آنچه از استیو جابز میآموزیم
ویلیام هال یکی از افرادی است که در دهه آخر قرن بیستم در شرکت اپل کار میکرده و خاطرات مشترک فراوانی با استیو جابز دارد. او نیز مانند بسیاری از افراد دیگری که سابقه همکاری با جابز را داشتهاند همواره از مدیریت پیشروی او میگوید و نکاتی را برای علاقهمندان مطرح میکند.
بازاریابی، حیاتی است
یکی از نکاتی که هال به آن اشاره میکند این است که جابز همواره بر بازاریابی برای محصولات اپل تأکید میورزید. او میگوید: شاید باورش برای خیلیها سخت باشد اما قبل از ملحق شدن جابز به اپل برای بار دوم، اپل شرکتی بسیار آرام بود و خبرهای کمی از آن شنیده میشد. اما زمانی که جابز به اپل بازگشت شرکت را تبدیل به یک بنگاه بازاریابیمحور کرد. او معتقد بود زمانی که هیچکس درباره محصول ما آگاهی و شناخت ندارد، چگونه میتوانیم آن را بفروشیم؟
اهمیت به همه چیز اما با توجه به اصل تفویض اختیار
در مورد جابز گفته میشود که او همانقدر که به درون یک سیستم اهمیت میداد، به ظاهر بیرونیاش نیز توجه میکرد. هال میگوید: در یکی از جلسات در حال صحبت کردن درباره تراشهای بودیم که درون مادربورد قرار میگیرد. صحبتها کاملاً فنی و تخصصی بودند که جابز به یکی از مدیران گفت: در ضمن توجه داشته باشید که این تراشه زمانی که در مادربورد قرار میگیرد خیلی زشت و بیقواره میشود. جابز در مورد همه چیز خوب فکر میکرد اما کار را به افراد باهوشی میسپرد که میدانست از پس آن برمیآیند.
نگاهی غیر مکانیکی به استخدام
زمانی که جابز قصد داشت استخدامی را انجام دهد فقط به خواندن رزومه و نتایج آزمونهای استخدامی اکتفا نمیکرد بلکه علایق، شخصیت و دستاوردهای فرد را ملاک گزینش قرار میداد. به همین دلیل اپل پر از کارکنانی است که مدرک MBA ندارند اما به شدت خلاق و ایدهپرداز هستند. آنگونه که هال میگوید حتی در مقطعی چند فارغالتحصیل دوره MBA برای دوره کارآموزی خود به اپل آمده بودند که چند روز نگذشته بود که پا به فرار گذاشتند. جابز معتقد بود که مدرک تحصیلی اگر منجر به ارتقاء خلاقیت فرد نشود، از هیچ ارزشی برخوردار نیست.
به حس خود اعتماد میکرد
یکی از درسهای بزرگی که هال همواره از جابز به خاطر دارد این است که همیشه به ویژه در شرایط بحرانی که باید تصمیمات مهم بگیریم، به حس خود اعتماد کنیم. هال میگوید زمانی که جابز از فردی میپرسید "نظرت چیست؟" و آن فرد سراغ آمار و ارقام و تحلیل میرفت، او به شدت عصبانی میشد. جابز اعتقاد و اعتماد عجیبی به حس افراد باهوش داشت.
بزرگ فکر میکرد
جابز متخصص بزرگ فکر کردن بود. زمانی که به اپل بازگشت تمام سرمایه و امکانات شرکت را معطوف به مک کرد که اگر آن پروژه شکست میخورد، الآن خبری از اپل نبود. جابز ریسک کرد و امروز شاهد نتیجه ریسک کردن او هستیم.
پیشنهاد میکنم کتاب ارائه ناب به سبک استیو جابز را که انتشارات بازاریابی (www.marketingshop.ir) منتشر کرده مطالعه کنید.
سبز باشید