هفت اشتباه مشترک میان مدیران جوان
زمانی که یک کارمند جوان ارتقاء شغلی میگیرد و تبدیل به یک مدیر میشود، با چالشهای کاملاً جدیدی در زندگی حرفهای خود مواجه میشود که پیش از این هیچ برداشتی از آنها نداشته است. انتقال از دنیای کارمندان به دنیای مدیران انتقال سادهای نیست. نتایج یک تحقیق نشان میدهد که این انتقال به اندازهی طلاق گرفتن برای فرد استرسزا است. بنابراین جای تعجب نیست که مدیران جوان در انجام وظایف و مسئولیتهای خود دچار اشتباهاتی میشوند. در اینجا به هفت اشتباه مشترک که این مدیران مرتکب میشوند، اشاره شده است:
1) ذهنیت یک ستاره را حفظ میکنند. دلیل اینکه افراد ارتقاء مییابند، این است که در سمتی که به عهده دارند، عملکرد فوقالعادهای از خود نشان میدهند. اما به محض اینکه فرد وارد دنیای مدیریت شد دیگر نباید به عنوان یک ستاره به سازمان خود کمک کند. وظیفهی یک مدیر، مدیریت کردن موفقیت افرادش است. مدیران جوان به یک تغییر ذهنیت عمده نیاز دارند اما متأسفانه بسیاری از آنها سعی میکنند همزمان کارهای قبلی خود را انجام دهند و مدیر نیز باشند. این یعنی اینکه فرد با توان قبلی خود میخواهد دو برابر کارهایی را که قبلاً انجام میداده، انجام دهد و این امر مسلماً روی عملکرد او در هر دو حوزه تأثیر خواهد گذاشت.
2) کارهای دیگران را برایشان انجام میدهند. مدیران جوان برای اینکه میان کارمندانشان محبوبیت پیدا کنند و از طرفی مطمئن شوند همه چیز به خوبی پیش میرود، به نیروهایشان میگویند: «اجازه بده این کار را من برایت انجام دهم.» اگر شما روزگاری را که خودتان کارمند بودید به یاد آورید، میبینید که مایل نبودید مدیرتان در همهی کارهای شما دخالت کند و از ریز و درشت اوضاع سؤال کند. پس کارمندان شما نیز چنین حسی دارند. علاوه بر این زمانی را که شما صرف میکنید تا کار کارمندانتان را انجام دهید، زمانی است که میتوانستید به رهبری تیمتان بپردازید.
3) افراد را نمیشناسند. متأسفانه از آنجا که مدیران جوان نسبت به مدیران باتجربه و مسن، آشنایی بیشتری با تکنولوژی دارند، گاهی اوقات خود را پشت تکنولوژی مخفی میکنند. ارتباط برقرار کردن با افراد از طریق ایمیل آسان است اما در مدیریت کردن نیروها، عامل ارتباط انسانی به صورت چهرهبهچهره از اهمیت زیادی برخوردار است و پیشرفتهترین تکنولوژیها هم نمیتوانند جای چند ثانیه صحبت کردن و گپ زدن مدیر با نیرویش را بگیرند. شما به عنوان یک مدیر جوان نباید فرض کنید که چه چیزی برای نیروهایتان خوب است یا خوب نیست، بلکه باید در ارتباطات خود با آنها به این تقسیمبندی مهم برسید.
4) توجه افراد را به نواقص خود جلب میکنند. مدیران جوان برای آنکه صداقت و روراستی خود را نشان دهند، در برخی موارد بیش از حد روی کموکاستیهای خود تأکید میکنند. این کار هیچ سودی برای مدیر ندارد جز اینکه اعتبار او را نزد کارمندانش پایین میآورد. اگر شما از کارمندانتان جواننر هستید لازم نیست کمتجربه بودن خود را مرتباً یادآور شوید. اگر در بهکار بردن یک تکنولوژی یا نرمافزار خاص نمیتوانید به خوبی کارمندانتان باشید، چه سودی دارد که این مسئله را دائماً مطرح کنید؟ شما شایسته بودهاید که به سمت مدیریت رسیدهاید و یکی از وظایف مهم یک مدیر شایسته این است که نیروهایی را انتخاب کند که در زمینهی تخصصی خود از او بهتر هستند.
5) تیشه به ریشهی مجموعهی قبلی میزنند. اینکه مدیران جوان همواره به دنبال تغییر هستند، خیلی خوب است اما به جز در شرایطی که به مدیر محول میشود کل افراد یک مجموعه را تغییر دهد، نیازی به انجام دادن این کار نیست. هنر مدیر این است که افراد را ترغیب کند که در تحقق بخشیدن به چشماندازش به او کمک کنند و به سمت اهدافی که او در نظر دارد، حرکت کنند. مدیران جوان باید به تجربه و خرد نیروهایشان احترام بگذارند و به پیشنهادات آنها گوش دهند. (حتی اگر مطمئن هستند آن پیشنهاد را عملی نخواهند کرد)
6) برای اقدامات مثبت کوچک برنامهای ندارند. مدیران جوان آنقدر سودهای بزرگ در ذهن خود دارند که فراموش میکنند برخی اقدامات مثبت کوچک در ابتدای مدیریتشان میتواند علاقه و اعتماد نیروهایشان به آنها را بالا ببرد. مثلاً اینکه یک مدیر جوان میتواند در ابتدای مدیریتش جلسهای را که همهی کارمندان از آن متنفر هستند، حذف کند یا زمانی که همهی کارمندان در اتاق جلسات حاضر هستند با یک صبحانه یا ناهار کاری آنها را سوپرایز کند. این اقدامات به ظاهر کوچک در ابتدای دورهی مدیریت یک مدیر جوان میتواند تأثیر خوبی روی ذهنیت کارمندان دربارهی او داشته باشد.
7) زمانی را برای تمرکز کردن اختصاص نمیدهند. برخی اوقات مدیران جوان به دلیل حجم بالای کاری مجبور میشوند بیش از حد عکسالعملی رفتار کنند. آنها ساعتهای زیادی مشغول کار کردن هستند تا بحرانهای کاری را مدیریت کنند اما زمانی را برای تمرکز کردن و داشتن تفکر استراتژیک اختصاص نمیدهند. عدم تعادل میان ساعاتی که مدیر صرف حل مشکلات میکند و زمانی که فکر میکند و استراتژی تعیین میکند باعث میشود که مدیر همیشه یک قدم از اتفاقات عقبتر باشد.
سبز باشيد