مدیرانی که دارای سیستم ارزشی متعالی هستند
مدیرانی که برای خود سیستم اعتقادی و ارزشی دارند، در انگیزش نیروهایشان و در مواجهه با شرایطی که عدم قطعیت در آن وجود دارد، به مراتب بهتر از سایرین عمل میکنند.
در دنیای کاروکسب، سرعت تغییرات آنقدر بالا است که درباره ماه آینده نیز نمیتوانیم به قطعیت صحبت کنیم چه برسد برای سال بعد. و عدم قطعیت بخش قابل توجهی از انرژی ذهنی فرد را میگیرد و بهرهوری او را پایین میآورد.
مغز ما عدم قطعیت را یک تهدید میبیند که باعث آزاد شدن هورمون کورتیزول، آسیب پذیر شدن سیستم ایمنی و افزایش فشار خون و بالا رفتن احتمال افسردگی میشود. اینها چیزهایی هستند که مدیر اصلاً نمیخواهد گریبانگیر اعضای تیمش شود.
مدیرانی که دارای سیستم ارزشی و اعتقادی خاص خود میباشند، محیطی را برای افراد خود به وجود میآورند که آنها در آن احساس امنیت کنند. نیروهایی که برای چنین مدیرانی کار میکنند به تدریج سیستم ارزشی مدیر را درک و از آن پیروی میکنند. این کار را نورونهای آینهای انجام میدهند؛ این نورونها مانند آینه عمل میکنند و وضعیت عاطفی افراد را برای ما منعکس میکنند به ویژه افرادی که ما برای راهنمایی و هدایت به آنها نگاه میکنیم. بنابراین مدیرانی که دارای سیستم ارزشی والایی هستند به کارکنان خود نشان میدهند که آینده قطعی و امن است و آنها در مسیر درستی در حال حرکت کردن هستند.
چنین مدیرانی معمولاً ویژگیهای مشترکی فارغ از ملیت و صنعت دارند که در ساختن تیمهای کاری هرچه بهتر به آنها کمک میکند. در این یادداشت به تعدادی از این ویژگیها اشاره شده است:
آنها "چه میشد اگر ...؟" را به کار نمیبرند
به زبان آوردن عبارت "چه میشد اگر ...؟" مانند نمک پاشیدن روی زخم استرس و اضطراب است. هزاران هزار اتفاق ممکن است برای ما و تیممان روی دهد و هرچه بیشتر نگران گزینههای مختلف باشیم زمان کمتری برای تزریق آرامش به خود و تیممان خواهیم داشت. مدیران ارزشگرا قبل از تصمیم گرفتن خوب فکر میکنند و به محض اینکه تصمیمی گرفته شد فقط به موفقیت آن فکر میکنند و بجز رسیدن به مقصد روی هیچ چیز دیگری سرمایهگذاری نمیکنند.
این مدیران مقتدر هستند (نه سلطهجو)
اقتدار یکی از ویژگیهای این دسته از مدیران است. کارکنان قبل از اینکه تصمیم بگیرند نیروهای وفادار مدیرشان باشند یا دائم از او خرده بگیرند باید اقتدار او را بپذیرند. آنها باید به شجاعت مدیر خود ایمان بیاورند و مطمئن شوند او در شرایط سخت قادر است تصمیمات مهم بگیرد و از تصمیمش دفاع کند.
خیلی از مدیران رفتار سلطهجویانه، کنترلی و سختگیرانه را با اقتدار اشتباه میگیرند. آنها فکر میکنند که سختگیریهای بیمورد و ایجاد حس رعب و وحشت در دل کارکنان باعث وفادار شدن هرچه بیشتر آنها میشود. به این دسته از مدیران باید یادآوری کرد که اقتدار چیزی نیست که آن را به نیروهایمان تحمیل کنیم. اقتدار یعنی حفظ کردن صلابت خود و نیروها زمانی که شرایط رو به سختی میگراید. اقتدار یعنی رفتار مدیر به شکلی باشد که کارکنان با وجود او از هیچ مانعی هراس نداشته باشند.
آنها منبع انرژی و تفکر مثبت هستند
یکی دیگر از ویژگیهای این دسته از مدیران این است که همواره آینده را روشن میبینند و آنقدر انرژی و اشتیاق دارند که دیگران را نیز در این تفکر با خود همراه سازند. شاید این ویژگی در نظر دیگران ویژگی ذاتی آنها باشد اما در بسیاری از موارد درون آنها آشوب است ولی طوری رفتار میکنند که تفکر و انرژی مثبت همواره در میان اعضای تیمشان در جریان باشد. آنها در شرایط سخت است که آرامش و مثبتاندیشی خود را حفظ میکنند زیرا وقتی اوضاع خوب و همه چیز بر وفق مراد باشد مثبتاندیش بودن ویژگی مثبتی به حساب نمیآید.
آنها عامل به گفتههای خود هستند
رهبرانی که برای خود دارای سیستم ارزشی منحصر به فرد هستند اعتماد و تحسین نیروهایشان را با رفتار خود به دست میآورند نه با حرف زدن. آنها کنار نمیایستند و نظاره گر نیستند بلکه خودشان جلوتر از تمام کارکنان حرکت میکنند و جهت حرکت را به آنها نشان میدهند. چنین مدیرانی با رفتار خود الگوسازی میکنند و از نصیحت کردن بودن عمل پرهیز میکنند. آنها بر این عقیده هستند که فرایند مشاهده بسیار قویتر از فرایند استدلال است. به همین دلیل به جای آنکه وقت خود و نیروهایشان را با استدلال کردن و نصیحت کردن بگیرند ترجیح میدهند مرد عمل باشند تا کارکنان رفتار آنها را مشاهده کنند و از آنها الگو بگیرند.
سبز باشید