حواسمان به مشتری باشد
بازارها به شدت در حال رقابتیتر شدن هستند، و به همین دلیل، مبارزه بر سر جذب، نگهداری و رشد دادن مشتریان، بین بنگاههای اقتصادی شدت یافته است. اگر کتابهای قبلی نگارنده را مطالعه کرده باشید، میدانید که مشتری تنها منحصر به سطح بنگاههای تجاری نمیشود، بلکه اگر بازاریابی را فراتر از دادوستد کالا و خدمات بدانیم، به عنوان مثال حتی ارتباط فرزندان با والدین نیز میتواند به تعبیری نوعی رابطهی بازاریابی و مشترینوازی باشدکه محصول آن عشق و عاطفه موجود در این رابطه است. به همین سبب است که بازاریابی را علم زندگی میدانیم که با تلفیق با علوم دیگری چون روانشناسی و علم ارتباطات موجب میشود تا بشر زندگی خوشایندتری داشته باشد. سازمانهای مشترینواز، محیطی را برای مشتریان خود فراهم میسازند که ایشان بتوانند با علاقه و شوقی فراوان، هم خشنودی و هم ناخشنودی خود را با فراغ بال به آنها اعلام کنند.
سازمانهای موفق سرمایهگذاری احساسی و ایجاد احساسی خوشایند و تأثیری مثبت در مشتریان را دلیل اصلی حضور خود در بازار میدانند. سازمانهای موفق دارای فرهنگ نهادینه شده پاسخگویی هستند. در این قبیل سازمانها، تمام کارکنان از نگهبانی تا بالاترین ردههای مدیریتی سازمان، افرادی پاسخگو و مسئول در مقابل مشتری هستند و اشتیاقی وافر برای خدمترسانی به ارباب رجوع دارند. رفتار مدیران سازمانهای کامیاب، سرمشق کارکنان است و کارکنان نیز در این زمینه آموزش میبینند تا میزان آگاهی خود در زمینهی ارتقای رضایت مشتری را بالا ببرند.
بنابراین تمرکز بر مشتری تنها منحصر به کارمندان صف نمیشود، بلکه مشتری نوازی باید ویژگی تمام کارکنان فارغ از نقش و جایگاه شغلیشان باشد. تمرکز بر مشتری علاوه بر ارزشافزایی و سودآوری، موجب خوشنامی و کسب وفاداری از جانب مشتریان میشود.
ادامه این مطلب را در کتاب "بازاریابی و زندگی با فروش" بخوانید.
سبز باشید