چگونه برندی بسازیم که به کِیف و کیف مشتری برسیم(بخش دوم)
سادگی خریدار دارد
اگر قانونی جهانی و فراگیر برای برندینگ وجود داشته باشد، این قانون چنین است: هرچه آسانتر درک شود، بهتر است.
سادگی، تصمیمگیری را آسان می کند. نتیجه یک تحقیق نشان میدهد که:
75% از مصرفکنندگان احتمال بیشتری وجود دارد که برندی را به دیگران توصیه کنند، آن هم در صورتی که احساس کنند آن برند ساده است.
در تحقیق دیگری روی بیش از 7000 مصرف کننده درخصوص میزان چسبندگی محصول (یا عواملی که احتمال خرید محصول را بالا میبرد) عامل سادگی تصمیمگیری مهمترین انگیزاننده خرید بود. در این تحقیق 40 متغیر از جمله قیمت، ادارک مصرفکنندگان از برند، و میزان تعامل با برند ارزیابی و در نهایت سادگی در تصمیمگیری مهمترین عامل دخیل در چسبندگی محصول معرفی شد. مقصود از سادگی تصمیمگیری، سهولت در دسترسی و گردآوری اطلاعات قابل اعتماد درخصوص یک محصول و امکان مقایسه موثر و صحیح با دیگر گزینههای خرید است.
سادهسازی وابسته به تمایل و آن چیزی است که مشتری می خواهد. بطور مثال کمپین اشتراک خانه به خانه تیغ اصلاح دالر شیو متمرکز بر راهبردی صحیح و ساده بود: چرا برای خرید یک تیغ ساده باید تا داروخانه بروید.
بسیاری از برندهای دیگر ضمن تقلید کورکورانه از این مدل اشتراک و ارسال درب منزل، شکست خوردند چرا که هر محصولی مناسب این مدل نیست.
این سادگی همچنین باید در شخصیت برند شما نمایش داده شود. جنیفر آکر یک بازاریاب معروف و شناختهشده از دانشگاه استنفورد بود که مفهوم پنج ویژگی شخصیت برند را در این رابطه پیشنهاد داد. بر اساس تجزیهوتحلیل شخصیت برند، هر برندی یک ویژگی متمایزکننده دارد که معرف آن برند در بین مخاطبین است. مردم زمانی به برند شما علاقمند خواهد شد، که ویژگی شخصیتی شما ساده و قابل تشخیص باشد:
تلاقی ایدهها
برخی گروه شامپانزه ها به یکدیگر یاد می دهند که چطور با سنگ، دانه های سفت را بشکنند. ولی گروه های مختلف شامپانزه هرگز ایده هایشان را با هم مبادله نمیکنند، چیزی به هم یاد نمیدهند، در نتیجه این فرهنگ ها هیچ گاه توسعه پیدا نمی کنند، هیچ وقت رشد نمی کنند، هیچ وقت هم افزایی پیدا نمی کنند. هر کدام از ما یک مقداری می دانیم، ولی هیچکدام از ما کل مطلب را نمی دانیم. این مبادله ایده ها است، تلاقی افکار و جفت یابی میان آنها، که باعث پیشرفت تکنولوژی می شود.
پیشتر در یادداشتی از اینجانب پرویز درگی درخصوص پدیده اثر مدیچی مطالبی خواندیم. بسیاری خاندان مدیچیها و اقدامات آنها در گرد هم آوردن ایدهها و افراد مختلف را کاتالیست و جرقهی رنسانس در اروپا میدانند. مدیچیها با گرد هم آوردن افراد مستعد موجب شدند تا این افراد با هم در تماس و تعامل قرار گیرند، به بده بستان ایدههایشان بپردازند، و نقاط تلاقی را که موجب خلق ایدههای جهنده و بکر میشود را کشف کنند. به عبارت دیگر آنها به این افراد این امکان را دادند که به یافتن ارتباطات و نقاط اتصال میان رشته ها و فرهنگهای مختلف بپردازند و به این ترتیب موجب انفجار نوآوری گردند. این تلاقی ایده ها که از آن به عنوان «اثر مدیچی» یاد می شود، موجب بروز پیشرفتهای شگرف در ادبیات، فلسفه، هنر، سیاست، و علم در قرون بین سدهی چهاردهم و هفدهم شد.
در واقع برترین ایدهها محصول تلاقی میان ایدههای مختلف هستند و این مفهوم در برندینگ نیز مصداق دارد. عنوان مثال زپیر با شعار، برترین برنامه ها در کنار هم بهتر میشوند تلاش کرد تا مفهوم چهارراه ایدهها را عملیاتی کند.
زپیر با گردآوردن و کنار هم قرار دادن کارکردهای برنامههای مختلف، میکوشد تا روند انجام کارها را تسهیل و به آن سرعت ببخشد. چنان که مشاهده کردیم، ایدههای بکر و نوآورانه در دنیای کنونی اغلب زمانی حاصل میشوند که دو موضوع یا ایدهی به ظاهر غیر مرتبط را با هم تلفیق کنیم و به ایده ای تازه و جدید دست یابیم.
بیشتر بر اساس ادراک مصرف کننده برندسازی کنیم
آیا گمان میکنید که برندی مثل لند روور واقعا فکر میکند که خریداران اتومبیلهای ساخت این کمپانی این خودروها را برای استفاده در جادههای پر پیچ و خم و سفرهای ماجراجویانه میخرند؟ با توجه به تعداد شاسی بلندهایی که این شرکت میفروشد، بعید به نظر میرسد که لندروور اینطور فکر کند.
با این وجود چرا این برند خود را خودرویی برای ماجراجوییهای پرحادثه و پردستانداز معرفی میکند؟
مارک باروس در مقاله خود با عنوان «چرا شرکتها باید بر اساس ادراک و نه واقعیت برندسازی کنند» به این پرسش پاسخ می دهد. دلیل آن است که مردم بر اساس اداراک خود خرید میکنند، نه واقعیت.
باروس به کمک تعدادی مثال طنزآمیز، این اصل را نشان میدهد:
ادراک: این خودرو برای رانندگی در مقاثد دورافتاده و هیجان انگیز است.
واقعیت: بیشتر مردم از این خودرو برای انجام خریدهای روزمره خود استفاده میکنند.
بنابراین عملکرد یک محصول انگیزه خرید آن را فراهم نمیکند، بلکه سبک زندگی شخصی که از آن محصول استفاده میکند اهمیت دارد. بطور مثال برندی مثل نایکی به شدت بر اساس ادراک مشتری به برندسازی اقدام میکند: اگر شما کفشهای نایکی را پای فلان ورزکار حرفهای میبینید، اگر شما هم این کفشها را خریداری کنید میتوانید مثل این ورزشکاران بدرخشید.
با بهرهگیری از منبع زیر:
https://www.helpscout.net/blog/brand-strategy/
سبز باشید