خودانگیزی کارکنان؛ پیشدرآمد مشترینوازی
برطرفساختن نیازها و انتظارات مشتریان و تلاش در جهت خشنودسازی آنان، موضوعی است که همواره سرلوحه سازمانهای مشترینواز بوده است. در علم روانشناسی میخوانیم که هیچ انسانی با احساس عدم رضایت، قادر نیست خشنودی دیگران را جلب کند. صاحبنظران سازمانی نیز دریافتهاند که انگیزش و خشنودی کارکنان یا همان مشتریان داخلی، ضامن خشنودی مشتریان است. لذا کارکنان ناراضی و بیانگیزه نمیتوانند مشتریان خشنود را به سازمان جذب کنند. از این رو، رضایت کارکنان مترادف با رضایت مشتریان است.
سازمانهای پیشرو میدانند که پیش از هر اقدامی میبایست، انگیزه کارکنان خود را به حداکثر رسانند تا از این طریق در مسیر تعالی و تحقق اهداف خود حرکت کنند. بدیهی است که کارکنان بی انگیزه علاوه بر آنکه قادر به ارائه خدمات مناسب نیستند، مشتریان را نیز نسبت به سازمان بی انگیزه خواهند کرد.
مدیریت انگیزش میتواند به پرورش روحیه خودباوری و رضایتمندی در میان کارکنان یک سازمان بینجامد. بنابراین به کارکنان سازمان خود کمک کنیم تا بتوانند مدیریت صحیحی بر انگیزههای درونی خویش داشته باشند. این امر به خشنودی بیشتر ایشان کمک شایان توجهی میکند، ضمن آنکه به ارتقای فرهنگ مشترینوازی در سازمان میانجامد.
به پاسخ این سوالات فکر کنیم: آیا از هر کاری که انجام میدهید به هیجان میآیید. یا گاهی برای شروع کار به کمک بیشتری نیاز دارید؟ شاید کشوهای شلوغ و درهم ریخته را نادیده میانگارید بدون اینکه وقتی را برای مرتب کردن آنها اختصاص دهید. یا شاید ترجیح میدهید برای جلوگیری از مجادله بجای تذکر به کارمندی که همیشه دیر سر کار حاضر میشود، رفتار او را تحمل کنید. شاید هم الویتهای کاری خود را طوری برنامهریزی میکنید که کارهایی را که دوست ندارید در انتهای فهرست قرار گیرند.
هر چقدر در انجام کارها تعلل کنیم ، استرس و فشار بیشتری را متحمل خواهیم شد. بعد از مدتی ممکن است کاملاً اعتماد خود را از دست بدهیم و تصور کنیم که اصلاً قادر به تکمیل کاری نیستیم. بسیاری از ما گاهی برای انگیزه دار شدن به کمک نیاز داریم. این حمایت و کمک معنوی میتواند از جانب رهبری یا مدیریت ارشد سازمان صورت گیرد. بنابراین در کسوت مدیر یک سازمان بکوشیم تا بسترساز خودانگیزشگری کارکنانمان باشیم و به آنها در درمان بیانگیزگی کمک کنیم.
چگونه میتوانیم بی انگیزگی خود را درمان کنیم؟
احساسات کلید درک ما از ریشه چالشها هستند. ما نباید همیشه فقط به انجام کار فکر کنیم. بلکه باید احساسات خود را هدایت کنیم، نه اینکه اجازه دهیم احساسات ما را هدایت کنند. برای تزریق هدف به موقعیتی که در آن قرار داریم میتوانیم از یک یا چند مرحله زیر استفاده کنیم.
• بر ترس خود غلبه کنیم
ترس یکی از محرکهای بسیار قوی برای انسان است. پاسخ «جنگ یا گریز» به احساس ترس به عنوان منبع بستگی دارد. بنابراین ترس را به خدمت بگیریم. اگر شغل خود را از دست داده ایم و نگران اتفاقات آتی هستیم و نمیدانیم برای پرداخت اجاره خانه از کجا باید پول تهیه کنیم خود را به هر دری می زنید. با ترس خود مقابله کنید. ترس و پریشانی نقطه مقابل اعتماد و ایمان است. موضوعاتی که زمانی مانع قلمداد میشدند کم کم راهی پس زمینه زندگی میشوند. احساساتی که در شما ایجاد انگیزش میکنند را به خود یادآوری کنید آیا احساس خوبی که بعد از اولین فروش داشتید را بیاد میآورید؟ و یا وقتی پس از بارها صحبت با مشتری موفق به بستن قراردادی عالی شدید؟ احساساتی که پس از پایان کارهای مهم داشتید را بیاد آورید و بدانید که پس از پایان این کار مهم همان احساس را خواهید داشت.
• چالشها به ما انگیزه میدهند
بعضی از مردم از مبارزه لذت می برند. مثلاً میخواهند میزان فروش خود را در یک هفته بالا ببرند، یا 20 تماس تلفنی جدید در روز داشته باشند و یا بهرهوری خود را تا 10 درصد افزایش دهند. اگر شما هم چنین هستید ممکن است با قرار دادن ضرب العجل برای خود و یا مقید کردن خود به مبارزه برای بهتر شدن به خود انگیزه دهید. پیشرفت خود را ردیابی کنید یکی دیگر از چیزهایی که سبب ایجاد انگیزه میشود دیدن پیشرفتها است. موضوعات فهرست وظایف روزانه را پاک نکنید بلکه جلو آنها بنویسید «انجام شد». دیدن فهرستی از کارهای انجام شده به ما کمک میکند تا ببینیم چه کارهایی انجام داده ایم.
ادامه این مطلب را در کتاب "40 گفتار پیرامون ارتقای مهارتهای مشتری نوازی" بخوانید.
سبز باشید