چگونه بازاریابی شدم

"چگونه بازاریاب شدم" عنوان فرعی سخنرانی من بود. ضرورت داشت در ابتدا برای جمع دانشجویان رشته مدیریت بازرگانی از راه و روشهای بازاریابی بگویم.

دانشجویان بویژه در شهرستانها عطش یادگیری و آموختن دارد. اما آنچنان سرگرم درس و فعالیت‌های جانبی درس هستند که بسیاری از موضوعات اصلی برای یادگیری در حاشیه قرار می‌گیرد.

پرسش‌های دانشجویان عمدتاً دراین‌باره بود که چگونه می‌توانند موفق شوند؟ چگونه می‌توانند همانند افراد موفق در مدیریت اقدام کنند؟ و نظایر آن

پاسخ من در دو محور بود. ضرورت داشت تا از زندگی حرفه‌ای من آگاه شوند. تفصیل آن در کتاب دل‌گفته‌ها و دل‌نوشته‌های معلم بازاریابی آمده است.

پاسخ من در محور دوم آن بود که به زندگی بزرگان مدیریت نظیر جک‌ولش مراجعه کنید یا افرادی نظیر بیل‌گیتس که چگونه فراتر از دانشگاه، با علائق و هوشمندی خود، راهی را پدید آوردند که بسیاری از زبدگان علمی علاقه‌مندند در مایکروسافت و جنرال الکتریک استخدام شوند.

دانشگاه حضرت معصومه (س)

پیشنهاد مشخص من برای دانشجویان آن بود که مطالعه کنند، و سپس به دانشگاه بازار بروند. ببینند، بشنوند و برپایه مشاهدات خود، استنباط و استنتاج کنند.

همچنین درباره چهارراه علم یا اجتماع علم گفتم که جهان بشری در شرایط کنونی به این نتیجه آشکار دست یافته است که حل مسائل در گرو آمیزه‌ای از علوم متعدد و متنوع است. نمی‌توان با صرف مطالعات در حوزه بازاریابی، به فعالیت‌های چشمگیر و درخشانی دست یافت.

مثال آشکار آن پیترفیسک، فیزیکدان اتمی است که پس از مطالعات دقیق و هوشمندانه، کتابی پرمحتوا تدوین کرده است که با عنوان نبوغ بازاریابی منتشر شده است.

دراین‌باره باید هوشمندان بدانند که در تله هوشمندی‌های خود گرفتار نشوند. آدم‌های باهوش، به سرعت راه‌حلی می‌یابند و اولین راه‌حل را به‌عنوان بهترین راه‌حل درنظر می‌گیرند. چنین تله‌ای ر ا تله هوشمندی گویند. چراکه اولین راه‌حل لزوماً بهترین راه‌حل نیست.

نبوغ آنچنانکه پیتر فیسک می‌گوید ترکیبی است از هوش و خلاقیت. عصر کنونی بازاریابی نیازمند به بازاریابی است که با هوشمندی عرق می‌ریزند. از ادیسون پرسیدند رمز موفقیت‌ات چیست؟ و پاسخ ادیسون آن بود که: 99 درصد تلاش و 1 درصد خلاقیت و هوش.

دانشجویان دوست دارند به سرعت به مناصب و مدارجی برسند. این تمایل، یک انگیزه خوب است که باید با همت و پشتکار آن را به دست آورد. پیشنهاد عملی‌ام آن بود که اگر تمایل دارید در عمل به موفقیت برسید، به شرکت‌ها و سازمان‌ها مراجعه کنید اما با پذیرش این اصل که حاضریم بیاموزیم، تجربه کنیم، و فعلاً توقع و انتظاری برای دستمزد نداشته باشید.

زمانی می‌توانیم برای دستمزدهای عالی انتظارات بالایی داشته باشیم که در کمال دانایی و افزونی تجربه‌ها بتوانیم برای سازمان‌ها به‌صورت عینی، اقدامات مؤثری برای ارتقای آنها انجام دهیم. تا آن زمان مطالعه، کسب تجربه، پیمودن راه‌هایی که به هوشمندی و خلاقیت بینجامد، وظیفه اساسی ما است.

باید سپاسگزار مدیران دانشگاه حضرت معصومه (س) بویژه آقایان دکتر زارعی، دکتر یزدان‌شناس و دکتر معینی و دانشجویان این دانشگاه بویژه انجمن علمی مدیریت دانشگاه حضرت معصومه (س) باشم که این فرصت آشنایی را برایم مهیا کردند.

سبز باشید