زیبایی خفتهی محدودیتها
زیبایی خفتهی محدودیتها
اگر قرار بود تا یک ماشین مسابقه طراحی کنید، چطور و با چه ویژگیهایی آن را میساختید؟ احتمالا با خود فکر میکنید، که من آن را طوری طراحی میکردم که سریعتر برود. و تا جایی که میتواند گوی سبقت را از دیگر خودروها برباید بگونهای که هیچ ماشینی به گرد پایش هم نرسد.
احتمالا بدیهیترین و اولین راهکاری که به ذهن همه ما میرسد ساختن یک خودروی سریعتر است، اما زمانی که قرار باشد یک خودرو مخصوص شرکت در رقابتهای استقامتی اتومبیلرانی 24 ساعته لمانز طراحی کنیم اوضاع فرق خواهد کرد. رقابتهای ۲۴ ساعتهی لمانز جزءِ مهمترین رویدادهای دنیای اتومبیلرانی هستند. در جذابیت لمانز همین بس که، حضور برد پیت، جکی چان و جیسون استاتهم پیش از مسابقه و رانندگی برد پیت برای یکی از تیمها در این رویداد، از جنبههای قابل توجه لمانز ۲۰۱۶ بودند.
برای شرکت موثر در لومانز 2006، یک مهندس شرکت آئودی بجای تمرکز روی سرعت، از خود سوال هوشمندانه تری پرسید: اگر خودروی ساخت شرکت ما نتواند سریعتر از رقبا حرکت کند، چطور میتواند برنده رقابتهای لومانز شود؟
اما اگر خودروی آنها سریعتر از رقبا نباشد، چطور میتوانند انتظار پیروزی داشته باشند؟ آیا این امر شدنی است؟
سوال هوشمندانه مهندسان آئودی که همزمان انگیزه برد و همینطور محدودیتهای پیشروی تیم آئودی را به چالش میکشید، موجب شد که طراحان آئودی اولین خودروی مسابقهای با فناوری دیزل را بسازند. پاسخ آنها به این سوال، بهرهوری سوخت بود. خودروی ساخت آئودی سریعتر نمیرفت، بلکه به دلیل نیاز کمتر به ایستادن و سوخت گیری، استقامت بیشتری داشت. خودروی R10 TDI تا سه سال بعد از لومانز 2006، پیروز بلامنازع این رویداد بود.
ادام مورگان و مارک باردن در کتاب تحسینشده و خواندنی خود بنام محدودیت زیبا، رویکرد هوشمندانه آئودی در غلبه بر محدودیتها و مواجه شدن با مسائل را تشریح میکنند. حالا چطور میتوان از محدودیتها به نفع خود بهره برد؟ در ادامه همراه ما باشید.
محدودیتها در ذهن ما چگونهاند؟
مورگان و باردن در کتاب خود، سه ذهنیتی را که ما در مواجهه با محدودیتها داریم تشریح میکنند:
1. قربانی: کسی که در مواجهه با محدودیت ها، سقف آرزوهای خود را کوتاه میکند.
2. خنثیساز: کسی که از آرزوهای خود دست برنمیدارد و در عوض به دنبال راهی متفاوت برای تحقق آن و خنثی ساختن آثار و تبعات رویدادهای ناگوار میگردد.
3. متحولساز: کسی که محدودیتها را یک فرصت میبیند و حتی سقف ارزوهای خود را بلندتر می کند.
لازمه تغییر ذهنیت، خودآگاهی و تغییر گفتو گوی درونی است. خودآگاهی شرط پیش بردن ما به سوی تغییر مثبت است. باور کنید که توانستن مخصوص آدمهایی است که باور کردهاند میتوانند. خودآگاهی به این معنی است که هر یک از ما چگونه به خود نگاه می کنیم و بر اساس نگاهی که به خود داریم، چه احساسی پیدا می کنیم.
به این مثال توجه کنید: مردی مسئول اداره یک نانوایی محلی است و اجاره بهای فروشگاه او به تازگی 20 درصد افزایش یافته است.
یک نانوا با ذهنیت قربانی به خود میگوید: «به نظر میاد مجبورم بیشتر پول بدهم. هیچ کاری از دستم برنمیاد. حداقل الان نمیتونم حرکتی کنم. شایید مجبور شم کاسبی چندسالمو تعطیل کنم و خونهنشین شم».
شخصیت خنثیساز از دیگرسو همچنان روی آرمانها و اهداف خود ایستاده و همزمان به دنبال استراتژیهای جدید برای غلبه بر محدودیت پیشآمده است: «من باید این مغازه را با چنگ و دندان نگهدارم. اما شاید بتوانم با راه اندازی یک وبسایت و ارسال نان به درب منازل کار و کسبم را توسعه دهم و اندکی از هزینههای اضافه شده را جبران کنم».
و در نهایت شخصیت متحولساز این محددیت را اهرمی برای بازطراحی کار و کسب خود قرار می دهد. «شاید اصلا نیازی به این تشکیلات و وجود چنین مغازهای نباشد. شاید بتوانم در فضای انلاین فروش کنم و یا در قالب سرویس اشتراک نان کار کنم».
هر داستانی که در ذهن نانوا جرقه میخورد، نگرش او را شکل میدهد و نگرش او باعث ایجاد یک رفتار در فرد میشود. در واقع آنچه او درخصوص گزینههای پیش روی خود باور دارد، عملکرد او را تعیین و نهایتا نتیجه را رقم میزند.
در ادامه روشهایی برای تغییر رویکرد ما در مواجهه با محدودیتها را مرور می کنیم:
سوالات پیشبرنده طرح کنید
زمانی که با محدودیتی خاص مواجه میشوید، طرح برخی سوالات پیشبرنده به منظور حذف چارچوبهای خودساختهای که مثل حصاری اطراف مساله را پوشاندهاند سودمند خواهد بود.
چارچوب این دست سوالات را میتوان با تفکر میتوان-اگر درک کرد.
مردی که نانوایی را اداره میکند میتواند سوالات زیر را از خود بپرسد:
• چطور میخواهم خود را برای این افزایش 20 درصدی اماده کنم و آن را جبران کنم؟ آیا اگر سبد محصولات خود را با اقلامی که مشتری خواهان آن است تکمیل کنم، قادر خواهم بود تا ا اثار این افزایش کمرشکن در امان باشم؟
• اگر بیرون فضای نانوایی را میز و صندلی بچینم و از مشتریها پذیرایی کنم؛ میتوانم تجربه مشتری را بهبود دهم و پای افراد بیشتری را به مغازهام باز کنم؟
• آیا میتوانم اقلام کم فروش را حذف و روی محصولات قهرمان و پرفروشها مانور بیشتری بدهم؟
هیچ یک از آنها تضمینی برای محقق شدن ندارند، اما حداقل پرسیدن سوال میتواند ما را از درماندگی و تردید خارج کند و ذهن را به سمت تفکر درخصوص احتمالات سوق دهد.
محدودیتهای شخصی را به فرصتهای یادگیری تبدیل کنیم
مار ک مکموریس اسنوبردسوار مطرح کانادایی، کسی که برنده چندین مدال طلای مسابقات این رشته شده و توانست تنها مدال المپیک زمستانی کانادا در رشته اسنوبرد را در سوچی بدست آورد. نمونه افرادی است که از محدودیتهای خود فرصتی برای یادگیری مهارتها ساخته اند.
احتمالا فکر میکنید که او با چنین اشتیاق و استعدادی زاده شده و اسنوبردسواری در خون اوست. اما کاملا عکس این مطلب صادق است، او در یک خانه روستایی در استانی دورافتاده و بدور از امکانات ورزشی گران مثل اسنوبرد به دنیا امد. او و برادرش برای آموزش دیدن در اسنوبرد سر از پا نمیشناختند اما هر بار با دست رد مواجه میشدند. این بزرگترین مانع سد راه این دو برادر بود، اما به دلیل اشتیاقشان به این ورزش، به دنبال راههایی برای تقویت مهارتهای خود در این زمینه بودند.
آنها نهایتا بجای کنارگذاشتن آرزوی خود، به ورزشهایی رو آوردند که به دلیل شباهتشان به ورزش اسنوبرد میتوانست به تقویت مهارتهایشان کمک کند و در آینده به آنها در موفقیت در ورزش اسنوبرد کمک کند. آن چیزی که روزی بزرگترین محدودیت آنها به شمار میرفت، حالا برگ برنده آنها بود.
محدودیتهای خودساخته برای ایجاد رشد و توسعه
نیک فرانسیس یکی از موسسین شرکت هلپ اسکات درخصوص اهمیت محدودیتها در انجام صحیح و مناسب کار و فرآیند استخدام میگوید: برای رسیدن به یک فرهنگ بارور و سختکوش بهتر است در تیم خود حداقل 10 نفر با این ویژگیها داشته باشید که به اندازه 30 نفر حقوق میگیرند، این خصوصیت انگیزه لازم را برای محقق کردن نیاز مشتریان در تمام دیگر کارکنان فراهم میکند:
«با پذیرش این محدودیت، تمام افراد مجبور میشوند تا در سطحی بالا کار کنند ... به نظر پرداخت نابرابر و حقوق پایینتر به افراد با کارکرد معمولی، هرچند یک محدودیت به نظر میرسد اما مزایایی فوق العاده برای شرکتهای بویژه نوپا دارد. طلایی ها، کار بیشتری را در زمانی کمتر انجام میدهند و مستحق حقوق بیشتر هستند.»
زمانی که پول یک محدودیت باشد، سازمان مجبور است عاقلانه خرج کند، سخت کوشانه، هوشمندانه و فداکارانه کار کند و متفکرانه رشد کند و به همین دلیل سازمان مجبور است کسانی را جذب کند که همسوی این فلسفه کاری باشند.
نگاه فرصتیاب
محدودیت ها جزیء جداییناپذیر کار هستند. اگر حالا نشانی از آنها نمیبینیم، در آینده بطور حتم از جایی سر باز خواهند کرد. خودآگاهی در این برهه، در درک ذهنیت درونی به ما کمک خواهد کرد، آیا ما مثل یک قربانی تسلیم شرایط خواهیم شد، یا سعی میکنیم آثار منفی آن را خنثی کنیم و یا آن را متحول سازیم؟
زمانی که ندای درون غالب خود را شناختیم، میتوانیم سوالاتی پیش برنده برای خودمان طرح کنیم تا راه را از بیراهه مشخص کرده و مسیر توسعه را طی کنیم. این کار مسیر موفقیت ما را هموار میسازد، چرا که ما اینگونه به دنبال راهی برای تطبیق با تغییرات خواهیم بود نه مقاومت در برابر تغییر.
به قول امپراتور فیلسوف، مارکوی ارلیوس: «اگر هر چیز بیرونی در شما ایجاد تنش کند،درد حاصل از آن به دلیل خود آن چیز نیست، بلکه به دلیل برداشت و برآورد شما از آن است، هرچه آن را حقیر بشمارید از تازیانهایش در امان خواهید بود»
منبع:
https://www.helpscout.net/blog/flipping-constraints/
سبز باشید