وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

پرورش نبوغ بازاریابی در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

پرورش نبوغ بازاریابی در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران

پرورش نبوغ بازاریابی و پنجمین کنفرانس بین‌المللی مدیریت بازاریابی


پرورش نبوغ بازاریابی را در سخنرانی کوتاهی در اولین ویدئو کنفرانس بین‌المللی مدیریت بازاریابی ارائه کرده بودم اما تصمیم داشتم در پنجمین کنفرانس بین‌المللی بازاریابی که روزهای 15 تا 16 تیرماه 1390 در تهران، سالن رازی برگزار می‌شود، در قالب یک کارگاه (همانند سخنرانی‌های سالهای گذشته) تشریح کنم.


چون هرساله بنا به روال از سوی دبیرخانه کنفرانس به اینجانب و برخی استادان بازاریابی ایران اعلام می‌شد تا موضوع تازه‌ای معرفی شود و پس از بررسی و صلاحدید شورای سیاستگذاری در زمان برپایی کنفرانس ارائه شود. سابقه سخنرانی‌های من در کنفرانس‌های گذشته مدیریت بازاریابی استقبال بسیار خوب جمعیت را نشان می‌داد، به نحوی که مجریان به زحمت می‌افتادند و با لطف در خارج سالن با تلویزیون و صندلی اضافه پذیرای مراجعه‌کنندگان می‌شدند.


امسال پس از معرفی عنوان سخنرانی‌ام با موضوع پرورش نبوغ بازاریابی، نامه‌ای از سوی برگزارکنندگان کنفرانس دریافت کردم که نوشته شده بود به دلیل پویایی کنفرانس امسال، این عنوان (پرورش نبوغ بازاریابی) و سخنرانی اینجانب پذیرفته نشده است.


هرچند برایم جای تعجب داشت ولی این حق برگزارکنندگان است که به دلیل پویایی، نبوغ بازاریابی را نپذیرند.


در صورت پذیرش این عنوان از سوی پنجمین کنفرانس بین‌المللی و مدیریت بازاریابی، ناگزیر بودم تا موضوع را به‌صورت کاملاً فشرده حداکثر برای 90 دقیقه آماده‌سازی کنم و البته این کار صورت گرفته بود.


با این حال، با دریافت نامة پرلطف برگزارکنندگان پنجمین کنفرانس بین‌المللی مدیریت بازاریابی، ترجیح دادم موضوع را از حالت فشرده بیرون آورده و در قالب 4 ساعت تنظیم و تقدیم حاضران در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران کنم.


آنچه در پی می‌آید، گزیده‌ای است از آنچه در جلسه دیروز به دانشجویان ارائه کردم.


پرورش نبوغ بازاریابی


پرورش نبوغ بازاریابی، کتابی است از پیتر فیسک، فیزیکدان اتمی که سالها بر روی بازاریابی به‌صورت متمرکز تحقیق و مطالعه کرد. فیسک با درجه ذکاوتش در فیزیک، کوشید تا از واژگان فیزیک اتمی بهره جوید تا موضوعات بازاریابی را با نگاهی ژرف و موشکافانه عرضه کند.


خوشبختانه در سال‌های اخیر این گرایش در ایران نیز آغاز شده است که اقبال به سمت مطالعات بین رشته‌ای است. مطالعات بین رشته‌ای اجازه می‌دهد تا صورت مسأله از وجوه و ابعاد گوناگون، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در بیشتر اوقات ما صورت مسأله را به خوبی نمی‌شناسیم، و با تلاش‌های نارس و ناپخته راه‌حلی می‌دهیم. اما از آنجا که صورت مسأله به وضوح تشریح نشده، راه‌حل‌ها نیز خود معضلی هستند که بعدها صد عاقل برای بازگشایی آن اقدام کنند. آن وقت تعجب می‌کنیم که چرا راه‌حل به‌کار نیامد! چرا به رغم هزینه‌های فراوان، راه‌حل‌ها گره‌ای از کار نگشود. غافل از آنکه از اساس، صورت مسأله باید به‌خوبی با همان ابعاد و پیچیدگی‌هایش تعریف می‌شدو سپس برای راه‌حل اقدام می‌کردیم. از دیرباز نیز شنیده‌ایم که تشخیص و فهم صورت مسأله، 50 درصد راه‌حل است.


سالها پیش هم در ایران و هم در غرب، بازاریابی معنا و مفهومی نسبتاً رایج نزد علمای مدیریت و بازرگانی داشت. اما به تدریج، صاحبنظران علوم مختلف با حضور تئوریهای متنوع توانستند صورت مسأله‌ها را باز تعریف کنند، با صورت‌بندی جدید، مسأله از زوایای دیگری نیز خود را آشکار کرد.


پیتر فیسک از جمله دانشمندان برجسته‌ای است که به نظرم شاهکاری بدیع در رشته بازاریابی آفرید. او با دانش دقیقی که از فیزیک هسته‌ای داشت، آن مفاهیم و تئوری‌ها را برای تدوین صورت مسأله به کار گرفت.


پیتر فیسک با حضورش آن هم در مقام یک دانشمند علمی این نوید را می‌دهد که بازاریابی پیچیده‌تر از آن است که با چند تئوری باقی مانده از سال‌های پیشین بتوان مسائل پیچیده بازارها، مشتریان، و رقبا را حل و فصل کرد و آن‌گاه در برج عاج لمید و خوش بود و خوش ماند.


"علم" و "مطالعات علمی" اینک از هم سود می‌جویند و هر یک با مفاهیم و تئوری‌های خود، ظرفیت‌های همدیگر را گسترش می‌دهند.


شادمانم از اینکه این کتاب یعنی کتاب ارزشمند پیتر فیسک را تقدیم استاد سینا قربانلو کردیم تا ترجمه آن را به انجام رساند. سینا قربانلو شاید در زمره ممتازترین مترجمان صاحب‌نام آثار بازاریابی در ایران است که بسیاری از کتابهای درخشان بازاریابی و تبلیغات به همت او ترجمه شده و از سوی ناشران بویژه انتشارات مبلغان چاپ و توزیع شده است.


سینا قربانلو با همان درایت همیشگی، نخست کتاب را مطالعه کردند و پس از مدت کوتاهی گفتند این کتاب آنچنان خواندنی است که بهتر است فرصت خوبی را برای ترجمه آن اختصاص دهند. این ترجمه در اوایل سال 1390 از سوی ایشان پس از بازبینی آماده چاپ است که ان‌شاءا... تا ماه‌های آینده از سوی انتشارات بازاریابی در 600 صفحه چاپ و آماده توزیع خواهد شد.


واژگان فیزیک در دنیای بازاریابی


پیتر فیسک به دلیل اشراف و آگاهی وسیع‌اش از فیزیک هسته‌ای، از واژگان علمی رشته فیزیک در توصیف موضوعات بازاریابی بجا استفاده کرده است. در تشریح دیدگاه‌هایش نیز آنچنان دلنشین این واژگان را به کار می‌گیرد که جای بحث و جدل باقی نمی‌گذارد.


برای مثال از "دوقطبی شدن" استفاده می‌کند تا نشان دهد در دنیای برند و نام و نشان تجاری چه اتفاقی رخ می‌دهد.


او می‌گوید: وقتی برندی کاملاً پرآوازه و استوار شد و مخاطبان او کاملاً به دو دسته مشخص تقسیم می‌شوند. مخاطبان یا کاملاً هوادار سینه‌چاک هستند یا کاملاً از آن برند استفاده نمی‌کنند یا به عبارت دقیقتر پیترفیسک، از آن برند متنفر می‌شوند.


در غرب، براساس آنچه گزارش شده، هواداران کوکاکولا و پپسی این چنین هستند. هواداران تیم‌های فوتبال نیز یا سینه‌چاک‌اند و یا با تنفر خاص هواداران تیم رقیب را مورد خطاب قرار می‌دهند، نزاع‌های کاملاً خشن به راه می‌اندازند و حاضرند برای تیم خود از جان مایه بگذارند. به ساده‌ترین عبارت یا شیفته برند می‌شوند یا متنفر می‌شوند.


هواداران موتور سیکلت هارلی دیویدسون آنچنان شیفته این برند هستند که حاضرند لوگو این شرکت را بر بدنشان خالکوبی کنند. "تبلیغات بر روی بدن" آن هم تبلیغاتی که برای شخص دردآور است، حکایت از اوج شیفتگی است.


"قطب‌نمای فرهنگی" واژگان دیگری است که پیتر فیسک از آن سود جسته است. در دیدگاه پیتر فیسک، همان‌گونه که قطب‌نما، جهت را نشان می‌دهد، قطب‌نمای فرهنگی، تفکری است که در سازمان از چشم‌انداز محافظت می‌کند. به کارکنان بویژه مدیران ارشد یادآور می‌شود همواره با حساسیت زایدالوصفی به سازمان بنگرند، از آن رو که تا چه اندازه همچنان سازمان در راستای چشم‌انداز حرکت می‌کند.


واژگان دیگری چون گرداب بازاریابی، سیاهچاله‌های بازاریابی، ... همگی استعاره‌هایی هستند که از دنیای فیزیک به دنیای بازاریابی وارد شده‌اند و توانسته‌اند درک بهتری از این فضای حوزه علوم انسانی را سبب شوند.


چرا پرورش نبوغ بازاریابی ضرورت دارد؟


فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی جدید، سال‌ها است می‌گوید: بازارها همیشه سریع‌تر از بازاریابی تغییر می‌کنند. به نظر می‌رسد تا بازاریابی بخواهد در درون شرکت‌ها تغییری مطابق با نیاز بازارها انجام دهد، زمان‌بر است. پس بهتر است بتوانیم بازاریابانی پرورش دهیم تا کسری از ثانیه بتوانند سرعت تغییر بازارها را درک کنند، بتوانند نیاز بازارهای جدید را پیش‌بینی کنند، و اطلاعات خود را برای بخش تولید، بسته‌‌بندی، صادرات، تبلیغات، توزیع، روابط عمومی، بخش تحقیق و توسعه (R&D) در قالب دستورالعمل‌های شفاف و یکپارچه ارسال کنند.


تمایل دارم تا از نیوتن و قانون جاذبه نیوتن بهره بگیرم. سال‌های درازی بود که هم سیب و هم میوه‌های دیگر از درختان فرو می‌افتادند. اما تنها این بود که توانست بین افتادن سیب و جاذبه زمین ارتباط برقرار کند و فرمول جاذبه زمین را معرفی کند.


در بازارها با حضور میلیونها بازیگر اصلی یعنی مشتریان، رقبا، و فرصتهای انبوه، کدام بازاریاب می‌تواند از نیروهای نامرئی آگاه شود؟ چگونه می‌تواند بدون داشتن وسائل و ابزار برای مرئی کردن نامرئی‌ها، همچون نیوتن مقتدرانه از نیروی نامرئی سخن بگوید و بر آن اصرار ورزد. اینک هر دانش‌آموز ابتدایی نیز قانون جاذبه را باور دارد. وظیفه بازاریابان آن است که چیزی را ببینند که قرار است در آینده نزدیک یا دور، همه آن را بدیهی خواهند دانست!


جهان پیچیده امروز نیازمند به بازاریابان فکور و هوشمندی است که بتوانند با نشانه‌ای هرچند کم‌اثر و ناچیز، از وقوع تحولاتی خبر دهند که درآینده تحقق خواهد یافت. روشن ضمیران بازار، بازاریابان اندیشمندی هستند که از دل بحرانها، رکودها، کاستی‌ها، و عجزها و ناتوانی‌ها، گوهر کمیابی را به چنگ می‌آورند و آن آینده‌نگری‌هایی است که آنان همچون روز روشن می‌بینند. از این رو می‌توانند برای آنچه می‌بینند، برنامه‌ریزی کنند، به دیگر یاران خود یعنی بخش تولید، صادرات بسته‌بندی، توزیع، نمایندگی‌ها نیز این باور را می‌قبولانند.


تا جایی که آنها نیز نامرئی‌ها را ببینند یا بپذیرند که باید باور بازاریاب نابغه را ندید بپذیرند!


اندروگرو صاحبنظر برجسته جهانی، نیز جمله‌ای دارد پرابهام. او می‌گوید فقط شرکتهای پارانو یا زنده می‌مانند. زیرا حتی زمانی که همه چیز رضایتبخش است،احساس وحشت تنها عاملی است که آنها را نگه می‌دارد.


بازاریابان باید همچون نوابغ در بازار پرابهام و آشفته و بشدت در حال تغییر امروز، همواره در حال پردازش اطلاعات باشند. آنان حتی زمانی که مشتریان وفادار و سینه چاک را برای خرید محصولات می‌بینند، باز هم شک و ظن و هراس را به خود راه می‌دهند. چرا؟


نوابغ بازاریابی و اندیشمندی و اندیشناکی


نوابغ بازاریابی همچون سایر نوابغ همواره اندیشمندند. اندیشمند معنای دقیق آن مضطرب و دل نگران است. برخی به خطا، اندیشمند را به جای متفکر و اندیشنده و اندیشه‌گر به کار می‌برند. اندیشمند گاه به معنای بیمناک نیز در متون ادب فارسی به کار رفته است.


بازاریابانی که در ساحل آرامش نشسته‌اند، بنگاه‌ها و مؤسسات و شرکت‌ها را به مرز نابودی می‌کشانند.


بازاریابان اندیشمند و اندیشناک بر این باورند که مشتری وفادار یک توهم است. مشتری دوست دارد بالاترین کیفیت را با نازل‌ترین قیمت به چنگ آورد. هر سازمان و بنگاه و مؤسسه‌ای بتواند چنین کالایی را به سرعت و به سهولت در اختیار مشتری قرار دهد، مشتری خواهان اوست.


بازاریابان اندیشناک همواره به صدای بازار گوش می‌سپارند. حتی از نجواهای پنهانی و آهسته بازار نیز غافل نیستند. چون کوچک‌ترین نغمه در بازار با حضور انبوه مشتریان، انبوه رقبا، و انبوه فرصت‌ها به هیاهویی بزرگ تبدیل خواهد شد که گوش سازمان‌ها را در آینده کر خواهد کرد.


درباره وضعیت بازارها و رفتار آنها می‌توان باز هم بیشتر اندیشید. اما دو ویژگی ماهیت بازارهای کنونی را درهم پیچیده‌اند:


1)      پیچیدگی


2)       ابهام


بازاریابان نابغه می‌توانند در پیچیدگی‌ها کار کنند، می‌توانند ابهام را تاب آورند. اما آنها که در ساحل آرامش لمیده‌اند، با اندک پیچیدگی قادر به ادامه راه نیستند. "ابهام"، شکیبایی را از آنان می‌گیرد و رفتارهایی ناصواب از خود بروز می‌دهند.


پرورش نبوغ بازاریابی و تکلیف مدیریت آینده کسب‌و‌کارها


در ایران همواره تولید محور بوده‌ایم. از این رو است که هنوز هم در سطح عالی‌ترین مدیران، مهندسان عهده‌دار مدیریت هستند. به کارنامه دولتمردان ایرانی بنگرید که این مهندسان بوده‌اند که اداره جامعه را در دست گرفته‌اند.


به مدد حضور مهندسان در سکانداری فعالیت‌ها، ایران توانسته گام‌های مؤثری بردارد. شاید هم از این رو است که تأسیس کارخانه، صادرات خدمات فنی- مهندسی برای سایر کشورها جزو کارنامه‌های درخشان ایران است. اما فراموش نکنیم وقتی میزان تولید پایین است، بازارها ‌انحصاری است، فروش و بازاریابی کم‌معنا خواهد بود. برای نمونه، سال‌ها قبل افراد برای خرید اتومبیل ناگزیر بودند تا مبلغی را از پیش بپردازند، و پس از ماه‌ها انتظار، ماشین را تحویل بگیرند. اکنون با حضور بازار رقابتی، تسهیلات فراوانی برای خریداران مهیا شده است. چراکه اکنون آقای مشتری تعیین می‌کند که از کدام کمپانی اتومبیل خود را خریداری کند.


در بازار انحصاری، بسیاری از کارکنان و مدیران فروش صرفاً سفارش بگیر هستند و قبض صادرمی‌کنند! حداکثر لطف حضورشان آن است که صف را مرتب می‌کنند، مدارک را از افراد تحویل گرفته و ارباب‌گونه به مراجعان می‌نگرند. حال که وارد بازارهای جهنمی پر رقابت شده‌ایم، این مشتری است که گوشه چشم نازک می‌کند. آن کارکنان و مدیران فروش دیگر هنری ندارند. هنر این مدیران در زمانه پررقابت، عزلت است و عجز. اکنون به مدیرانی نیاز داریم که بتوانند تعیین کنند مشتری در 2، 4، و 10 سال آینده چه رنگی را دوست دارد، چه طرحی را می‌پسندد، از چه ماشینی با چه ویژگی‌ای خوشش می‌آید، با بحران سوخت و انرژی چه موضوعاتی برای مشتری در اولویت قرار می‌گیرد؟


مثال ساده، کولرهای گازی است که در سال‌های پیش یکه‌تاز میدان بودند. با طرح هدفمندی یارانه و افزایش هزینه حامل‌های سوخت، اکنون تولیدکنندگان کولرهای گازی ناگزیرند با جوایز ارزشمندی نظیر ماشین‌های مدل بالا، مشتریانی برای خود دست و پا کنند. آینده همواره برای بازاریابان هوشمند پر از دلهره‌های فراوان است بویژه آنکه سرعت تکنولوژی شگفت‌آور است و نمی‌توان آن را پیش‌گویی کرد.


پیتر فیسک براین باور است که مدیران عامل در سال‌های آینده، مدیران بازاریابی هستند؛ زیرا مدیران بازاریابی هستند که هر لحظه در کنار مشتری حضور دارند، رقبا را رصد می‌کنند، فرصت‌ها را ارزیابی می‌کنند تا بتوانند گوهر نایابی را تصاحب کنند؛ گوهری که چشم و دل مشتری را به لرزه در آورد، و رقبا را از صحنه خارج کند.


بازاریابان، مدیران آینده کسب‌وکارها هستند. تعصبی بر این دیدگاه پیتر فیسک ندارم اما واقعیت نیز هم اکنون در سطح کسب‌وکارهای پیشرفته نظیر شرکت‌های فورچون 500 چنین است. نمی‌توانیم واقعیت‌ها را انکار کنیم. اما می‌توانیم منطقی این پرسش را پیش رو قرار دهیم که : چرا باید بازاریابان هوشمند یا نابغه بالاترین مقام اجرایی کسب‌وکارهای آینده باشند؟


وظایف بازاریابان نابغه


پیتر فیسک سه مؤلفه برجسته را برای بازاریابان نابغه برمی‌شمرد. فیسک براین باور است که سه وظیفه اساسی بر عهده بازاریابان است: 1) درک بازار


2) حمایت از مشتری


3) هدایت نوآوری


به گمان من که ریشه در باورهای عمیق‌ام از مطالعات بازار دارد، "دیکته" از بازار می‌آید. آنچه را بازار دیکته می‌کند باید به هوش بود و با تمام حواس و البته فراحواس نیز شنید، دید، و سنجید. همچنانکه نیوتن و انیشتن توانستند بدون ابزارهای دقیق آن زمان، تئوری خود را ارائه کنند که بعدها با ابزارهای پیشرفته علم تأیید شد. قدرت نبوغ نیوتن و انیشتن در آن بود که فراتراز زمان و مکان اندیشیدند.


در خاطرات انیشتن، نابغه بزرگ فیزیک و ریاضیات است که 20 سال پس از تأیید نظریه‌اش به او خبر دادند که دانشمندان توانستند آنچه را او گفته بود، به آزمایش برند و نظریه‌اش تأیید شد. می‌گویند انیشتن با کمترین واکنشی به گونه‌ای رفتار کرد که گویی این خبر قدیمی است و تأثیری برای او ندارد.


کدام بازاریاب می‌تواند "بازار" را با تمام مکانیسم‌های درون آن تجزیه و تحلیل کند، و پس از آن یک فرمول خاص برای شرکت‌اش همانند یک نسخه تجویز کند؟ بجز آن است که باید تمام قوای عقلی، عاطفی، و دانش‌های متنوع را با پردازش عالی به کار اندازد تا پس از مرارت‌ها و تلاش‌های شبانه‌روزی به دریافتی برسد؟


 چگونه می‌‌توان صدای بازار را شنید و به بیراهه نرفت؟ چگونه می‌توان از انبوه صداهایی که از "بازار" برمی‌خیزد، در هیاهوی باشکوه بیکارگی و لابیرنت پر پیچ و خم، مسیر دقیق را جستجو کرد. برای شنیدن صدای بازار هنوز هیچ دستگاه پردازشگری اختراع نشده جز دو گوش، دو چشم، و مجموعه‌ای از حواس که در اختیار همگان است، اما این نوابغ‌اند که گوش و چشم و حواس خود را بر روی انبوهی از اطلاعات می‌بندند تا بتوانند آنچه را ببینند و بشنوند که برای آینده بازار راهگشا است.


در کتاب‌هایم از جمله کتاب مباحث و موضوعات مدیریت بازاریابی تأکید ورزیده‌ام که بازاریابان باید در دو چیز اسیر نشوند : 1) اسیر اعداد


2) اسیر کلمات


متأسفانه بسیار دیده‌ایم که برخی از شرکت‌ها با انجام یک تحقیقات بازار، تصمیمات آتی را نیز وابسته به آن تحقیق می‌سازند. بدون تردید ما ناگزیریم که با اجرای تحقیقات بازار، دید روشنی از واقعیت‌هایی داشته باشیم که در بازار رخ می‌دهد . با وجود این، نباید به این تحقیقات بسنده کرد و در دام اعداد و ارقام و آمار آن جاخوش کنیم.


اجرای تحقیقات بازار یک اصل اساسی، اولیه و بدیهی است که شرکت‌های پیشتاز جهانی لحظه‌ای از آن غفلت نورزیده‌اند. با وجود این، قرار نیست ما اسیر این داده‌ها و اعداد و ارقام شدیم. پژوهشگر واقعی تحقیق می‌کند، به اعداد و ارقام نیز می‌رسد، اما تمایز او با دیگران در آن است که می‌تواند لایه زیرین اعداد و ارقام را نیز ببیندو تفسیر کند.پژوهشگر همچون پزشک حاذقی است که با دیدن نتایج آزمایش طبی، با دیدن اسکن و ام‌آرآی، می‌تواند فراتر از آن اعداد، فراتراز آن تصاویر، پیش‌بینی‌ها و حدسیات قرین به قطعیت را اظهار دارد. تمایز این پزشک در آن است که خود را ملزم می‌کند تا حتماً نتایج را ببیند و پس از آن است که نسخه خود را صادر می‌کند.


هشدار دوم من در این دوره برای حاضران که عمدتاً مدیران‌عامل و مدیران ارشد صادرات، واردات بودند، آن بود که مبادا با خلق واژگانی خود را بفریبیم. پژوهشگر خود را اسیر واژه‌ها نمی‌سازد. واژه‌ها برای پژوهشگر، تنها ابزاری هستند تا بتواند در یک همزبانی مشترک، صورت مسأله را با همکارانش در میان گذارد.


درباره حمایت از مشتری و هدایت نوآوری یعنی وظیفه دوم و وظیفه سوم نوابغ بازاریابی می‌توان توضیحات مفصلی ارائه کرد. جملگی این توضیحات یک مرکز مشترک دارند و آن اینکه بازاریاب همواره در کنار مشتری است، آنچه مشتری هنوز بر زبان جاری نساخته، در ایده‌آل‌هایش جرقه نزده، بازاریاب نابغه آنها را حدس می‌زند و از تیم نوآوری می‌خواهد تا آنچه را هنوز هیچ پایه و مایه‌ای ندارد در قالب کالا و خدمات به سرعت تولید و در قالب بسته‌بندی خوب، تبلیغات مطلوب، توزیع سریع در بازار عرضه می‌کند.


حتماً می‌پرسید چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ پاسخ این پرسش را با اجازه از پیتر فیسک، خودم می‌دهم.


نوابغ بازاریابی مجهز به دستگاه ذهنی هستند


بازاریاب‌های نابغه خانه‌هایشان را در ابرها ترسیم می‌کنند، اما پایه‌هایش را در زمین می‌گذارند. واقعیت و تخیل دو نیروی شگرف‌اند که این‌گونه بازاریابان همواره با خود به همراه دارند. چسبیدن به واقعیت و واقع‌بینی‌های عینی ما را به روزمرگی‌ها می‌رساند. این تخیل است که به بازاریاب اجازه می‌دهد فراتراز واقعیت ها را رقم بزند. آنچه را دیگران نمی‌پذیرند، بازاریاب نابغه آن را تولید، و عرضه ‌می‌کند. بازاریاب نابغه دائماً مرز واقعیت و تخیل را می‌شکند تا بتواند حامی مشتری باشد. برای مشتری گره‌گشایی کند، او را دردشواری‌ها یاری بخشد و به این ترتیب مشتریانی هواخواه خواهد داشت. تمامی تکنولوژی امروز حاصل اندیشمندان ناراضی است که به واقعیت تن ندادند.


توضیحات فراوانی در این‌باره و برند، ... داشتیم که برگرفته شده از دیدگاه پیتر فیسک بود. مجال آن توضیحات را به فرصتی دیگر وعده می‌‌دهم. آرزویم نیز سرعت انتشار کتاب پرورش نبوغ بازاریابی است که انتشارات بازاریابی آن را چاپ و توزیع کند.


جمله پایانی‌ام را با این عبارت خاتمه خواهم داد که: "بازاریاب"، فردا را خلق می‌کند، و در امروز عمل می‌کند.


سبز باشید

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.