چگونه مثل یک کارآفرین فکر کنیم؟
کارآفرینان کسانی هستند که بهتر از سایرین فکر میکنند و اندیشه خود را بهتر از دیگران عملیاتی میسازند. آنها به تکنولوژی تفکر مجهز هستند و میدانند که به همان اندازه که به دانش وآگاهی نیاز دارند، به تمرین و استمرار آن نیز محتاجند.
آنها خود را مصون از دام حماقتها نمیدانند و به همین دلیل پارادایمشکنی میکنند و مخاطرات را به جان میخرند. آیا داستان مشهور ارسطو، از حکمای شهیر یونان، را در اینباره شنیده اید؟
ارسطو عالمی بود که اندیشیدن را مقدم برعمل میدانست و در عین خردورزی گاه از نظر دیگران رفتارهای پیشپا افتادهای انجام میداد. واقعیت این است که ممکن است به گمانههای خود بیش از حد تکیه داشته باشیم و گاه عملگرایی و عامل بودن را فدای مصون دانستن خود از نادانی میکنیم. حال آنکه کارآفرینان انسانهایی مشتاق یادگیری هستند و همواره خود را مقید به علم اندوزی میدانند. کارآفرینان انسانهای عالم، عامل عاشق هستند. آنها افرادی جویش گرند. کار آفرینی سبکی از اندیشه است و سن و سال و شرایط فیزیکی و حتی سابقه نمیشناسد. کارآفرینان خروسخوان صبح در محل کار حاضر میشوند و دیر هنگام و بعد از آنکه کارکنان سازمان را ترک کردند، از سازمان میروند. آنها به بهرهوری خلاق میاندیشند و همواره در حال گسترش شبکه ارتباطات خویش هستند و به قول معروف آنچه را که بخواهند زیر سنگ هم که شده بدست میآورند. کار آفرینان، افرادی شگفتی ساز هستند و به همین واسطه توجهات را به خود را جلب میکنند و غالبا همانند بولدورزهای مانعشکن، موافع را از سر راه بر میدارند. دیدگاه مثبت نگرانه ایشان و اندیشه خلاق، آنها را قادر میسازد که با سرسختترین چالشها نیز دست و پنجه نرم کنند. کار آفرینان میدانند که چگونه سخت کار کنند، اما در عینحال مهارتهای دیگری نیز دارند.
آیا به نظر شما، ساختار مغز کارآفرینان با افراد عادی متفاوت است؟ ست گودین درکتاب دسیسه ایکاروس(the Icarus deception) ، از سه مهارت اساسی کار آفرینان صحبت میکند. او توصیه میکند که کارآفرین شدن نیازمند آن است که ابتدا مغز خزنده، یا به قول گودین، مغز مارمولکی خود را آرام و رام کنیم. از نظر او، مغز خزنده همان مقاومت و نجواهایی است که مارا به عقب نشینی از انجام کارهای نوآورانه باز میدارند. واقعیت آن است که مغز خزنده از ریسک کردن و پذیرش ایدههای نو، گریزان است و ترجیج میدهد در لاک دفاعی خود باشد ( تقاضا میکنم برای مطالعه بیشتر در خصوص مغز خزنده به کتاب نورومارکتینگ : نظریه و کاربرد مراجعه کنید). گودین توصیه میکند که همانند یک هنرمند، دیدی خلاق و جامعنگرانه داشته باشیم و ورای چارچوبهای معمول بیندیشیم. از نظر او بیشتر انسانها در چارچوبی قالبی می اندیشند، گودین انسانها را در سه دسته سرآشپز، آشپز و یا شیشه شور قرار میدهد. سرآشپزها همان کارفرمایان قدرتمندی هستند که آشپزها را به استخدام خود در میآورند و یا در صورت لزوم از کار بیکار میکنند. اما آشپزها بازوهای اجرایی هستند و شیشه شورها کارکنان صف و خط مقدم هستند. گودین توصیه میکند که باید فراتر از این دستهبندیها و قلمروها بیندیشیم و تفکر خود را باز کنیم . او این کار را از طریق شبکه سازی و گسترش دامنه ارتباطات، ممکن میداند و اصطلاح اقتصاد ارتباط را مطرح می سازد.
با این اوصاف ، به نظر شما کار آفرینان چگونه می اندیشند؟ پاسخ به این سوال را در پی میخوانیم.
1- احساس کودکی دارند
کارافرینان مثل کودکانی هستند که در فروشگاه آب نبات و شکلات این سو و آن سو میدوند و با ذوق و شوق به همه چیز ناخنک می زنند. آنها محدویت نمیشناسند و همه چیز را باید با موشکافی زیر و رو کنند. کنجکاوی بیش از حد آنها در عین آنکه ممکن است پدر و مادر را کلافه کند، اما به همان اندازه مسری و هیجان آمیز است. زمانی از لزلی برادشاو که از کارآفرینان مطرح شرکت گاید میباشد، درخصوص نوع تفکر کارآفرینانه سوال شد ، براد شاو پاسخی در خور تامل ارائه کرد:
" من شور و هیجان توام با شگفتیآفرینی کودکی را در دل خود زنده نگه داشتهام. رویکرد من به تمام پدیدهها، رویکردی توام با کنجکاوی، اشتیاق، ریسکپذیری و ایمان است. البته برخی شرکتهای با تفکر سنتی و یا برخی مراکز آموزش عالی، نه تنها این ارزشها را تقویت نمیکنند، بلکه روی آن سر پوش میگذارند."
ادامه این مطلب را در کتاب "بازاریابی و زندگی با مدیریت" بخوانید.
سبز باشید