کارمندان به چه مدیرانی احترام میگذارند؟
وقتی که در مقام مدیر ارشد یک سازمان فعالیت میکنید، کسب احترام نیروهایی که برای شما کار میکنند مقوله بسیار مهمی است. نکته مهم این است که این احترام را باید به دست آورد آن هم به شیوههایی که به دور از اجبار و ترس باشند.
ممکن است کارمندان ما به خاطر عادتهای کاری، هوش یا توانایی ما در بستن قراردادها به ما احترام بگذارند اما این مقصد نهایی یک مدیر نیست.
اگر بتوانیم کاری کنیم که کارمندانمان به عنوان یک انسان به ما احترام بگذارند آنگاه میتوانیم ادعا کنیم که برنده این بازی هستیم. در این یادداشت به مواردی اشاره شده که به مدیران کمک میکند احترام بیشتری از جانب کارمندان خود به دست آورند.
1. مهربان باشیم.
بین مقتدر بودن و محترم بودن هیچ تضادی وجود ندارد. مدیر ارشد یک سازمان که مایل است احترام بیشتری از جانب افرادش داشته باشد، در عین حال که صلابت و اقتدار مثالزدنی دارد با نیروهای خود با مهربانی رفتار میکند. باید سعی کنیم مهربان بودن را به یک تمرین روزانه تبدیل کنیم تا به تدریج به یک رفتار در ما تبدیل شود. ما قبل از آنکه وارد سازمان شویم و بعد از آنکه از آن خارج شویم افراد زیادی را میبینیم؛ از رفتگر و راننده و نانوا گرفته تا همسر و فرزندانمان. اگر تلاش کنیم با همه آنها مهربان باشیم این رویکرد را با خود به درون سازمانمان نیز میآوریم.
2. محترمانه رفتار کنیم.
لازم است مدیر ارشد یک سازمان که در جایگاه بسیار مهمی قرار دارد تمام رفتار و حرکات غیرمحترمانه را از سازمان خود حذف کند و برای این کار چارهای ندارد جز اینکه از خودش شروع کند.
از آنجا که مدیریت آن هم در سطوح بالای یک سازمان کار استرسآوری است مدیران به طور مداوم در معرض منابع استرسزا هستند و احتمال اینکه کنترل روانی خود را از دست بدهند و حرف نامناسبی بزنند یا حرکت نامناسبی انجام دهند افزایش مییابد. مدیران باتجربه به خوبی میدانند که بهتر است در چنین مواقعی کمی تنها باشند تا آرامش روانی خود را احیا کنند. مدیران الگوی کارمندان خود هستند پس باید سعی کنند در هر شرایطی از رفتار و گفتار خود مراقبت کنند.
3. خوب گوش کنیم.
گوش کردن یک فرایند پویا است. گوش دادن پویا یعنی اینکه زمانی که با کارمند خود صحبت میکنیم از پیش تصمیممان را نگرفته باشیم و پیشفرضهای ذهنمان را برای مدتی فراموش کنیم. زمانی که با چنین رویکردی به فرد مقابلمان گوش دهیم او احساس اهمیت میکند و با احترام خود پاسخ این رفتار ما را میدهد.
4. از بهانه آوردن خودداری کنیم.
کارهای ما بر اساس اختیار و انتخاب خودمان انجام میشوند پس جایی برای بهانه آوردن وجود ندارد. ما باید یاد بگیریم که مالک اعمال و رفتار خود باشیم. اگر دیر به جلسهای میرسیم دلیلش این است که در مدیریت زمانمان ضعیف عمل کردهایم و ترافیک سنگین تنها یک بهانه است. اگر فروشمان به حدی نبوده که به اهداف ماهیانه برسیم قبول کنیم که مشکل از مدیریت ما بوده و از زمین و آسمان ایراد نگیریم و به دنبال بهانهتراشی نباشیم. مدیر یک سازمان باید فرهنگی را در سازمان خود به وجود آورد که هر فرد مسئول کارهایش باشد و از شانه خالی کردن و بهانه آوردن دوری کند.
5. انعطاف لازم برای تغییر را داشته باشیم.
سرسخت و لجوج بودن و مقاومت در برابر تغییر نه تنها احترام کارمندان را به همراه ندارد بلکه موجبات ناراحتی و دور شدن آنها از مدیرشان را نیز فراهم میکند. لازمه رشد کردن و تماکل یافتن، تغییر است. سعی کنیم خودمان را با مهارتها، تجهیزات و سبکهای جدید مدیریتی آشنا سازیم و همیشه به دنبال انتخاب بهترین مسیر برای موفقیت باشیم نه مسیری که بارها آن را پیمودهایم.
سبز باشید