خانهی پوشالی و چند درس برای مدیران و رهبران
در ادامه يادداشتهاي خود پيرامون تحليل فيلمها و سريالهاي پربيننده و بررسي درسهاي آن، در اين يادداشت نيز نكاتي از يكي از سريالهاي پر سر و صداي اخير را بررسي ميكنم. سریال خانهی پوشالی (House of Cards) یکی از پرطرفدارترین سریالهای چند سال اخیر است که تاکنون سه فصل از آن تولید شده است. شخصیت اصلی این سریال فرانسیس آندروود نام دارد که کوین اسپیسی نقش آن را بازی میکند.
در این سریال که به موضوع قدرتطلبی و سوءاستفاده از قدرت در دستگاه سیاسی امریکا میپردازد، اسپیسی نقش سیاستمداری را بازی میکند که در انتخاب رئیسجمهور امریکا نقش مهمی ایفا کرده و به همین دلیل به او قول داده شده که وزیر امور خارجهی آینده خواهد شد. اما پس از انتخاب شدن رئیسجمهور، قولی که به آندروود داده شده فراموش میشود و به او گفته میشود که باید در همان پستی که در کنگره داشته، باقی بماند. آندروود از این تصمیم سخت برآشفته میشود اما تصمیم میگیرد به جای اعتراض، انتقام بگیرد.
هرچند این سریال روی زشت قدرت را به تصویر میکشد و فرانسیس آندروود بهعنوان یکی از نمایندگان سیستم قدرت معرفی میشود، اما میتوان از اتفاقات سریال درسهایی برای رهبری و مدیریت کاروکسب فرا گرفت.
1) آدمهای دور و برتان را بشناسید
توجه فرانک به جزئیات ـ اسامی، تاریخهای تولد، خیابانها، علایق و حتی نقاط ضعف افراد ـ یک دارایی باارزش است. حتی در مراسمی که هیچ ارتباطی با کار فرانک ندارند، شش دانگ حواس او جمع است تا جزئیات وقایع را به خاطر بسپارد و بتواند در موقع مقتضی از آنها استفاده کند.
یک رهبر یا مدیر سازمان که نمیخواهد گرفتار شرایط پیشبینینشده شود، باید به هر اتفاقی که در پیرامونش روی میدهد، توجه کند و نسبت به هیچ موضوعی بیتفاوت نباشد. تنها در این صورت است که در شرایط رونق و رکود، رهبر سازمان میتواند همچون ناخدایی باتجربه، به ساحل آرام برسد.
2) هیچکس، پایینتر از شما نیست
با اینکه فرانک از لحاظ اجتماعی دارای جایگاه نسبتاً بالایی است و وضع مالی خوبی هم دارد اما برای غذا خوردن به رستوران فِرِدی میرود ـ غذای فوقالعاده در محلهای افتضاح. او با صاحب این رستوارن همانطوری برخورد میکند که با اطرافیانش در کنگره برخورد میکند. او به جایگاه اجتماعی صاحب رستوران کاری ندارد و کیفیت غذا برایش قابل احترام است.
یکی از آفتهایی که مدیران و رهبران کاروکسب را تهدید میکند، این است که افراد خارج از صنعت خود را به دلیل اینکه از کاروکسب آنها سر در نمیآورند، پایینتر ببینند. هر کسی که درجایگاه خود، خدمت یا محصولی با کیفیت ارائه میدهد قابل احترام و باارزش است.
3) اطلاعات یعنی قدرت
اسحلهی اصلی فرانک آندروود، اطلاعات اوست. او دربارهی همه چیز "میداند" و به همین دلیل میتواند در سطح فردی و اجتاماعی به نفع خود ارتباطاتی را به وجود آورد. او همچنین از نقاط ضعف و کاستیهای خود بهخوبی آگاهی دارد و سعی میکند راههای جایگزینی برای پوشاندن آنها را بیابد.
در دنیای پر از رقابت سازمانهای امروزی، هیچ اسلحهای قدرتمندتر از اطلاعات برای مدیران وجود ندارد. آگاهی از رقبا، شرایط بازار و تحولات اقتصادی (مثلاً قیمت نفت، نرخ دلار و...) دربارهی کاروکسب به مدیر بینش میدهند و با این بینش راحتتر میتواند برای تیمش تصمیم بگیرد.
4) کلید موفقیت، ساختن یک هستهی مرکزی قوی است
فرانک آندروود برای آنکه به هدفش برسد، یک تیم مرکزی بسیار قدرتمند میسازد. او ارتباط خود را با افرادی همچون زو بارنز، داگ استمپر، پیتر روسو و البته همسرش تقویت میکند. یکی از مشترکات سه فصل خانهی پوشالی توسعهی تیمی قدرتمند توسط فرانک است.
در کاروکسب، موفقیت یک سازمان وابسته به ایده یا محصولش نیست بلکه این تیم است که باعث رشد سازمان میشود. داشتن تیمی که اهداف و منافع خود را همراستا با اهداف و منافع سازمان قرار دهند و با تمام وجود به سمت خط پایان حرکت کنند، برای پیشرفت ضروری است.
5) دو نوع درد وجود دارد که باید تفاوت آنها را بدانید
در اولین قسمت فصل اول خانهی پوشالی، فرانک میگوید: "دو نوع درد وجود دارد؛ دردی که شما را قوی میکند و دردی که بیفایده است و فقط رنج به همراه دارد." گاهی اوقات علیرغم زحمات زیادی که میکشیم و مشقتهایی که تحمل میکنیم، نتیجهی مورد دلخواهمان را به دست نمیآوریم. شاید اشکال کار اینجا باشد که این درد، دردی نیست که منجر به رشد ما و سازمانمان شود و فقط رنجآور است. بنابراین میتوانیم در کنار بالا بردن کمیت تلاشهایمان، کیفیت آنها را نیز بالا ببریم تا لازم نباشد خیلی از مشقتها را تحمل کنیم.
سبز باشيد