:: جستارهایی در رهبری
- ابتدا بخشی از پیشگفتار مترجم:
رهبری نه پیشه است، نه حرفه، و نه جایگاهی سازمانی. رهبری کیفیتی انسانی است که در فرایندهای زندگی اجتماعی بروز میکند. بدین ترتیب، میتوان گفت هرکس کم یا بیش از آن بهرهای دارد. حتی کودکی که هنگام بازی نقش سرکرده چند تن از همبازیها را ایفا میکند با همین کیفیت سر و کار دارد. ویژگی مهم رهبری در این است که پیروی از او داوطلبانه است، نه از روی وظیفه یا عرف یا قانون، یا به دلیل پاداش یا از روی ترس.
بحث مهمی که سالهاست پژوهشگران را به خود مشغول داشته این است که آیا رهبران، رهبر زاده میشوند؟ یا برای رهبری پرورش مییابند؟ یا هر دو؟ مدارس رهبری و پژوهشگاههای جهان برای پاسخ به این پرسش بنیادی پیوسته در تلاشاند. هاروارد را شاید بتوان پیشگام این مراکز دانست. این دانشگاه نقشی بس مهم و تعیینکننده در سرنوشت جهان ایفا کرده چرا که دهها سال است برخی از رهبران بزرگ جهان در آن تعلیم دیدهاند یا از تجربه و دانش درس خواندههای آن مرکز بهرهمند شدهاند.
آنچه در این کتاب میخوانید برگزیدهای است از مقالاتی به قلم برخی از پژوهشگران نامآور این مرکز بزرگ از جمله پیتر دراکر، وارن بنیس، دانیل گولمن، پیتر سنگه، جوزف بادارکو، و دیگران، که هریک در زمینه رهبری نام و آوازه جهانی دارند.
- حال خلاصهای از هفت دوره عمر رهبری به قلم وارن بنیس، بنیانگذار دانشکده رهبری دانشگاه کالیفرنیای جنوبی:
رهبری هفت دوره دارد: "مدیر نوزاد" در جستوجوی پیری است که او را هدایت کند. "کودک نوآموز" باید در حالی که یکایک رفتار و گفتارش در کانون ذرهبین موشکاف و آزاردهنده عموم قرار دارد انجام وظیفه را بیاموزد. "عاشق نالان" با گرداب حوادث و بلیات سازمان در نبرد است. "نظامی ریشدار" باید آماده ( حتی مشتاق) استخدام افرادی بهتر از خودش باشد زیرا میداند فرودستان فرهیخته موجب درخشیدن او خواهند شد. "سردار" نه تنها باید در برانگیختن دیگران به حقیقتگویی مهارت داشته باشد بلکه باید توان حقیقتشنوی را کسب کند.
"دولتمرد" سخت سرگرم خردورزی به سود سازمان است. و سرانجام "پیر فرزانه" چراغ هدایت مدیران جوان میشود.
- و در نهایت به یادداشتی از هواردگاردنر، روانشناس بزرگ درخصوص پندارنیک اشاره میشود:
نخستین و مهمترین نیاز رهبران، باور به این حقیقت است که سازمان برای درستکار ماندن، به ترازوی اخلاق احتیاج دارد. نیاز دیگر، اعلام باورهای اخلاقی و پایبند ماندن به آنهاست. همچنین نیاز است رهبران پیوسته خویش را به سختی بیازمایند تا یقین شود به ارزشها پایبند ماندهاند، برای اندیشیدن به باورهای خویش وقت بگذارند، چندین ناصح پیدا کنند که در برابر نیروی آنها از گفتن حقایق نهراسند، و به محض دیدن رفتار نادرست در دیگران، با آن برخورد کنند. او میگوید: "ترازوی جهان دو کفه دارد: خوب و بد، درست و نادرست، کامیابی و شکست. پس باید جایگاه خودت را روشن کنی و راه درست را برگزینی."
این کتاب سراسر نکته و درس است برای رهبران سازمانها، امیدوارم با دقت کتاب را بخوانید و با به کارگیری فراگرفتهها لذت ببرید.
سبز باشید