سه راهبرد برای خروج از مخمصه
همیشه نخستین قدم، سخت ترین مرحله است؛ اینطور نیست؟ در حل مساله نیز دشوارترین و تعیینکنندهترین مرحله، تشخیص وجود مساله و صورت آن است. به همین دلیل است که من پرویز درگی در پروژههای مشاورهی تحت رهبری خود ابتدا فاز شناخت را تکمیل میکنم. درواقع، مشاور حرفهای همواره به سه فاز شناخت (معاینه؛ یعنی همانطور که یک پزشک برای تشخیص درد از اقدامات پیراپزشکی مثل عکس، آزمایشگاه، رادیولوژی،.. بهره میبرد، مشاور هم با بررسی بازار، تحقیقات بازار،.. به تشخیص میرسد)، تدوین استراتژی (یعنی بدانیم چه کارهایی را باید انجام بدهیم و چه کارهایی را نباید انجام بدهیم) و بهتصویب مدیریت ارشد سازمان رساندن( بعد از آنکه یک پزشک به کمک اقدامات پیراپزشکی به تشخیص میرسد، نسخهای میپیچد، مشاور نیز پیشنهاد میدهد که در حقیقت همان تدوین استراتژی است و بعد این پیشنهادات باید به تایید مدیریت ارشد سازمان برسند)، و فاز سوم، همراهی مدیریت و کارکنان در پیادهسازی شایسته، اقدام میکند.
به هرترتیب تمامی ما گاهی درگیر مسائلی میشویم که حل آنها بیش از حد تصورات ما به طول می انجامد. در نظر داشته باشیم که مشکلات و مسائل, واقعیات زندگی هستند و هیچکس از آنها مصون نیست. اگر فکر کنیم که یک دنیای خوب دنیای بدون مشکل وبودن در موقعیت تصمیم گیری است، آن وقت در این موقعیتها احساس درماندگی و نا امیدی می کنیم و معمولا بدون فکر و تکانشی عمل می کنیم. وجود مشکلات کوچک و بزرگ در زندگی عادی است و انسان ها خواه نا خواه با مسائل متعددی در زندگی خود مواجه میشوند. بنابراین به جای اینکه منفعلانه عمل کرده و آرزو کنند که ای کاش هیچ مسالهای در زندگی پیش نیاید بهتر است یاد بگیرند که چطور مسائل خود را حل کنند. حل مساله منعکس کننده یک رویکرد مثبت نسبت به زندگی است و نقطه مقابل درماندگی محسوب می شود.
اگر در حل مسائل خود دچار درماندگی شدید، رویکردهای زیر را بکار بندید.
1. از چارچوبهای حل مسالهی آزموده شده و کارآمد استفاده کنید
خبر بد این است که هیچ فرمول طلایی برای حل مساله وجود ندارد. مایکل کلت نویسنده نشریه الکترونیک Think Smarter مینویسد، «اگر چنین فرمولی وجود داشت، ما همه مسائل خود را به آن میدادیم و آن وقت، دیگر مشکلی وجود نداشت». اما خبر خوب انکه، بی شمار راهحل برای ایجاد ایدههایی در راستای حل مسائل و مشکلات وجود دارد.
تکنیک تفکر معکوس یکی از راهحلهای جالب توجه برای حل مساله است. این روش با روشهای رایج تفاوت دارد. یعنی، به جای فکر کردن دربارهی مسئله باید به ایدههای مخالف فکر کنیم. مثلا به جای «چطور باهوش جلوه کنم؟»، مسئلهی «چطور کاری کنم که احمق جلوه کنم؟» را حل کنید!. خواهید دید که برای بیشتر افراد ایدهپردازی منفی سادهتر است چون مغز تمایل بیشتری به ایدههای منفی دارد.
رویکرد دوم حل مساله، استفاده از روش OPQRST است که ابزاری پزشکی و بسیار کارآمد در تشخیص مسائل و مشکلات بیمار است. از دیدگاه کارشناسان این متد میتواند در تشخیص سریع بسیاری از مسائل سودمند باشد:
2. به خود و مسائلتان فرصت استراحت بدهید: دوره تکوین
وقتی که از مشکل فاصله بگیرید اطلاعات مفیدتری را درمورد آن به دست خواهید آورد چرا که ناخودآگاه شما وارد عمل میشود و میتوانید با نگاهی جامع نگر و متفاوت به مسائل نگاه کنید. در واقع زمانی می توان مسأله را حل کرد که صورت مسأله به خوبی درک و شناخته شده باشد، وگرنه تمام تلاشها بی فایده خواهد بود. بدانید که یک مشکل را می توان از راه های دیگری هم مورد بررسی قرار داد. اکنون تا می توانید راحت باشید وکمی از مشکلتان فاصله بگیرید تا بعداً با دقت بیشتری به آن بپردازید. دانشمندان از این تکنیک با عنوان دوره تکوین یاد میکنند، درواقع زمانی که ما آگاهانه مسائل خود را کنار میگذاریم و از آنها فاصله میگیریم و سر خود را با چیز دیگری گرم میکنیم، مغز همچنان به شکل ناخودآگاه انرژی خود را صرف حل آن مساله میکند. اینشتین که علاوه بر نبوغ علمی خود در نوازندگی ویولون نیز سررشته داشت از این تکنیک با عنوان نوازندگی ترکیبی یاد میکند به این صورت که او بارها در حین تمرین موسیقی و مواجه شدن با مشکل، مدتی از آن فاصله میگرفت.
اینشتین در مصاحبه با «New York Times» درخصوص اهمیت درک صورت مساله با زبانی طعنآلود میگوید : «باید شرم کنند، کسانی که بدون کمترین تأمل و تفکر از پدیدههای معجزهآسای علم و فن بهره میگیرند و سفیهانه از درک مضمون هوشمندانه آن عاجزند، همانند گاوی که از لذت نشخوار گیاهان برخوردار است ولی از علم ِ گیاه شناسی خبری ندارد.»
حال و هوای خود را با خلوت کردن، پیاده رویهای طولانی، مراقبه، نماز و دعا، خواب خوب و کامل، ورزش و ...تغییر دهید و اجازه دهید ذهن ناخودآگاه شما عملکرد سحرانگیز خود را در حل مساله به نمایش بگذارد. تا بحال از اینکه زیر دوش حمام و یا حتی در سرویس بهداشتی به ایدهای برای حل مساله رسیدهاید، متعجب نشدهاید؟ این همان تاثیر معجزهآسای فاصله گرفتن از مسائل است.
3. به دنبال یک دیدگاه بیرونی باشید
اگر شما برای یافتن راه حل شتاب زیادی دارید مطمئن باشید که بر پایه اطلاعات ناقص دارید تصمیم گیری میکنید که همه دیدگاه ها را بررسی نکرده اید و تصمیم تان بهترین راه حل نیست.
یک ابزار عالی برای انجام این مرحله نگاه کردن به مشکل از دیدگاهی بیرونی است ،دیدن مشکل از دیدگاه دوستان یا همکاران مورد اعتمادتان، مجامع تخصصی، همسر، مشاور و یا مربیتان و کسانی که مثل شما در گیر این مشکل هستند، نگاهی تازه برای حل مسائل پیش روی ما میگشاید. بررسی این دیدگاه ها ذهن شما برای رسیدن به تعریف واضح و درست را باز نگاه میدارد. توضیح دهید که مساله چیست، شما در قبال آن چه کردهاید، و در کجا گیر کردهاید. برخلاف شما، آنها بیرون از مساله قرار دارند، بنابراین با زاویه دید متفاوتی به آن نگاه کرده و گاه سوالاتی راهگشا مطرح میکنند که قبلا به ذهنتان خطور نکرده بود. گاهی به زبان آوردن یک مساله، نیمی از راهحل آن است.
با تعریف روشن مسئله، شروع به تولید ایده برای یک راه حل خوب کنید. مهم این است که راه حل یافت شده انعطاف پذیر باشد. شما باید بتوانید آن را از دیدگاه های مختلف بررسی کنید.
بهتر است مساله را به مسائل کوچک تر تقسیم کنید و بعد برای حل هر قسمت از شخصی کمک بخواهید.
منبع:
https://www.helpscout.net/blog/get-unstuck/
سبز باشید