خداحافظ باشگاه متوسطها
تولدت دست خودت نبوده اما تحولت چرا... - ناشناس
چه كسي مي خواهد فردي موفق، معتبر، برجسته يا مترقي باشد در حاليكه متوسط بودن به مراتب ساده تر و راحت تر است؟ مسلم است که متوسط بودن و اکتفا به خوب بودن تنها انتخاب انسانهای تنپرور است. روی سخن من، با کسانی نیست که ترجيح مي دهند انسان متوسطي باشند و با كمترين ها بسازند؛ بلکه مخاطب من ناراضیان مثبت هستند. یکی از جملات مورد علاقه من یک جمله از انیشتین است: «جانهای بزرگ اغلب با مخالفت اذهان متوسط روبهرو میشوند.» در اصل همه ما دارای روحی بلند و ذهنی متوسط و میانهحال هستیم. چالش تغییر افکار خود اغلب موضوع جدال بین روح بلند و ذهن متوسط و میانهحال ما است.
حالا اگر جزء کسانی هستید که میخواهید با باشگاه متوسطها خداحافظی کنید، در ادامه همراه ما باشید و گامهای میانمایگی تا بلندمرتبگی را طی کنید:
۱. بار و بندیل خودتان را ببندید و ارباب زمان شوید
بیشتر ما بیشتر عمر خود را هدر میدهیم، عموما ما چیزی بین ۶۰ تا ۱۰۰ ساعت در هفته را به هیچ و پوچ میگذرانیم. شاید به این دلیل که خوشی زیر دلمان زده و مشغله خاصی نداریم. اگر خیلی هنر کنیم مطابق قانون کار در هفته 44 ساعت سر کار هستیم، اما صدها ساعت باقی مانده در طول هفته را صرف چه اموری می کنیم؟
یک برنامه ساده و راهبردی برای خود بچینید و هر ۳۰ دقیقه برنامه خود را تا انتها با یک کار پر کنید؛ این کار میتواند چیزهایی باشد که شما را به سر ذوق میآورد، میتواند کار کردن باشد، و یا حتی خوابیدن وتماشای فیلم، و خلاصه یادگیری هرچیزی و هرکاری که شما را سردماغ میکند.
فقط هر چه هست بارتان را سفت ببندید که زمان باارزش از دستتان در نرود. منظورمان این است که حواستان به زمانتان باشد. مدیریت زمان هرچند به لحاظ واژهای احتمالا کمی لوث شده، اما هنوز عده انگشتشماری از ما واقعا آن را بلد هستیم.
۲. کارهایی بکنید که بقیه نمیخواهند بکنند
وقتی کسی را میبینید که میگوید انجامنشدنی است، یا غیر مممکن است. باید اولین کسی باشید که ناممکنها را به چالش میکشد.
ناممکن بودن نشدنیها را در بوته آزمایش بگذارید تا ببینید که چطور شدنی میشوند. به قول معروف یا راهی بیابید و یا راه را خودتان بسازید. آن آدمی شویدکه وقتی کارها سخت میشود، مردم به سراغش میروند.
سر و کله زدن با مسائل ریز و درشت موجب کسب تجربه و مهارت شده و بعلاوه شما را از سطح متوسط یه سطوح بالاتر میبرد.
۳. بیشتر از هر کس دیگری یاد بگیرید
جملگی بزرگان بازار، موفقیت خود را به یادگیری نسبت میدهند. فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی ، درمیدانبودن و آموختن از آن را دلیل موفقیت خود میداند، لستر ووندرمن از بزرگان روش بازاریابی مستقیم، یادگرفتن از حرفهایها و حسیادگیری و سرآمدی مداوم؛ جک تروت، مطالعه و آموختن از کتابها؛ پاتریشیا سیبولد، متخصص در زمینهی تجربهی مشتری، کنجکاوی برای مشاهده و یادگیری از رفتارهای مردم و اعتقاد به دانش انسانی و روحانی؛ دان شولتز، مبتکر ارتباطات بازاریابی یکپارچه، نقش استادی خلاق و نوآور؛ و آل ریس، شوق به آموختن همیشگی را مایه موفقیت خود میداند. به قول بزرگی، انسان یادگیرنده هرگز دانا نمیشود (چون همیشه در مسیر دانایی است). و هرگز نادان نمیماند.
البته منظور از یادگیری نه مدرکگرایی صرف و مدرسه و دانشگاه رفتن بلکه مطالعه در خود، یادگیری چگونگی ارتقای خود و چگونگی تسلط بر جوانب مختلف زندگی است.
هر روز مطالعه کنید، یک ساعتی در طول روز را به مطالعه یا تماشای ویدئویی آموزنده اختصاص دهید تا به این ترتیب سطح معلوماتتان را از یک آدم متوسط بالاتر ببرید. علماندوزی و کسب معلومات سررشته امور زندگی را در دستانتان قرار میدهد.
۴. هر ماه ۲ تا ۴ کتاب بخوانید
بیهقی میگوید بهترین سخن گویان و یاران، کتاب است و آن گاه که دوستان تنهایت نهند، می توانی به آن سرگرم شوی. اگر او را هم راز خویش قرار دهی، سرّ تو را فاش نمی کند و با کتاب است که می توان به دانش و نیکی ها دست یافت.
کتاب را حافظه بشریت خوانده اند. توصیه میشود حداقل هر ۲ هفته یک کتاب بخوانید. اگر میتوانید هر هفته یکی بخوانید.
اکثر ما (البته ما ایرانیها وضعیت اسفباری در مطالعه داریم) ۴ کتاب را ظرف یک سال میخوانیم، اگر ۶ یا ۱۲ بار در سال کتاب بخوانید به این معنی است که بههمان اندازه از دیگران و باشگاه متوسطها جلوتر هستید.
۵. اعتیاد به تلویزیون، بازیهای ویدئویی، و گوشی را ترک کنید
کم نیستند کسانی که زندگیشان بدون تلویزیون، لپتاپ، تبلت، گوشی و دیگر رسانهها فلج میشود. این جور آدمها به محض اینکه به خانه برمیگردند، در یک چشم به هم زدن به سمت این وسایل شیرجه میروند. تحقیقات نشان دادهاند که استفاده افراطی از این ابزار از شما یک آدم کودن میسازد.
فرض کنیم ۱۰ سال بعد همدیگر را در جایی مثل سالن انتظار فرودگاه ببینیم و من از شما بپرسم در این ۱۰ سال چه گلی به سر خودت زدی؟ آیا علاقه دارید اینطور جواب دهید: «خوب.. کلی فیلم و سریال تماشا کردم و کلی هم بازی و گیم… و همین دیگه.»
یا اینکه ترجیح میدهید بگویید:«به سختی برای رسیدن به آرزوهام کار کردم، و حالا دنیا مثل موم توی دستامه، دور دنیا مسافرت کردم و با آدمهای جالب ملاقات کردم و نهایتا هم کار مورد علاقم رو بدست آوردم»
تصمیم امروز ما است که فردایمان را میسازد. پس همین حالا تصمیمی را بگیرید که یک آدم معمولی و متوسط از گرفتنش بیم دارد.
۶. از دیگران زودتر از رختخواب دل بکنید
من پرویز درگی یکبار در جمعی گفتم بقول بوذرجمهر حکیم سحر خیز باش تا کامروا باشی.فردی گفت من کله پز هستم وقتی همه خواب هستند محصول من در حال پختن است وقتی مردم به سر کارشان میروند من محصول خود را فروخته ام و پولهایم را میشمارم و برای استراحت به منزل میروم.اگر بتوانید صبحها زود از خواب ناز بلند شوید، این یعنی کنترل زندگیتان را در اختیار خواهید داشت.
بیشتر اشتباهات، پشیمانیها و تصمیمات غلط بعد از ساعت ۱۰ شب رخ میدهد. شبها زود بخوابید تا صبحها زود برخیزید. حالا زندگی روی خوش خود را به شما نشان خواهد داد.
۷. چه کسی گفته پول چرک کف دست است؟
هستند ادمهای متوسطی که كه پول را چرك كف دست میدانند، اما حتی آنها هم ته دلشان میدانند كه پول میتواند حلال بسیاری از مسائل باشد. با پول میشود كسی را كه دوستش داری خوشحال كنی یا گرهی از كار کسی باز كنی، هرچند میگویند پول و عشق از یک جنس نیستند و آبشان در یک جوب نمیرود. پول خوشبختی هم نمیآورد اما اگر خوشبخت باشی پول به زندگیات رنگ و لعابی بیشتر میدهد. پول سعادت نمیآورد همانطور كه فقر قطعا بدبختی نمیآورد اما پول میتواند اسباب سعادتمندتر بودن را فراهم كند .
پول همه چیز نیست، پول دلیل حال خوش نیست، پول فساد میآورد. اینها همه حرفهای آدمهای متوسط هستند که همیشه ته جیبشان شپش ناقاره میزند.
چه کسی در گوش شما خوانده که پول چرک کف دست است؟ مطمئنا پول همه چیز نیست و به تنهایی نمیتواند خوشبختی آدم را رقم بزند، اما به قول طنزپردازی من ترجیح میدهم در فلان ماشین مدل بالای آنچنانی ام لم بدهم و به بدبختیهایم فکر کنم.
پس از این طرز فکر دست بردارید و پول درآوردن را وظیفهی خود بدانید.شما موظفید که خود و خانوادهتان را تامین و بهترین زندگی ممکن را برایشان فراهم کنید. در عین حال بیل گیتس صفت باشید، و دستتان در کار خیر هم باشد.
۸. تفکر هلو بپر توی گلو را از یاد ببرید و هیچوقت در برابر خواستههای واقعیتان سر تسلیم فرود نیاورید
بیشتر آدمهای متوسط به محض اینکه اوضاع کمی سخت میشود دستهایشان را بالای سر میگیرند و لب به گله و شکایت میگشایند که چرا هیچگاه به مراد دلشان نرسیدهاند.
البته که شرایط سخت میشود، گاهی حتی گریهتان را درمیآورد، ناامیدتان میکند، حس میکنید که دنیا سرتان خراب شده؛ اینجاست که ادم متوسط هاج و واج میماند.
دلتان چه میخواهد؟ آن چیز که به واقع در پیاش هستید چه چیزی است؟
هر چیزی که هست، هر قدر غیرممکن، هیچوقت تسلیم نشوید و از آن دست نکشید.
۹. الکیخوش بودن را تمرین کنید
آدم متوسط گاهی کسل و غمگین و گاهی هم عصبانی و گاهی همه اینها با هم است. اگر قصد دارید با متوسط بودن خداحافظی کنید، یاد بگیرید نیمه پر لیوان را ببینید. حتی اگر چنین حسی ندارید، فقط تصمیم بگیرید که هیجانزده و مشتاق باشید. عضلات اشتیاق خود را ورز بدهید.
منبع:
http://www.inc.com/quora/9-habits-of-people-who-never-settle-for-mediocrity.html
سبز باشید