10 جملهای که ورد زبان مدیران کاربلد است
روسا از جمله عواملی هستند که باعث میشوند کارکنان به شغل خود علاقمند شوند و یا بهعکس آن را ترک کنند. به قول ژوان لوید، مدیران در حکم بند نافی هستند که کارکنان را به برند سازمان پیوند دادهاند. اگر این بند به هر دلیل دچار آسیب شود، فرد سازمان را آخر امر ترک خواهد کرد و به عکس هر چه این پیوند محکم باشد، کارکنان دلبستگی بیشتری به سازمان خواهند داشت.
مدیران خوب متفاوت از دیگر روسا هستند. اگر شانس آن را داشتهاید که زیر دست مدیری خوب و توانمند کار کرده باشید، تصدیق خواهید کرد که آنها علاوه بر خصلت مربی گری، انتظاراتی شفاف داشته، استانداردهایی بالا دارند، و انسانهایی خوشبین، دانا، مدبر و افرادی رک گو و قاطع هستند.
یکی دیگر از ویژگیهای کلیدی مدیران کاربلد این است که آنها متفاوت از سایرین صحبت میکنند و همین فن بیان متمایز، موجب تقویت اعتماد به نفس در زیر دستان و احساس توانمندی ایشان میشود. در ادامه جملاتي را میخوانیم که مدیران توانمند بیشتر به کار میبرند:
1. " خوشحالم که در تیم ما هستی"
مدیران کاربلد به جای جملاتی مثل "خوب این روزها چه کار مثبتی برای من کردی؟" و یا "امروز چقدر درآمد برای من کسب کردی؟" جملهای را به زبان میآورند که حس تعلق کارمندان را تقویت میکند، هرچند که هدف نهایی سودآوری باشد. همه ما انسانها دوست داریم که جزئی از یک کل بزرگتر و فراگیرتر باشیم و احساس تعلق خاطر به تيم، اين خواسته را محقق ميكند.
2. "چشمانداز من این است که ... "
ترسیم اهداف کلی برای اعضای تیم، یکی از خصلتهای مدیران کاربلد است و مشخص کردن چشمانداز علاوه بر روشن کردن انتظارات، به منزلهی قطب نمایی است که راه را مشخص و پاسخ چراییها را میدهد.
3. "انتظارات من از تو این است که ..."
روسای خوب همواره در خصوص اولویتها و انتظارات خود به صورتی شفاف صحبت میکنند و مشخص میکنند که از نظر آنها یک عملکرد عالی چگونه عملکردی است. البته مدیران کاربلد چگونه انجام دادن کارها را گوشزد نمیکنند، بلكه تأکید آنها بر نتایج و دستاوردها است. در واقع تعداد کمی از مدیران دارای انتظارات و اهداف شفاف هستند. از طرفي، طبق برخی تحقیقات 80درصد از مشکلات عملکردی منابع انسانی به واسطهی نبود انتظارات و اهداف شفاف است. آنها به علاوه به جای آنکه مثلا بگویند "خوب اجازه بده بازخورد خود از عملکرد شما را ارائه کنم" میگویند "بیایید با هم در خصوص پیشرفتتان صحبت کنیم" هر چند که مفهوم این دو جمله یکی باشد، اما تأثیر مثبت دومی به مراتب بیشتر است.
به قول پت رایلی مدیر تیم بسکتبال میامی هیت: "یک مربی باید بتواند تمام اعضای تیم را هماهنگ با واقعیتهای حال حاضر حفظ کند، طوری که تکتک آنها بدانند که کجا ایستادهاند، کجا در حد ظرفیت ظاهر نشدهاند و کجا میخواهند باشند، و تأکید میکنم که همه اعضای تیم حق دارند که به شکل شفاف و منصفانه راجع به این مسائل مطلع باشند."
4. "تو از پسش برمیآیی، من به تو باور دارم."
همه مانیازمند وجود کسی هستیم که به ما باور داشته باشد. مدیران خوب، بجا و شایسته قدردانی میکنند و ما را به سمت بهترین شدن به چالش میکشند. در مقابل نامدیران، افرادي منفیباف هستند که فقط اخبار بد از دهانشان خارج میشود.
5. "ممنونم"
تحسین، نیاز تمام ما است. یک تشکر خشک و خالی، گاه کار میلیونها تومان پول را میکند. البته تأکید میکنم كه تشویق باید منصفانه و بجا باشد.
6. "اوضاع چطور پیش میرود؟"
مدیران توانمند به گپ زدن با کارمندان خود علاقمند هستند. کارمندان ممکن است در پاسخ به سؤال كوتاهي مثل "چه خبر؟"، مسايل ريز و درشت زندگی خود را با شما در میان بگذارند که البته این بر صمیمیت و قدرت نفوذتان در میان آنها میافزاید. بهعلاوه ميتوانيم به كمك اين سوال، گزارشي اجمالي از عملكرد كارمند را دراختيار داشته باشيم.
7. "فكر ميكني راه حل پيشرفت ما چيست؟"
این سؤال علاوه بر آنکه نظر کارمندان را جویا میشود، نشانگر احترام به آراء آنها بوده و در نتيجه بر ميزان تعهد و مسئوليتپذيري کارمندان نیز میافزاید. هر انسانی می تواند گنجینهای بکر از ایدههای ناب تجاری و غیرتجاری باشد. می دانیم که برخي از برترین محصولات شرکتهای بزرگ در نتیجه ایدهپردازي کارمندانشان توليد شده است. پس چرا با دانستن اين موضوع، نظرات ایشان را جویا نشویم؟
چراکه اینگونه با یک تیر دو نشان را زدهایم، اول آنکه مشارکت پرسنل را جذب و بعد آنکه به تقویت بهرهوری و احساس تعهد کمک کردهایم.
8. "تو چی فکر میکنی؟"
با در نظر گرفتن تنشها و فشارهاي کاری روي پرسنل و نیاز توأم به بهبود و نوآوری، پس چرا يك مدیر نبايد هر از چند گاهی چنین سؤالی را از کارمندان خود بپرسد؟ این سؤال به مرور علاوه بر تخليه بار رواني منفي از ذهن كاركنان، موجب تقویت مهارتهای حل مسأله در کارمندان و راه حل محور شدن آنها میشود.
9. "من اشتباه کردم"
هیچ کسی حتی مدیران، انساني کامل نیست. اما تفاوت مديران با نامديران در اين است كه مديران توانمند قصورات خود را میپذیرند و بجاي لاپوشاني مسايل در صدد بهبود وضعيت برميآيند. هر چند مشخص است که مدیران کاربلد کمتر اشتباه میکنند و البته از همان اشتباهات نیز درسهایی برای پیروزیهای آتی میگیرند. پس به اشتباهات خود اعتراف کنیم تا با بوجود آمدن جو اعتماد و همدلی در ميان اعضاي خانواده كاري، بتوانیم برنامههای خود را بهتر و با خطاي كمتر اجرايي كنيم.
10. "موفقیت جمعي ما از عملکرد تکتک اعضای تیم حاصل شده است."
مدیران بد، شکستها را متوجه اعضای تیم كرده و موفقیتها را به خود نسبت میدهند و با این کار از اعتبار و نفوذ خویش میکاهند. اما در واقع، موفقیت یک مدیر به معنای موفقیت تیم و موفقیت تیم به مفهوم موفقيت رهبر آن تیم است. مربی بمباي نمونه مديراني است كه به اهميت تيم و عملكرد آن واقف است، او در سكانسي از فیلم اردک توانا به اعضای تیم خود میگوید:
"یک تیم به معناي آن نيست كه تنها تعدادي دور هم جمع شوند. یک تیم چیزی است که ما به آن تعلق داریم، آن را حس میکنیم، تیم چیزی است که همه ما سعی میکنیم به دستش بیاوریم."
نکته پایانی: ناپلئون هیل درخصوص اهميت كلام میگوید، "قبل از اینکه صحبت کنی، دوبار فکر کن. چراکه کلمات و اثر آنها، بذر موفقیت یا شکست را در ذهن دیگران میکارد." هفتاد درصد کاری که مدیران انجام می دهند حرف زدن است.اینجاست که لزوم فن کلام ،قدرت سخنوری و گفتار نیک بیشتر میشود.
سبز باشيد