راههایی برای تشخیص و از بین بردن قاتلان انگیزه
اگر میخواهید مطمئن شوید محیطی را فراهم کردهاید که در آن نیروها انگیزه رشد و پیشرفت دارند، باید مطمئن شوید قاتلان انگیزه را شناسایی و آنها را از سازمان خود بیرون راندهاید. در اینجا میخواهیم با قاتلان انگیزه آشنا شویم:
1) افراد بدبین
یکی از قاتلان انگیزه که باید آن را به سرعت شناسایی و از سازمان خود بیرون کنید، افراد بدبین هستند. این افراد تمام اقدامات شما برای ایجاد انگیزه در نیروهایتان را بیاثر میکنند. پاداش میدهید، غر میزنند که این مبلغ در حد آنها نیست و شعورشان زیر سئوال رفته است. جشن برگزار میکنید، غر میزنند که این کارها هیچ اثری ندارد و فقط وقت همه را تلف کردهاید و اگر به جای آن پولش را به هر نفر میدادید، بهتر بود. از آنها میخواهید ایده بدهند، سکوت میکنند. همین افراد بعداً گله و شکایت میکنند که چرا در تصمیمگیریهای سازمان، مشارکت داده نمیشوند. در هر حال افراد بدبین همیشه چیزی برای گفتن دارند پس بهتر است یک بار برای همیشه تکلیف آنها را مشخص کنید تا باعث بیانگیزگی سایر نیروها نشوند.
2) عدم امکان پیشرفت و نداشتن چشمانداز
هر نیرویی در هر سطح و ردهای باید مطمئن باشد که امکان پیشرفت برایش وجود دارد. حتی نیروهای خدماتی نیز باید این دید را داشته باشند که جای پیشرفت برایشان وجود دارد و این هنر مدیر ارشد سازمان است که بتواند چشمانداز فردی افراد در ردههای مختلف را تشخیص دهد و آن را تا جای ممکن به چشمانداز سازمان نزدیک کند. اگر فردی احساس کند که اشباع شده و سازمان جای پیشرفت بیشتری برای او ندارد یا سازمان را ترک میکند یا با بیانگیزگی به کار خود ادامه میدهد. یک مدیر حرفهای میتواند انگیزه نیرو برای پیشرفت را همیشه در بالاترین سطح ممکن حفظ کند. حتی اگر به لحاظ چارت سازمانی امکان پیشرفت برای نیرو وجود نداشته باشد، باز هم میتوان به روشهای مختلف در او انگیزه ایجاد کرد که با حداکثر توان خود کار کند و بالاترین بهرهوری را داشته باشد.
3) ارتباطات ناکافی
زمانی که ارتباطات در سازمان ضعیف باشد، افراد بخش زیادی از زمان خود را صرف پرداختن به حدس وگمانها بابت اتفاقات سازمانی میکنند. بخش بسیار زیادی از شایعات و پچپچهای درون یک سازمان (یا به عبارت عامتر، خالهزنکبازیها) به دلیل ناکافی بودن ارتباطات در آن است. هرچقدر ارتباطات بیشتر و شفافتر باشند، جلوی بروز شایعات بیشتر گرفته خواهد شد. شایعه، یکی از مهمترین قاتلان بهرهوری و انگیزه در یک سازمان است که حتی بهترین نیروها را نیز تهدید میکند. مدیر یک سازمان با پایبند بودن به اصل شفافیت میتواند پای این قاتل بهرهوری و انگیزه را برای همیشه از سازمان قطع کند.
متأسفانه برخی از مدیران ارشد فکر میکنند اگر با نیروهایشان ارتباط داشته باشند، به معنای در دسترس بودن آنها خواهد بود و ابهت مدیریتی آنها زیر سئوال خواهد رفت. کاملاً طبیعی است که مدیریت ارشد به اندازه مدیران میانی با نیروهای اجرایی در تماس نیست اما این بدان معنا نیست که مدیر ارشد هیچگونه ارتباطی با نیروهای اجرایی و ردههای پایین نداشته باشد. شرکت در برخی مراسم و جشنها، ناهار خوردن با نیروها و شنیدن صحبتهای آنها حتی اگر چند ماه یکبار هم باشد میتواند در بالا بردن انگیزه نیروها تأثیر زیادی داشته باشد.
4) مدیریت عمودی
دوران مدیریت با این شعار که "ساکت باش و کاری را که خواستهام انجام بده" خیلی وقت است که به سر آمده و کارآیی خود را از دست داده است. قدر افرادی را که به صورت دوطلبانه ایدهپردازی میکنند بدانید برخی از افراد را به زور و اجبار نیز نمیتوان به ایده دادن وادار کرد. حداقل کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که ایده نیرو را بشنویم و از او بابت تلاشی که کرده تشکر کنیم. استفاده کردن یا نکردن از ایده وی مسئلهای است که در وجه دوم اهمیت قرار دارد.
سبز باشید