10 راهکار ساده برای این که مدیر خوبی باشیم
در یادداشت قبلی به 16 سبک نامدیران پرداختیم. در این یادداشت توصیههایی ساده برای مدیریت خوب ارائه میشود.
مقدمه: یکی از پرسشهایی که همواره از خودم میکنم این است که چگونه میتوان مدیری دوستداشتنی و در عین حال توانمند بود؟ مدیریت و ریاست خوب و توانمندانه صرفا نمیتواند یک خصوصیت مادرزادی و یا ژنتیکی باشد و حتما بسیاری از کارمندان هم به این امر واقفند که کار کردن با یک مدیر ناتوان چه تبعاتی به دنبال دارد.هدایت تیمهای سازمانی و رهبری آنها به سمت کسب بهترین نتایج یکی از اهداف کلیدی مدیریت است. و صد البته پرواضح است که بویژه در شرایط فعلی فضای کسب و کار کشور، دستیابی به چنین هدف والایی چندان هم دستیافتنی و ساده نیست. ابتدا تعریف خود را از مدیریت می گویم و در بخش بعدی به راهکارهایی برای آنکه تبدیل به مدیری بهتر شویم اشاره میکنم. مدیریت علم و هنر برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری، نظارت و کنترل و ایجاد هماهنگی بین منابع مختلف مالی، اطلاعاتی، فیزیکی و خصوصاً منابع انسانی شایسته برای نیل به هدفهای از پیش تعیین شده با عنایت به قوانین و عرف محیط کسبوکار است. لازم بهذکر است امروزه برند و خوشنامی سازمان که داراییهای نامشهود است نیز جزء ارزشمندترین منابع سازمان میباشد. اما به زبان ساده، مدیریت همان تصمیمگیری است؛ وظایف اساسی مدیران شایسته، تصمیمگیری صحیح و نظارت شایسته بر اجرای درست تصمیمات است، همچنانکه وظایف نیروهای شایسته، تصمیمسازی و اجرای درست تصمیمات ابلاغشده از سوی مدیران است (تقاضا میکنم برای تهیه منابع علمی معتبر در این حوزه به سایت فروشگاه انتشارت بازاریابی مراجعه و یا با شماره تلفنهای 66408251 و 71 با آن تماس بگیرید)
9 اصل رابینز درخصوص مدیران برتر:
جیمز رابینز، متخصص در علوم مدیریتی، اصولی نهگانه برای تبدیل شدن به مدیری با جایگاه برتر معرفی میکند. درواقع 9 اصل رابینز، پرسشهایی ساده هستند که مدیران توانمند باید هر از گاهی از خود سوال کنند.
موسسه صاحبنام فورچون نیز سال گذشته به منوال سالهای پیش خود فهرستی 50 نفره از مدیران شرکتهای موفق را اعلام کرد که هر یک به شکلی توانسته بودند به دستاوردهایی قابل توجه در حوزههای کاری مرتبط با خود از جمله رشد درآمد شرکت، رشد قیمت سهام شرکت، تاثیرات فرهنگی و ... دست یابند. موفقیتی که نصیب این گروه از مدیران شده نکتهای قابل توجه در بر دارد و آناینکه عامل اصلی موفقیت این شرکتها نوآوری، پشتکار و سرسختی مدیران این شرکتها در راستای اهداف خود بوده است. الون ماسک، مديرعامل شرکتهای تسلا اسپیس ایکس و سولارسیتی؛ پونی ما، از بنیانگذاران و مدیرعامل شرکت تانسانت؛ آنجلا آرندتس، مدیرعامل شرکت بوربری؛ رید هیستینگز و جف بوکس، مدیران عامل شرکتهاي نت فلیکس و تایم وارنر؛جف بزوس،بنیانگذار و مدیرعامل شرکت آمازون؛ آکیو تویودا، مدیرعامل شرکت تویوتا؛ لری پیج، از بنیانگذاران و مدیرعامل شرکت گوگل؛ وارن بافت، رئیس و مدیرعامل شرکت برکشایر هث وی؛ ریچارد آندرسون، مدیرعامل شرکت دلتا ایرلاینز؛ مارک پارکر، مدیرعامل شرکت نایک؛ آجای بانگا، مدیرعامل شرکت مسترکارت؛ و ... از جمله صدرنشینان این فهرست هستند. البته هستند مدیرانی توانمند و کارآفرینانی مدیر و مدبر در کشور خودمان که الگویی قابل اتکا در عرصه مدیریت به شمار میروند.
درست است که شاید برخی از روی بخت و اقبال و یا برای مثال وارث کسبوکاری خانوادگی شده و به صندلی مدیریت تکیه زده باشند و شایستگیهای لازم برای مدیریت و رهبری را نداشته باشند، اما غالب مدیران بهواسطه کوششها و سرسختیهای تحسینبرانگیزشان به این جایگاه دست یافتهاند. البته نگفته پیداست که بسیاری از مدیران بویژه مدیران ایرانی، بدون فراگیری مهارتهای لازم و آموزش و یادگیری مناسب در عرصه مدیریت و بدون داشتن آگاهی و تجارب لازم از آنچه باید انجام دهند، وارد محیط کسب وکار و فضای پرچالش آن ميشوند. البته تواناییهای فوقالعاده و عملکرد عالی کارکنان نیز متضمن تبدیل شدن ایشان به مدیرانی برجسته و اثرگذار نیست و نباید آموزش مهارتهای مدیریتی در هر مرحلهای نادیده گرفته شود.
تبدیل شدن به مدیری خوب و اثرگذار مستلزم رعایت نکاتی چند و عزمی جزم است. به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم مدیری استثنایی بوده و به حداکثر ظرفیت خود دست یابیم. در ادامه نکاتی ساده را مرور میکنم.
ده توصیه نگارنده برای مدیریت خوب:
1. مدیران خوب با واژهای بهنام مشکل غریبه هستند
یکی از اهداف اصلی مدیران حل مسئله است نه مشکل. مشکل در واقع، مسئلهاي است که مرز و حدود علل و سرچشمههای آن براي ما مشخص نيست. لذا زمانیکه اطلاعات، دانستهها و آگاهي مدیران از عوامل ايجاد کننده يک مسئله کافي نباشد، با مشکل مواجه میشوند. مسئله يک گام از مشکل جلوتر است. مدیران خوب میدانند که مساله گامی فراتر از مشکل است، آنها بهعلاوه ريشههاي موضوعات را میدانند و بههمین دلیل با مساله روبرو هستند نه مشکل. پس مشکلات حل نميشوند مگر آنکه ابتدا به مسئله تبديل شوند. مدیران خوب در سطوح مختلف تصمیمگیری عملکردی سریع و سنجیده دارند و هرگاه در حین انجام کاری به مسالهای برخورد میکنند، بهجای نگرانی و دلسردی بهدنبال راه حل میروند.
ادامه این مطلب را در کتاب "بازاریابی و زندگی با مدیریت" بخوانید.
سبز باشید