وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

عبارت‌هایی که ورد زبان مدیران ترسو هستند 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

عبارت‌هایی که ورد زبان مدیران ترسو هستند

مدیران قدرتمند از گفتن عبارت‌هایی مانند "عالی است"، "لطفاً"، و "متشکرم" ابایی ندارند. اما گفتن این عبارت‌های ساده برای مدیران ترسو سخت و غیرممکن است. شما هیچ‌وقت از زبان یک مدیر ترسو نمی‌شنوید که خطاب به کارمندش بگوید: کار امروزت واقعاً عالی و شگفت‌آور بود. چنین عبارتی در ادبیات یک مدیر ترسو جایی ندارد زیرا در دنیای آنها وقتی کارمند خوب و موفق به نظر می‌رسد، مدیر ناکارآمد و بد به نظر می‌رسد. اما چنین مدیرانی خیلی خوب می‌دانند که چگونه از زیر بار مسئولیت شکست‌ها شانه خالی کنند و کارمندان خود را مقصر جلوه دهند. آنها در جریمه کردن و سرزنش کردن سرآمد هستند. اگر یکی از مدیران ارشد سازمان از کار کارمندی تعریف و تمجید کند احتمال اینکه مدیر میانی تعریف او را به گوش کارمند برساند، خیلی کم است.

در ادامه عبارت‌هایی را با هم مرور می‌کنیم که مدیران قوی هیچ وقت به زبان نمی‌آورند اما همین عبارت‌ها ورد زبان مدیران ترسو هستند:

 

من نمی‌توانم به خاطر شما، خودم را قربانی کنم.

کارمند ایده خوبی را مطرح کرده که می‌تواند برای شرکت سودآور باشد یا موجب کاهش هزینه‌های آن شود اما مدیرش به او می‌گوید: نمی‌توانم این پیشنهاد را به دفتر مدیرعامل ببرم. او فقط به فکر ریسک‌های حاصل از پیشنهاد کارمندش است. چنین مدیری خیلی به فکر موفقیت یا عدم موفقیت شرکت نیست و فقط می‌خواهد اوضاع همانطور که هست به پیش برود و موقعیت او به خطر نیفتد.

برای یک مدیر ترسو تنها چیزی که در هر فرایند تصمیم‌گیری حائز اهمیت است این است که "این تصمیم چه تأثیری روی امنیت شغلی من خواهد داشت؟" 

 

من به تو پول نمی‌دهم که فکر کنی.

هر کاری حتی ماشینی‌ترین و یدی‌ترین کارها هم به فکر نیاز دارند. مدیری که ترسو است زمانی که با پیشنهاد و ایده‌های جدید کارمندش مواجه می‌‌شود به خود مکانیزم دفاعی می‌گیرد و برای اینکه او را ساکت کند می‌گوید: من به تو پول نمی‌دهم که فکر کنی. چنین مدیرانی از آنجا که از پیشرفت کارمندان‌شان ترس و واهمه دارند فقط می‌خواهند افرادی را در تیم خود داشته باشند که اجراکننده‌های خوبی برای فرامین آنها باشند.

 

این مشکل شخصی شماست.

وقتی کارمند می‌خواهد کمی از مناسبات اداری و رسمی فاصله بگیرد و به عنوان یک دوست با مدیر خود مشورت کند یا موضوعی را مطرح کند، یک مدیر ترسو می‌گوید: این مشکل شخصی شماست. برای چنین مدیرانی، افراد زیرمجموعه‌شان انسان‌های واقعی نیستند بلکه نام‌هایی در چارت سازمانی می‌باشند.

 

اگر کار کردن در اینجا را دوست نداری، کسی را پیدا می‌کنم که تشنه این کار است.

یک مدیر ترسو فکر می‌کند که ابزار تهدید کارآمدترین ابزار برای داشتن یک تیم کاری است. به گمان چنین مدیرانی تنها کسانی که می‌توانند جلوی گرسنگی کارمندان‌شان را بگیرند، آنها هستند و به همین دلیل به سرعت به ابزار تهدید متوسل می‌شوند.

 

اگر قرار بود سر کار خوش بگذرد که دیگر به آن کار نمی‌گفتند.

من در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایم از عبارت "شادی بهره‌ور" استفاده می‌کنم. بیل گیتس می‌گوید که ما باید کاری کنیم که کارمندان محل کارشان را خانه دوم خود بدانند و صبح که خانه‌شان را ترک کنند این احساس را داشته باشند که به خانه دوم خود می‌روند و بعدازظهر مجدداً از خانه‌ای به خانه دیگر باز می‌گردند. در چنین شرایطی است که فرهنگ شادی بهره‌ور در سازمان حاکم می‌شود و کارمندان با خوشحالی کار خود را انجام می‌دهند و نتایج این خوشحالی در بهره‌وری شخصی و سازمانی قابل مشاهده خواهد بود.

 

من که قانون را نگذاشته‌ام، من فقط آن را اجرا می‌کنم.

به زبان آوردن این جمله شکل دیگری از این عبارت است که "درست است که من عنوان مدیر را دارم اما در حقیقت تنها یک کارمند ارتقایافته هستم." خیلی از افرادی که عنوان مدیر را دارند در حقیقت اصلاً چیزی را مدیریت می‌کنند.‌ 

 

سبز باشید

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.