارهایی که با هم اندیشی و با هدایت مشاور از درون خود سازمان بدست آمده است فوق العاده بوده و همین ها مبنای تصمیم گیری مدیریت ارشد خواهند بود. این هشت روز تمام شد و من از نظر روحی بسیار شادم ولی از نظر جسمی خسته هستم. نباید به جسم خودمان بی توجه باشیم به خصوص من از ساعت انتظار در فرودگاه هم برای مطالعه و نوشتن استفاده می کنم. حتی در مسیر بین فرودگاه تا منزل در درون اتومبیل به نوارهای آموزشی گوش می دهم تا اره ام مدام تیز باشد. و وقتی به منزل می رسم باید با حسین فوتبال بازی کنم و کلی برای یکدیگر رجز می خوانیم، اکثر اوقات برنده می شود ولی بعضی مواقع هم می بازد، به او می گویم پسرم باید بدانیم زندگی همیشه برد نیست اما باختن را نیز شکست نام نگذاریم بلکه بگوئیم تجربه ای است برای آغازی بهتر در دفعه بعد و آن را فرصت یادگیری بدانیم . همسرم دوره جدید را در پزشکی در همین مدت گذراند، است او بسیار خوشحال است که مباحث و تکنیکهای نوین را یاد گرفته است و از موفقیت فاطمه و حسین خوشحال است. و من متشکر از زحمات ایشان که فداکار است و تلاشگر و یک همراه واقعی.
روز شنبه مورخ 3/11/88 اول صبح با سعید ونکی عزیز جلسه ای داشتم ایشان یکی از بهترین و با انگیزه ترین افرادی است که در ده سال گذشته می شناسم. هم اکنون نیز در دوره جامع مدیریت بازاریابی (دوره سوم) دانشجو است. به او گفتم سعید تو دیگر خودت به درجه مشاوره رسیده ای. این همه سال یادگیری بازاریابی و همراه با آن فعالیت اجرایی در شرکتهای بزرگی چون گروه صنعتی انتخاب (اسنوا)، برای وارد شدن به حوزه مشاوره کفایت می کند. و مابقی روز شنبه بازهم به هماهنگی با دپارتمان ها و بررسی فعالیتهای گذشته و پیش بینی برای آینده می گذرد. در کارتابل دعوت نامه دکتر مسگریان حقیقی مدیرعامل محترم سازمان مدیریت صنعتی را می بینم که نوشته است به پاس پنجاه سال تلاش و فعالیت آقای دکتر فریدون آذرهوش در عرصه مدیریت کشور و 25 سال همکاری صمیمانه ایشان با سازمان مدیریت صنعتی، مراسم بزرگداشتی در تاریخ 10/11/88 برگزار می شود.
این هم یکی از اقدامات نیکویست که بزرگان را در زمان حیات شان مورد قدردانی قرار دهیم. روز یکشنبه صبح در سازمان مدیریت صنعتی کلاس بازاریابی داشتم، و سؤالات جوانان علاقه مند و عاشق یادگیری همراه با تدریس به شادی من می افزود.
ظهر جلسه هیئت مدیره انجمن تحقیقات بازاریابی ایران را با حضور هیئت محترم مدیره برگزار کردیم و عصر در شرکت هفت الماس و استیل البرز بودم ولی ظاهراً کمر درد دست بردار نیست، سرماخوردگی هم به آن اضافه شد. بله من به جسمم بی توجهی کردم، حال اوست که مراعات من را نمی کند. سه روز دوشنبه- سه شنبه و چهارشنبه استراحت مطلق در منزل جریمه کار بیش از اندازه است. برنامه های این سه روز را کنسل کردم ولی در عوض پایان نامه آقای محمودی که قابل دفاع است را خواندم (من استاد مشاورشان هستم) یک کتاب جدید در حوزه فروش مطالعه کردم و روزی چندبار با مشتریان و همراهان TMBA صحبت کردم. و کتاب در دست تألیف "معرفی ابزارهای مدیریتی برای راه اندازی و اداره یک کسب و کار" که به اتفاق سالاری عزیز ارائه خواهم کرد در این سه روز پیشرفت خوبی داشت
. با مهندس اسدی خوش برخورد و صبور که از مدیران ارشد گروه پژوهشی آریانا هستند صحبت می کنم. یکی از کارهای خوب این گروه برگزاری کنفرانس بین المللی مدیریت بازاریابی است. می گوید سخنرانی امسال من در سالن اصلی ارائه خواهد شد. پارسال هم سخنرانی من جزء دو سخنرانی برتر شناخته شده بود. قرار اولیه تشکیل یک انجمن را می گذاریم که خبر آن را بعداً به استحضار شما همراهان می رسانم.
همسرم وقتی از مطب بر می گردد لبخند می زند و می گوید قرار بود استراحت کنی؟ و من هم با لبخند می گویم، مرا که می شناسی. آخرشب چهارشنبه است، اهل منزل خواب هستند و من علاوه بر نوشتن این یادداشت در حال تماشای فوتبال بین منچستر یونایتد و منچستر سیتی هستم. با تمام شدن فوتبال یادداشت من هم به مراحل پایانی نزدیک می شود. عجب بازی جذابی بود.
فردا صبح قبل از همکاران در TMBAخواهم بود سه روز ندیدن آنها حسابی دلم را تنگ کرده است، هرچند صدای همه شان را در طی این چند روز بارها شنیده ام. برنامهامروز به این شرح است:
ساعت 9 صبح جلسه تعویق افتاده جناب یارمحمدلو برگزار خواهد شد. ساعت 10 صبح جلسه با عزیزی که انشاءالله قراراست یار تازه ما درTMBA باشد و سپس جلسه با واحد ICT جهت بررسی پیشرفت کار سایت ها. ناهار هم قرار است مهندس رزمان در دفترشان تقبل هزینه کنند. ایشان استادعلمی عملی برنامه ریزی و تفکر استراتژیک هستند. در ضمن یار دبستانی من هستند. زمان عصر را برای مطالعه کتاب آموزه های وارن بافت در نظر گرفته ام و شام هم با
اهل منزل (جای شما خالی) بیرون می رویم و فردا جمعه جمعی دیگر از مدیران پخش سراسری ایران منتظر هستند تا روزی شادعلمی را داشته باشیم. امیدوارم همه ما همواره سالم و سرحال باشیم و بتوانیم اثری مثبت از خودمان بجای بگذاریم و امیدوارم به قول پاستور زمان رفتن بتوانیم بگوئیم من آنچه در توان داشته ام انجام داده ام و برای آن لازم است که عالم عامل عاشق باشیم.
سبز باشید