مسئولیتپذیری – موقعيت شناسی – جامعیتنگری
من کشاورززاده هستم. کشت و زرع و باغبانی و دامپروری را خوب میشناسم و از کودکی در محیط روستای زیبای درگ با کشاورزی زندگی کردهام. من میدانم کشاورزان عزیز برای موفقیت و بدست آوردن محصول مناسب از زمینها و باغات، به نکات متعددی باید اشراف داشته باشند و عمل کنند. مثلاً خاکشناس خوبی باید باشند، بدانند که در چه زمینی، چه محصولی به عمل میآید. بذرشناس خوبی باید باشند و تفاوت بذر خوب و بذر نامرغوب را تشخیص دهند، و ...، اینها همه به سواد کشاورز مربوط میشود. باز هم میگویم، منظورم مدرک نیست، بلکه دانایی است، چه بسا کشاورزان زیادی را میشناسم که بدون داشتن کوچکترین مدرک یا حتی بدون سواد خواندن و نوشتن، از دانایی کشاورزی بالایی برخوردار هستند. پس سواد و دانایی گام اول است. اما گام دوم، استعداد است. استعداد به هوش عقلی مربوط میشود که همان IQ است. هر چقدر استعداد و ضریبهوشی فرد بالاتر باشد، از دانایی بیشتری میتواند برخوردار باشد. هوش، بستر یادگیری را فراهم میسازد. انسانهای باهوش، سریعتر یاد میگیرند. از ادیسون میپرسند نبوغ چیست؟ پاسخ میدهد "نبوغ یعنی یک درصد هوش و 99% آگاهانه عرق ریختن". پس گام سوم، پشتکار است، عرق ریختن آگاهانه است. حتی بعضی میگویند برای یک انسان موفق شدن در کلاس جهانی، باید 10000 ساعت در آن حرفه تمرین کنید. البته بنظرم این 10000 ساعت در همه جا صادق نیست. مثلاً در کشاورزی خیلی سریعتر میتوانیم به آن درک لازم برسیم. بله پس تا اینجا کار، کشاورزی موفق است که استعداد لازم را دارد. اهل یادگیری و سواد است و انسان با پشتکاری است. حال، کشاورزی برای موفقیت نیاز به ابزار دارد، مثل بیل، کلنگ، تراکتور، ... . بدیهی است هرچقدر اینها فراهم باشد، او موفق تر خواهد بود، اما وقتی همهی عوامل جمع شوند، به یک عامل میرسیم که در دست کشاورز نیست و اسم آن آبوهوا است.
ادامه این مطلب را در کتاب "بازاریابی و زندگی با خاطره" بخوانید.
سبز باشيد