از المپیا تا پیروزی اراده؛ نگاهی به اثرگذارترین فیلمها درباره المپیک
بازیهای المپیک 2016ریو از جمعه شب آغاز شد. المپیک حداقل از 1936 تا امروز تنها محل تلاقی ورزشکاران نبوده بلکه به نوعی رویدادی برای عرض اندام هنر هفتم نیز بهشمار میرفته است. در ادامه نگاهی یادگیرانه به برترین فیلمهایی داریم که گره در زلف المپیک دارند:
1. المپیا؛ المپیک رویدادی برای ارتقای تصویر برند
سال ۲۰۱۶ هشتادمین سالگرد بازیهای المپیک ۱۹۳۶ در برلن بود. آلمان نازی از بازیهای المپیک سال ۱۹۳۶ به سود اهداف تبلیغاتی استفاده کرد. نازیها، تصویر یک آلمان یکپارچه، جدید و باقدرت را ترویج کردند در حالیکه روی سیاستهای نژادپرستانه و یهودستیز و همچنین گسترش قوای نظامی آلمان سرپوش گذاشته بودند. آلمان نازی از این بازی ها سود برد تا بسیاری از تماشاگران خارجی و همچنین روزنامه نگاران را با تصویری از یک آلمان صلح طلب و اهل مدارا مسحور کند. پرفسور كوين كلر، دانشمند و نظريهپرداز برجسته حوزه مديريت برند، تصوير برند را ادراك مصرفكننده در مورد برند میداند كه توسط تداعيات برند موجود در حافظه، بازتاب می يابد. تصوير برند مجموعه ادراكاتی است كه در ذهن مخاطب وجود دارد.
آلمان با استفاده از پوسترهای رنگی و صفحات رنگی مجلات و همینطور دیگر ابزار هنری از جمله سینما، به طرز ماهرانهای به تبلیغ المپیک پرداخت و همزمان توانست تصویری مطلوب از برند آلمان نازی اراده کند و آن را به جهانیان بشناساند. تلاشهای تبلیغاتی هماهنگ نازیها، با پخش بین المللی فیلم "المپیا" در ۱۹۳۸ همچنان ادامه یافت. المپیا فیلمی مستند از لنی ریفنشتال فیلمساز برجسته آلمانی است که د ر سال ۱۹۳۵ ساخته شده است و در باره بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۳۶ برلین است. این فیلم در دو قسمت با نام های جشنواره ملل و جشنواره زیبایی تقسیم شده است. المپیا اولین فیلم در جهان است که درباره بازیهای المپیک ساخته شده است و تکنیک های برتر فیلم برداری آن، این فیلم را به یک شاهکار هنری مبدل ساخته است. ساخت این فیلم در کنار فیلم پیروزی اراده، ریفنشتال را به یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ و برترین کارگردان زن قرن بیستم مبدل ساخت. فیلم المپیا در لیست یکصد فیلم برتر تاریخ مجله تایم قرار دارد.
2. پیروزی اراده؛ المپیک و پروپاگاندای تبلیغاتی
در طول تاریخ حاکمان کوشیده اند به کمک ابزار تبلیغ به مقاصد خود دست یابند. بطور مثال مدارک مستدل نشان میدهد که در دوران سلطنت ملکه ویکتوریا، علیه دشمنان امپراتوری تبلیغات منفی میشد.
اما جوسازی به کمک هیاهوی تبلیغاتی یا پروپاگاندا که یکی از ابزارهای تبلیغات و بازاریابی سیاسی است ریشه در تاریخ کلیسای کاتولیک دارد. سال ۱۶۲۲، پاپ اوربان هشتم برای ترویج دین مسیحیت، در مناطق غیر مسیحی جهان گردهمایی تبلیغاتی را به نام مکاتب آموزش مذهبی به راه انداخت. کارزارهای تبلیغاتی این چنینی در جنگ جهانی اول نیز رونق فراوان یافتند بگونه ای که طرفین جنگ از این روش برای تأثیر گذاری مثبت بر روی نیروهای خود استفاده میکردند. جنگ جهانی دوم نیز نه تنها جنگ بمبها و گلولهها، بلکه جنگ کلمات و تبلیغات بود. تهاجم تبلیغاتی نازیها ابتدا توسط آدولف هیتلر در کتاب نبرد من طراحی و سپس به وسیله گوبلز و وزارت تبلیغات او اجرا شد. و رد مقابل ایالات متحده به کمک روان شناسان و سایر دانشمندان علوم اجتماعی، برای تقویت روحیه ملی و خنثی ساختن تأثیرات پروپاگاندای قدرتمند تبلیغاتی نازیها متکی بود.
آنچنان که در دانشنامه ویکی پدیا میخوانیم پروپاگاندا گونهای ارتباط است که در آن، اطلاعات هماهنگ و جهتدار برای بسیج افکار عمومی از طریق تبلیغات سیاسی پخش و فرستاده میشود. تبلیغات سیاسی شکلی از ارتباط است که هدف آن نفوذ بر گرایش یک جمع یا جماعت به موضع و دلیل دلخواه مبلغ سیاسی است. پروپاگاندا برخلاف تهیه اطلاعات غیر جانبدارانه، در اصلیترین معنای خود، دادن اطلاعات با هدف نفوذ بر مخاطب است.
در سال 1936 نیز که المپیک در شهر برلین برگزار میشد، آدولف هیتلر و دستگاه قدرتمند و عظیم تبلیغاتی او میکوشیدند تا تمام ابزارهای فنی و روانی برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بسیج کنند. در این شرایط بود که افرادی نظیر ریفنشتال سربرآورند تا آنچه رهبران سیاسی نازی میخواهند به زبان داستان و مستندگونه روی پردههای نقرهای سینما تصویر کنند. این هنرمند زن آلمانی توانست استادانه چهرهای باشکوه، مقتدر و مصمم از رژیم آلمان نازی ارائه کند، رژیمی که برای کسب پیروزیهای ورزشی نیز مصمم بود و این چنین هم شد و تبلیغات گسترده آلمانها این کشور را در ردیف پیروزمندان المپیک قرار داد. فیلمهایی نظیر پیروزی اراده در چنین حال و هوایی ساخته شدهاند. این فیلم نشان داده که ژرمنها چگونه تحت هر شرایطی فاتح میادین ورزشی، سیاسی و نظامی هستند. این فیلم یک ابزار قدرتمند بازاریابی سیاسی بود که توانست روح ملیگرایی در میان آلمانها را احیا، و به خارجی ها بقبولاند که کسی نمیتواند ماشین قدرتنمایی نازیسم را از کار بیندازد چرا که سمت و سوی حرکت و رژه این ماشین همواره به سوی پیروزی است. فیلم حاوی سخنرانی عدهای از سران حزب نازی از جمله آدولف هیتلر میباشد که با تصاویر مهیج و باشکوه همراه گشته است. پیروزی اراده در سال ۱۹۳۵ اکران شد و به زودی به عنوان برجستهترین فیلم تبلیغاتی در دنیای سینما مطرح شد. اهمیت تبلیغات انکار ناپذیر است. تبلیغات مناسب باید حداقل اهداف زیر را محقق کند:
• افزایش برندآگاهی
• معرفی صحیح سازمان و محصول (که در این مثال یک کشور نیز میتواند در حکم محصول باشد)
• یادآوری برند یا محصول در ذهن مشتری در هنگام نیاز
• ایجاد یک تصویر خوب و دلخواه سازمان در ذهن مشتری
• افزایش فروش مستقیم و غیر مستقیم
فیلم تبلیغاتی پیروزی اراده توانسته بود با ابزارهای آن دوره بسیاری از این اهداف را محقق کند.
3. ارابه های آتش، المپیک داستان همگرایی انسانها
«ارابههای آتش» «Chariots of Fire» (هیو هادسن، 1981) / سرآمد فیلمهای با موضوع المپیک و داستان واقعی رقابت یک دونده مسیحی (ایان چارلسن) و یک دونده یهودی (بن کراس) در بازیهای المپیک 1924 است. دوئل های بزرگ در المپیک کم نداشتهایم، برخی از این رقابتها به قدری مسحورکننده بودهاند که کارگردانان معروف را به صرافت ساخت فیلمی از روی آن انداخته اند. ارابههای آتش روایتی جذاب از رقابتی است که در 92 سال پیش اتفاق افتاده است. رقابت دو دونده که با دریایی از سلایق متفاوت، در نهایت به فلسفه زندگی دست مییابند و از آن پس بجای رقابت بینهایت به سر و سامان دادن به زندگی فردی و خانوادگیشان میپردازند. بقول بیل گیتس؛ من با هیچکس جز خودم رقابت نمیکنم، هدف من مغلوب کردن آخرین کاری است که انجام دادهام. رقابت غیرسازنده، بازندگان زیادی را روی دستمان می گذارد. روان شناسان انسانگرا، دوقطبی کردن جامعه به برندگان و بازندگان را عاملی منفی و زیانبار میدانند. بازندهها با وجود قابلیتهای مختلف گاه به حاشیه رانده میشوند. بدانیم که رقیب اصلی ما قابلیتهای درونی خودمان است نه پشتسر گذاشتن دیگران به هر قیمتی. المپیک بیش از آنکه صحنهای برای رقابت باشد، محفلی برا ی اتحاد ملت ها است.
سبز باشید