آنچه متیو مککناهی به صاحبان کسبوکار میآموزد
جایزهی اسکار بهترین بازیگر مرد در نقش اول در سال 2014 به متیو مککناهی تعلق گرفت. مککناهی موفق شد برای بازی درخشان خود در فیلم باشگاه خریداران دالاس به این افتخار نایل آید. شاید مقایسه میان صاحبان کسبوکار و برندهی جایزهی اسکار کمی غیر معمول به نظر برسد، اما مسیری که که مککناهی طی کرده تا بتواند به این جایزهی معتبر دست یابد، میتواند نکات و آموزههای زیادی برای صاحبان کسبوکار، کارآفرینان و بازاریابان داشته باشد. درست همانند دنیای کسبوکار، بازیگری نیز به تمرین فراوان نیاز دارد و یک بازیگر در مسیر اوج گرفتن با فراز و نشیبهای متعددی روبهرو میشود.
مککناهی در چهارم نوامبر سال 1969 به دنیا آمده است. با وجود اینکه پدر وی کسبوکار پررونقی در حوزهی تأمین لولههای نفتی داشت، اما او علاقهی چندانی به کسبوکار پدرش نشان نداد و حرفهی بازیگری را انتخاب نمود؛ حرفهای که با چالشهای فراوانی برای او به همراه بود تا اینکه در آوریل سال 2014 متیو مککناهی موفق شد جایزهای را که آرزوی هر بازیگری است، بهدست آورد. این موفقیت مککناهی میتواند سه درس بسیار مهم برای اهالی حوزهی کسبوکار داشته باشد که در ادامه به آنها اشاره میشود:
1. برای دستیابی به برند جدید هیچوقت دیر نیست
سالهای سال بود که حرفهی بازیگری مککناهی تنها به حضور در نقشهای یکنواخت در کمدی رمانتیکهای هالیوودی خلاصه میشد. وی در ابتدای فعالیتش نقشهای متنوعی را بازی کرد اما به تدریج به بازیگری تبدیل شد که از یک کمدی رمانتیک به کمدی رمانتیک بعدی پرتاب میشد. پس از بازی در فیلمهایی همچون "چگونه در ده روز فردی را از دست دهیم" و "برنامهریزی عروسی"، مک کناهی به این نتیجه رسید که باید از سینمای تجاری هالیوود فاصله بگیرد تا بتواند ارزیابی مجددی در برند خود داشته باشد. او دربارهی این تصمیم، صریح و بیپرده با همسرش صحبت کرد زیرا رها کردن فیلمهای تجاری و حضور در نقشهایی که خودش دوست داشت، فشارهای مالی زیادی را به خانواده وارد میآورد. اما به هر حال او مجبور بود برای تغییر برند خود این فشارها را تحمل کند.
این تغییر برند خیلی زود صورت نگرفت و چند سال به طول انجامید اما مککناهی مصمم بود که میتواند از پس این چالش بزرگ برآید. نشانههای تغییر به تدریج در نقشهای او ظاهر شد و فیلم گلآلود (Mud) در سال 2012 نشان داد که مککناهی با برندی جدید به میدان آمده است. او سپس در مجموعهی تلویزیونی کارآگاه واقعی (True Detective) به ایفای نقش پرداخت و در نهایت موفق شد داوران آکادمی را متقاعد سازد که بازی وی در فیلم باشگاه خریداران دالاس شایستهی دریافت جایزهی اسکار است. ریسک و شکیبایی او جواب داد و مککناهی توانست از بازیگری که تنها در نقشهای سطحی کمدی رمانتیکها ظاهر میشد، به برندی ارزشمند در صنعت سینما تبدیل شود.
آیا ما نیز در بازار هدف خود دچار سکون و تکرار شدهایم و نیاز به احیای برند خود داریم؟ چگونه میتوانیم برند کسبوکار خود را تغییر دهیم؟ برای تغییر در برند کسبوکار خود مطمئن شویم که همراهانمان از ما حمایت میکنند زیرا این کار بدون شک با ریسک همراه خواهد بود. چشمانداز خود را به سایرین انتقال دهیم و خود را برای روزهای سخت آماده کنیم تا در نهایت بتوانیم به موفقیت برسیم.
2. به چشمانداز خود تعهد داشته باشیم.
مککناهی در مصاحبهای که با برنامهی سیبیاس ساندی مورنینگ انجام داد دربارهی وزن کم کردن برای بازی در فیلم باشگاه خریداران دالاس صحبت کرد. این بازیگر 44 ساله برای بازی در نقش یک بیمار HIV مثبت حدود 18 کیلوگرم (40 پوند) وزن کم کرد. مککناهی در پاسخ به این سؤال که چه دشواریهایی برای این وزن کم کردن تحمل کرده است، عنوان کرد که برای بازی در نقشهای بزرگ حاضر است سختیهای بزرگتری را هم به جان بخرد و از دست دادن 18 کیلوگرم برای تغییر کردن و تبدیل شدن به بازیگری بزرگ کافی نیست.
در چشماندازی که مککناهی برای خود تقسیم کرده است، 18 کیلوگرم وزن کم کردن نه تنها دشوار نیست بلکه نشاندهندهی تعهد او به چشماندازش و لازمهی موفقیتهای آینده است.
مککناهی آنقدر به چشمانداز خود وفادار بود که روزی یکی از عوامل فیلم باشگاه خریداران دالاس سر صحنهی فیلمبرداری با دیدن شرایط او از وی میپرسد: «متیو، حالت خوب است؟» این سؤال چندین و چند بار دیگر نیز از او پرسیده میشود و مککناهی در جواب میگوید هنوز آن لحظهی طلایی که او به وزن یک بیمار HIV مثبت میرسد، فرا نرسیده است. مککناهی به نقشی که باید ایفا میکرد تعهد داشت و این تعهد را تا لحظهی آخر حفظ کرد.
از خود بپرسیم چقدر حاضر هستیم به چشماندازی که برای کسبوکار خود ترسیم کردهایم، متعهد باشیم؟ آیا حاضر هستیم سختی معادل کم کردن 18 کیلوگرم وزن را برای موفقیت کسبوکار خود تحمل کنیم؟ آیا به اندازهی کافی تلاش و تمرکز، خرج چشمانداز خود میکنیم؟
3. از اینکه خودمان باشیم، نترسیم.
یکی از معروفترین جملات فیلم "گیج و سردرگم" زمانی است که مککناهی میگوید: «خوبه، خوبه، خوبه.» مککناهی این جمله را بارها در طول فیلم به زبان میآورد که با شخصیت خونسرد نقشی که بازی میکند، همخوانی دارد. نکتهی جالب دربارهی این جمله این است که در فیلمنامهی اصلی خبری از آن نیست. در حقیقت زمانی که ریچارد لینکاتر مکالمات مککناهی با عوامل پشت صحنه را میشنید، متوجه شد که او از عبارت "خوبه، خوبه، خوبه" زیاد استفاده میکند و به همین دلیل از او خواست جلوی دوربین هم این عبارت را بگوید و نتیجهی کار با استقبال منتقدان و تماشاگران روبهرو شد.
اگر فیلم گرگ والاستریت را دیده باشید، مطمئناً صحنهای را که لئوناردو دیکاپریو و مککناهی مشغول ناهار خوردن هستند و مککناهی با دست به سینهاش میکوبد را به خاطر دارید. او با این کار، خود را برای رفتن به طبقهی تجاری بورس آماده میکند زیرا آنچنان که میگوید این کار او را آرام و آماده میکند. این حرکت مککناهی که باعث میشود دیکاپریو نیز همین کار را انجام دهد، به یکی از اجزای جداییناپذیر فیلم تبدیل میشود. درست مانند عبارت "خوبه، خوبه، خوبه" این حرکت نیز در فیلمنامهی اصلی نیامده بود اما وقتی کارگردان فیلم، مارتین اسکورسیزی، مشاهده کرد مککناهی این کار را پشت دوربین زیاد انجام میدهد، از وی خواست جلوی دوربین نیز دستش را به سینهاش بکوبد.
صداقت همیشه مهم است اما در محیط کسبوکاری امروز، ضروری است. جامعه، ریا و تظاهر را خیلی خوب حس میکند. هرچقدر سعی کنیم به خود واقعیمان نزدیکتر شویم، نزد مشتریان و کارمندان محبوبتر خواهیم بود. فرهنگ برندهی کسبوکار، فرهنگ صداقت است پس سعی کنیم خودمان باشیم و از اینکه مردم ما را آنگونه که هستیم، ببینند، ترسی به دل راه ندهیم.
سبز باشید