وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

یادگیری از فیلم فارست گامپ (به همراه فیلم نمایشی) 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

یادگیری از فیلم فارست گامپ (به همراه فیلم نمایشی)

گاه اگر مشغله بگذارد و فرصتی دست دهد، زمانی را صرف تماشای فیلم‌های دیدنی می‌کنم. و البته نگاه دانشگاه- بازاری خودم را نیز چاشنی این تماشا می‌کنم. فارست‌گامپ به یقین یکی از برترین و درخشان‌ترین فیلم‌هایی است که تاکنون دیده‌ام والبته آموزنده‌ترین آنها، خط جذاب داستانی و حس فوق‌العاده‌ی ناشی از فیلم، وجود انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
 تمام حرف فیلم این است که دیوانگی سرشار از فرزانگی است و در واقع این ما هستیم که دنیا را محدود ساخته‌‌ایم. این فیلم تاکید ویژه‌ای بر انسانیت و کرامت انسانی دارد، و موجب تغییر نگرش آدمی نسبت به زندگی می‌شود. این فیلم، داستان مردی خودساخته به نام فارست‌گامپ (با بازی درخشان تام‌ هنکس) است که به صورت مادرزادی دچار عقب‌ماندگی و اختلال حرکتی- ذهنی است.
دوربین در صحنه‌ای، یک ایستگاه اتوبوس را به تصویر می‌کشد که فارست‌گامپ روی سکوی آن نشسته،‌گویی که انتظار چیزی را می‌کشد. در این حین، او در افکار خود غوطه‌ور می‌شود و نزدیک به پنجاه سال از زندگی پرفراز و نشیب خود از کودکی تا حال را در ذهن مجسم می‌کند. نیم قرن از تاریخ کشور آمریکا، از ذهن آرامش‌یافته او عبور می‌کند. فارست، مرد ساده دلی است که در کودکی بهره هوشی پایین‌تری به نسبت هم‌سن و سالانش داشته است. تمام دنیای فارست‌گامپ در مادرش خلاصه می‌شود، زنی صبور که من را به یاد مادران مهربان ایرانی می‌اندازد. مادر فارست، با دقت فراوان و بی‌توجه به حرفهای مردم، تمام حوادث اطراف را با زبانی ساده برای فرزند دلبندش توصیف می‌کند. فارست‌گامپ درکودکی دچار اختلال جسمی است و به کمک داربستی فلزی که به پای او بسته شده و حکم نگهدار را دارد راه می‌رود. او برای خود همبازی ندارد، جز جنی که او نیز درگیر بی‌مهری‌های خانواده خویش است. جنی باعث می‌شود که فارست‌گامپ از بند محدودیتهای جسمی و ذهنی خود خلاصی یابد. به گونه‌ای که طی حادثه‌ای، حرفهای جنی باعث می‌شود که داربست فلزی بشکند. این شکستن گویی تداعی‌گر  درهم شکستن  قید و بندها و زنجیرهای خودساخته است،  به گونه‌ای که گامپ به شکل باورناپذیری درمی‌یابد که قدرت و استعدادی بی‌بدیل در دویدن دارد. همانگونه که گفتم، فیلم هوشمندانه نیم قرن از تاریخ امریکا را به تصویر می‌کشد. فارست‌گامپ حالا دیگر بزرگ شده و می‌خواهد برای جنگ به ویتنام برود. در لحظه خداحافظی، جنی از دوست همیشگی خود فارست‌ می‌خواهد که به جای شجاعت به خرج‌دادن و خیره‌سری در مقابل خطرات، تنها بدود و خود را از مهلکه دور کند. فارست استعداد بی‌نظیری در دویدن دارد. او در حین خدمت، با جوان سیاه‌پوستی به نام بوبا دوست می‌شود. ارتش آمریکا هر لحظه بیشتر در باتلاق ویتنام فرو می‌رود. بمبارانهای پیاپی رمق گردانی را که فارست‌گامپ نیز در آن مشغول خدمت است گرفته است.با فرمان فرمانده گردان و شدت گرفتن بمباران ، فارست شروع به دویدن می‌کند. اما در این حین به یاد رفیق شفیق خود بوبا می‌افتد وبرای نجات او باز می‌گردد. اما در طول این مسافت، چندین مجروح را از مرگ حتمی نجات داده و دوان دوان به نقطه امن می‌برد. او به همین دلیل، مفتخر به دریافت مدال افتخار از دستان ریاست جمهور می‌شود. فارست در جنگ زخم برداشته و دوران نقاهت را سپری می‌کند و در این مدت به دیگر استعدادهای خود از جمله مهارت در بازی پینگ‌پنگ پی می‌برد.
 فیلم سرشار از سکانسهای طلایی است و بیننده را از لحاظ احساسی درگیر می‌کند. فارست میدود تا بلکه رستگار شود و دست آخر هم به مراد دلش می‌رسد. فارست گامپ یک کلاس درس برای تمامی ما است. همواره به معجزه تصویر اعتقاد داشته‌ام و در سمینارها وکلاسها، برشهایی از فیلم‌ها و تیزرهای آموزنده را به نمایش گذاشته‌ام تا واکنش حضار را رصد کنم. شاید پر بیراه نیست که بگویم در دیدن لذتی هست که در خواندن نیست.
 فارست گامپ، نمونه کامل یک عالم، عامل، عاشق است. او نماد تقابل با پوچی و بی‌‌محتوایی انسانهای مدرن است و افراد را به فکر فرو می‌برد که از کجا آمده‌اند و آمدنشان بهر چه بوده است. فارست گامپ سرسپرده‌ی لحظه‌ حال است و برای آینده تقلا می‌کند. او مصداق بارز این  مثال است: " با زندگی نجنگ، در زندگی بجنگ".
با این مقدمه نسبتا طولانی، در ادامه توجه همراهان را به برشهایی آموزنده از این فیلم دیدنی جلب ‌می‌کنم .


فارست گامپ: عالم، عامل،عاشق
•    همیشه یاد بگیریم و عالم باشیم
*دیالوگ :
«فارست گامپ: مامان همیشه جوری توضیح میده که من هم بفهمم داستان از چه قرار بوده».
فارست گامپ به ظاهر از لحاظ ذهنی دچار مشکل است، اما این اختلال موجب نشده که او از یادگیری غافل باشد. البته گامپ راه و روش خود را برای یادگرفتن دارد. ساده‌گویی، موهبتی است که برخی از آن بهره‌مندند. افراد ساده‌گو کسانی هستند که خود ابتدا موضوع را هضم و بعد می‌کوشند تا آن را به ساده‌ترین شکل ممکن به دیگران بیاموزند. گامپ که در ابتدا به کمک اسکلتی فلزی متصل به پای خود راه می‌رود، دویدن را می‌آموزد و یا به عبارت بهتر آن را در درون خود کشف کرده و پرورش می‌دهد، و بعدها راه و رسم نجات انسانها و دیگر مهارتها را می‌آموزد. همه اینها به خاطر شیفتگی او به آموختن است.
فارست گامپ به من آموخت که خداوند ناظر بر اعمال ما است و در همه حال دست یاری‌گر او همراهمان است. او به ما یاد می‌دهد که هر انسانی یک تراژدی دارد که باید با آن دست و پنجه نرم کند. تراژدی فارست گامپ، تنها مرگ است. اما او به خود قول می‌دهد که دلیرانه با فرشته مرگ گلاویز شود و تسلیم نگردد. اوبه ما می‌آموزد که به هر آنچه باور داریم خواهیم رسید.

•    بهترین خود باشیم و عامل باشیم
*دیالوگ:
«خانم گامپ (مادر فارست): باید از آنچه خداوند به تو عطا کرده به بهترین نحو ممکن استفاده کنی.»
همیشه گفته‌ام که بهترین نسخه موجود از خود باشیم. هر چند که این کار بسیار پیچیده است، چرا که اساساً مدیریت بر خویشتن دشوارترین وظایف است. بهترین بودن یعنی آنکه بیشترین اثر بخشی را داشته و مسئولیت‌پذیر باشیم. بهترین بودن یعنی بتوانیم شایستگی‌هایمان را بشناسیم و به بهترین وجه ممکن از آنها بهره ببریم. بهترین بودن از خودشناسی آغاز و به خودباوری می‌انجامد.
در سمینارهایم همواره بر اجرای فرمول زندگی که برگرفته ازکلام مولایمان است، اشاره می‌کنم. فرمولی که طبق آن، اندیشه‌های ما کلمات و احساسات‌مان را شکل می‌دهد. احساسات اعمال ما را می‌سازند و اعمالمان عادت‌هایمان را و برآن اساس شخصیت‌مان شکل می‌گیرد. فارست گامپ، نماد شخصیتی خودساخته است و این شخصیت افراد است که سرنوشت‌شان را رقم می‌زند. پس منشاً سرنوشت هر شخص، اندیشه‌های او است، لذا باید خویش را باور کرد. گاه در پایان سخنرانی‌هایم به یاد یار آسمانی شده، مجتبی کاشانی عزیز، شعر " خویش را باور کن" را می‌خوانم. که در ادامه بخشی از آن را با هم می‌خوانیم.


هيچکس جز تو نخواهد آمد…
هيچ بذري بي تو
روي اين خاک نخواهد پاشيد
خرمني کوت نخواهد گرديد
هرکجا چرخي بي چرخش تو
هر کجا چرخي بي چالش و بي خواهش تو
بي توانايي انديشه و عزم تو نخواهد چرخيد
اسب انديشه خود را زين کن
 تک سوار سحر جاده تو بايد باشي...


باز تاکید می‌کنم که، سرنوشتمان را باید با دستان خود بسازیم و عامل باشیم. در یک دیالوگ به یادماندنی دیگر فارست گامپ از مادر خود سوال می‌کند که، «مادر سرنوشت من چیست؟» مادر او در پاسخ می‌گوید که «سرنوشت تو چیزی است که باید خود آن را خلق کنی». آن که سرنوشت راتعریف می‌کند، خود ماییم. سرنوشت یعنی عاشق بودن، بهترین بودن وتوجه به خود و دیگران،  باور داشتن به خود، غلبه بر تراژدی‌های زندگی، شکستن مرزهای خود ساخته و یاری‌گرفتن از پروردگار. این زندگی ما است  و نباید نسبت به آن بی‌تفاوت و خنثی باشیم، بلکه باید در مواجهه با آن از خود موضعی قاطع داشته باشیم. چون این ماییم که سرنوشتمان را رقم می‌زنیم. پس به یاد داشته باشیم که آینده را می توان به نفع خود مهندسی کرد.

•    معنای عشق را درک کنیم و عاشق باشیم
دیالوگ:
«فارست گامپ: جنی چرا من رو دوست نداری ؟
(جنی لب از لب نمی‌گشاید)
فارست گامپ: خوب من میدونم مرد باهوشی نیستم، اما میدونم عشق یعنی چی!»


به قول مولانا، "عشق اسطرلاب اسرار خدا است." عشق را توصیف کنیم، در جست‌وجوی آن باشیم، عشق بورزیم، عاشقانه فکر کنیم، دوست داشتنی باشیم ، دیگران را دوست بداریم، با عشق آغاز  و با عشق پایان بخشیم و در یک کلام عاشق باشیم، تا باشیم.
پس عشق را در درون خود بجوییم و تمام هم و غم خود را به پرورش آن معطوف کنیم. چرا که به قول جبران خلیل جبران، «زندگی بدون عشق مثل درختی بی‌برگ و بار است.»
در پایان یکی از اپیزودهای ماندگار این فیلم را تقدیم همراهان می‌کنم، خوشحال می‌شوم که اجازه دهید دیگر همراهان نیز از دیدگاه شما و تحلیل‌تان مطلع شوند.


سبز باشید

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.