آشنایی با نظریه بازیها در کسبوکار
ذهنخوانی آرزوی دیرین بشر بوده است. ذهنخوانی بهویژه در تعاملات اقتصادی و رقابت وسوسهانگیزتر است. اما یافتههای کالین کامِرِر، از اقتصاددانان رفتاری حاکی از آن است که انسانها به شکل طبیعی فاقد چنین مهارتی هستند حال آنکه برخی گونههای خاص از میمونها مطابق یافتههای آزمایشهای مختلف در پیشبینی رفتار سایر هم نوعان خود عملکرد بهتری دارند. این قابلیت وابسته به ساختار مغز است. مغز اندامی پیچیده و قابل برنامهریزی است. در این میان ابزارهایی نظیر نظریه بازیها و علوم عصبشناسی در تحلیل رفتارهای اجتماعی بهویژه در زمان تبادل ارزش و معاملات اقتصادی به کمک محققان شتافتهاند. تئوری بازیها در یک تعریف ساده، علمی است که بازیها را مورد مطالعه قرار میدهد. هر بازی شامل تعدادی بازیکن، مجموعهای از استراتژیها و تاکتیکها و نتیجهی آنها است.
در نظریه بازیها میپذیریم که انسانها در طول زندگی خود، بازیهای بسیاری انجام میدهند. این بازیها گاه جنبهای سرگرمکننده و کودکانه دارند، اما گاه نیز برای اهداف سودآوری هستند. لذا معاملات و مذاکرات تجاری را نیز میتوان در این الگو جای داد.
"نظریۀ بازیها " شاخه ای از ریاضیات کاربردی است که در علوم اقتصادی و نیز در زیستشناسی، کاربرد دارد. نظریه بازیها همچنین ابزاری در جهت شناسایی و پیشبینی رفتارهای اجتماعی است. این نظریه در پیشبینی پدیدههای مختلف از جمله در دنیای سیاست و انتخابات نیز مورد استفاده است. واقعیت آن است که تصمیمگیریهای ما تا میزان زیادی وابسته به پیشبینیهایمان از اقدامات و تصمیمات دیگران است. قواعد محاسباتی و فنون ریاضیاتی، که نظریه بازیها در ذیل آن قرار میگیرد، میتوانند با دقت مطلوبی این پیشبینی را میسر کنند. مِسکویتا در زمره برجستهترین تئوریپردازان نظریه بازیها است، که پیشبینیهای دقیقی را به کمک این نظریه در حوزهها مختلف اقتصادی، سیاسی، تجاری... صورت داده است.
بازی پیشبینی
کالین کامرر یک بازی ساده را برای تفهیم بیشتر نظریه بازیها پیشنهاد میکند. در این بازی، همه شرکتکنندگان (بازیکنان) عددی بین صفر تا ۱۰۰ را انتخاب میکنند. در مرحله بعد میانگین این اعداد محاسبه میشود، و هر کسی که به دو/سوم میانگین نزدیکتر باشد، جایزهای را خواهد برد. طبق استدلال کامرر همه بازیکنان، میخواهند عددی پایینتر از عدد میانگین را انتخاب کنند. این بازی، مدلی ساده از نمونههای دیگر مثل فروش در بازار سهام هنگام صعود و افزایش قیمت بازار است. در این بازارها، سهامداران تمایل به فروش زودهنگام ندارند، چون ممکن است سود کمتری کنند. در مقابل آنها بعلاوه نمیخواهد بیش از حد انتظار بکشند تا درست در زمانی که همه در حال فروش هستند، مسبب یک سقوط و کاهش قیمتها در شاخصها شوند. بنابراین آنها میخواهند تا حدی در مسابقه (اعم از معامله سهام، کالا، مذاکره،...) پیش باشند، و البته قصد زیادهروی هم ندارند چون از عواقب آن بیم دارند.
بسیاری از شرکتکنندگان در این مسابقه، عدد 50 را بهعنوان میانگین در نظر میگیرند، چرا که از ذهنیت دیگران بیاطلاعند. در واقع این عده فاقد تفکر استراتژیک هستند و با عنوان افراد تکمرحلهای شناخته میشوند. اما دستهای دیگر، پای ذهن خود را اندکی فراتر میگذارند و میزان دو/سوم از ۵۰ را انتخاب میکنند- یعنی عدد 33. این افراد ذهن فعالتری در مقایسه با دسته اول دارند و افراد دومرحلهای هستند. و اما گروه دیگری هم هستند که در ذهن خود باور دارند که همه افراد 50 را در نظر دارند، پس این عدد انتخاب مناسبی نیست. بهعلاوه آنها 33 را نیز انتخاب درستی نمیدانند، چون آن را نیز انتخابی دم دستی میدانند. پس آنها دو/سوم عدد 33، یعنی 22 را انتخاب میکنند. این فرآیند میتواند تا n مرتبه ادامه یابد. این نظریه به نام " تئوری سلسله مراتبی شناختی" مشهور است.
به نظرتان این افکار و تحلیلهای معطوف به پیشبینی در کدام قسمت از مغز اتفاق میافتند؟ یک تحقیق انجام شده توسط "کورسیلی" و "نیگل"، جواب هوشمندانه و جالبی به این سوال می دهد. این محققین از افراد خواستند که این بازی را انجام بدهند در حالیکه یک fMRI مغز آنها را اسکن می کرد و دو شرایط مختلف وجود داشت: در یک سناریو، به آنها گفته شده بود که در مقابل فرد دیگری بازی میکنید که همزمان با شما در حال انجام بازی است و در انتها ما رفتار شما را مقایسه می کنیم و به برنده جایزهای تعلق میگیرد. در سناریوی دیگر، به آنها گفته شد که رقیب شما یک کامپیوتر است. اختلافاتی در فعالیت مغزی در دو سناریو مشاهده شد. اما به طور کلی فعالیت در مناطق مرتبط با راهحلیابی و اتصالهای گیجگاهی مشاهده شد. تمام این نواحی به عنوان بخشی از حلقۀ " تئوری ذهنی" شناخته شده هستند. مدار تصویرسازی و تجسم مغز نیز در این مناطق است. این مدار، مداری است که باعث می شود بتوانیم پیش بینی کنیم افراد دیگر ممکن است چه کاری انجام بدهند. این تحقیقات از اولین سری تحقیقات انجام شده روی این موضوع بودند که وابسته به "نظریۀ بازیها" بودند.
در مرحله بعدی این آزمایش، افراد بر اساس عدد انتخابیشان طبقه بندی شدند. و بعد به بررسی تفاوت میان بازی در مقابل کامپیوتر یا انسان دیگر پرداخته شد با این هدف که بتوان دریافت که کدام قسمتهای مغز متفاوت عمل می کنند. تک-مرحله ایها، افراد و کامپیوتر را یکسان در نظر می گیرند، و لذا مغز آنها هم متفاوت عمل نمیکند. در مقابل افراد با تفکر چندمرحلهای عملکرد مغزی کاملا متفاوتی در مواجهه با سناریوهای مختلف دارند. اطلاع درخصوص ماهیت مدارهای مغزی و شناخت کارکرد آنها در بحث ارزیابی و سنجش قابلیتهای فردی و مطالعه روی رشد مغز سودمند است.
بنابراین آنچه از مثال بالا درک میشود، این است که نظريه بازي مجموعهاي از ابزارهاي تحليلي است كه براي درك موقعيتهاي استراتژيك کاربرد دارد. رفتارهای استراتژيك عاملی حیاتی در تعاملات اقتصادی، تجاری، سیاسی،.. نظير رقابت میان بنگاههاي اقتصادي، حراجیها و مزایدهها، چانهزنيها ، ...است. بنابراین، هدف نظريه بازيها این است که با بررسي رفتار بازيکنان در موقعيت هاي مختلف و بویژه موقعیتهای تعارضآمیز، راهبردی بهينه براي هريک از بازيکنان را ارئه کند. تصميمات اقتصادى همواره از جمله تصمیماتی هستند که عموما در شرايط متضاد و مشكل اتخاذ مى شوند. تحت این شرایط، تصميمات يك گروه بر منافع گروه ديگر تاثيرگذار خواهد بود. بنابراین تئوریهایی علمی مثل نظریه بازیها میتوانند در رفع این تعارضات کمک کنند و راهکاری بهینه ارائه کنند.
کسبوکار نیز مجموعهای از بازیها است:
• بازی بین تامینکنندگان و تولیدکنندگان
• بازی بین علم بازاریابی و جنگهای قیمتی
• بازی بین شرکتها و سهامداران
• بازی بین واحدهای تحقیق و توسعه شرکتهای مختلف
• و ... .
علاقمندان برای یادگیری بیشتر پیرامون نظریه بازیها میتوانند در دوره آموزشی مربوطه در آموزشگاه بازارسازان ثبتنام بهعمل آورند.
سبز باشید