زمینهسازی برای مسئولیت اجتماعی سازمانها
ایشان همچنین به کارکنان خدا قوت گفتند و به سابقه آشناییمان با یکدیگر اشاره کردند؛ ایشان چون پدری دلسوز برای همه دعا کردند و خداحافظی کردند. سپس آقای علینقی اعلام کرد که من صحبت کنم. شما تصور کنید بدون قرار قبلی سخنرانی و با نیت مصاحبه با خبرنگار، وارد جلسهای شوید و بخواهند صحبت کنید.
با نام خدا شروع کردم و با مسئولیت اجتماعی که امروز در کنار واژه بازاریابی سبز به عنوان یکی از اساسیترین اقدامات شرکتهای بزرگ مطرح است. و میعاد نیز چنین میکند.
از کاتلر گفتم که در نوشتههای اخیرش در پایان کتابهایش اشارهای جدّی به مسئولیت اجتماعی و رعایت اخلاق در کسبوکارها میکند و تأکید دارد که شرکتهای موفق شرکتهای اخلا قمدار هستند.
گفتم که از کاتلر در سمینار ارمنستان سؤال شد، رسالت شما چیست و او گفت من میخواهم در دنیای بازاریابی روشنایی ایجاد کنم تا مردم سود بیشتری ببرند و شادتر باشند.
ایشان چهار رکن برای اداره یک سازمان را مشتریان، کارکنان، جامعه، و سهامداران برشمرد.
چرا سهامداران که مالکان یک بنگاه اقتصادی هستند در رده آخر قرار میگیرند برای این است که اگر به سه گروه قبلی توجه نکنند، خودشان هم بقایی نخواهند داشت.
پس باید بپذیریم مشتریان ولینعمت ما هستند و بقای هر کسبوکاری به بقای آنها وابسته است.
البته بعضی از علمای علوم انسانی کارکنان را مقدم بر مشتریان قرار میدهند. من نمیخواهم بگویم مشتریان اول هستند یا کارکنان، چون اعتقاد دارم کارکنان نیز مشتریان درونسازمانی هستند و اگر فرهنگ مشترینوازی را در سازمانهای ایرانی نهادینه کنیم، همگی با جان و دل سایر کارکنان را مشتری خودمان خواهیم دانست و میدانیم بقای ما به رضایت و خشنودی مشتریان درون و بیرونسازمانی است.
به نظر من خداوند تمام کائنات را معلم ما و مشتری ما آفریده است. اگر انسان یادگیرندهای باشیم، از تمام اطرافیان خود یاد میگیریم، حتی یک فیلم را مثال زدم. از قسمت آخر سریال ضعیت سفید که به صورت اتفاقی در منزل به اتفاق خانواده آن را دیدم. در قسمتی از سریال نقش اول فیلم که پس از پایان جنگ به خانه برگشته بود گلولهای را روی آتش داغ کرد، ساچمههایش را خالی کرد و تویی یک خودکار را در آن قرار داد. پیام این صحنه این است که حال که جنگ تمام شده است، با قلم باید در صحنه رقابت باقی بمانیم، یا در جایی همین فرد هندوانهای را در آب غیر تمیز انداخت تا سرد شود اما گفت خوش به حالت که به علت دارا بودن پوست سخت میتوانی سرد شوی و در آب غیر تمیز هم سالم باشی.
شاید پیام نویسنده فیلم این است که انسانهای موفق حتی در محیط زندگی نامطلوب از درون سالم و پاک خودشان حفاظت میکنند و خودشان سرنوشتشان را میسازند.
پس عزیزان من به دور و بر خودمان نگاه کنیم حتی یک فرد عادی میتواند با گفتن یک جمله زیبا چنان تلاطمی در روح و روان فرد دانا ایجاد کند و یک جمله سرآغاز تغییری مثبت در زندگی او شود.
از سویی برای اینکه زندگی بهتری داشته باشیم، بیاییم تمام اطرافیان خود را مشتری خودمان بدانیم، آیا مشتری فقط کسی است که پول میدهد و محصول میخرد؟ نه فرزند من مشتری محبت من است.
خاطرهای از یکی از دختران دانشجویم گفتم که وقتی سعی کرد مادر همسر خود را مشتری محبت ببیند، توانست کسی را که قبلاً رابطه خوبی با هم نداشتند را به یک حامی و مادر واقعی تبدیل کرد.
پس این کارکنان با تفکر مشتری نوازی هستند که با عالی کار کردن سبب میشوند سازمانی سودآورتر و شادتر داشته باشند تا مدیران آنها علاوه بر توجه بیشتر به ایشان بتوانند در به جا آوردن مسئولیت اجتماعیشان هم توجه کنند.
همینطور نقش مدیران شایسته بسیار مهم است این مدیران هستند که کارکنان شایسته را انتخاب، آموزش و در کنار هم در قالب یک تیم خلاق و منسجم قرار میدهند.
اگر کارکنان مهمترین مزیت رقابتی سازمانها در عصر امروزی هستند پس نقش مدیران در انتخاب و توانمندسازی آنها بسیار مهم است.
به مدیران توصیه کردم برای انتخاب منابع انسانی سه رکن اساسی که قبلاً در همین سایت نوشتهام را ملاک عمل قرار دهند:
1- به ذات و جوهره کارکنان توجه جدی کنند.
2- افرادی را به کار گیرند که پتانسیل یادگیری بالا و شوق یادگیری داشته باشند.
3- افرادی را به کارگیرند که مهارت کار تیمی را داشته باشند.
سپس به مقایسه تکنیک و تاکتیک در ایران اشاره کردم. و از ضعف مهارت تیمی و گاه متأسفانه حسادتهای بیمورد گفتم.
مثال زدم که شاید من فکر میکردم سالیان سال رکورد رضازاده باقی خواهد ماند اما هموطن دیگر ما با افتخار رکورد ایشان را شکست اما در ورزشهای گروهی با توفیقات کمتر مواجه هستیم و باید این ریشهیابی شود که چرا در ورزشهای فردی بهتر از گروهی نتیجه میگیریم؟
از تلاشهایی گفتم که در شرکتها بعضی از مدیران میانی بیشتر وقتشان را صرف مدرک جمع کردن علیه هم میکنند تا در شورای مدیران مسئولیتشان را پاس دهند اما اگر رویه کار تیمی و مهارتهای گروهی را در سازمانها نهادینه کنیم و به جای رقابت خانمانسوز درونگروهی به رفاقت بپردازیم چقدر موفقتر خواهیم بود.
اشاره کردم به واژه خودکارآمدی و اینکه نیروهای شایسته که مهمترین مزیت و منابع یک سازمان هستند انسانهای خودکارآمد باشند.
راجع به این واژه در سخنرانی خودم در کنفرانس توانمند سازی منابع انسانی در 9 آذر ماه سال جاری سخنرانی خواهم کرد.
در پایان یادآور شدم در جهان پر تلاطم امروزی سازمانهایی موفق هستند که مدیران شایستهای داشته باشند. مدیرانی که اموزش را هزینه نبینند بلکه سرمایهگذاری بدانند. این مدیران نیروهای شایسته را انتخاب میکنند برای یادگیری آنها برنامهریزی و اقدام میکنند. و کارکنان شایسته نیز میدانند که بیشترین ساعات بیداریشان را در محیط کارشان و با مشتریانشان میگذرانند پس باید کاری کنند محیطی شاداب و مشتریانی خشنود داشته باشند. این سازمانها پایدار خواهند بود و سود بیشتری خواهند برد و علاوه بر بهرهمندی جمعی در راستای رسالت اجتماعی و مسئولیت در مقابل جامعه نیز گام بر خواهند برداشت.
پس ما خودمان هستیم که زندگیمان را میسازیم. بیایید با هم تلاش کنیم.
سبز باشید