3 درس از برندینگ؛ برگرفته از فیلم لگو
لگو؛ نامیآشنا که تصویر آجرهای رنگارنگ سازههای بازی را در ذهن شما زنده میکند. گروه لگو در سال ۱۹۳۲ توسط اوله کريک کریستیانسن تاسیس شد و در طول سالها فعالیت مستمر، هماکنون خط تولید انواع مختلف از محصولات با برند لگو طراحی و ساخته میشود. اوله، یک نجار دانمارکی بود که به ساختن خانه و مبلمان آن میپرداخت اما چند سال بعد، كارگاه مبلسازي او در اتش شيطنت كودكان خردسالش سوخت و بخش زیادی از سرمایه اوله سوخت. اما اوله کریک ناامید نشد و این بار با باقیمانده چوبهایش به ساختن همان مبلمان و سازههای قبل، اما در اندازه کوچک پرداخت و از سال ۱۹۳۲ به شکل رسمی تولید اسباببازیهای چوبی را شروع کرد. شاید او آن روزها نمیدانست روزی از میان خاکسترهای نجاری کوچکش، پنجمین تولیدکننده اسباب بازی دنیا برمیخیزد.
"فیلم لگو" نيز انیمیشن جدیدی است که نقش آفرینان آن لگوها هستند. فیلمی كه خیلی سریع با مخاطبان ارتباط برقرار کرد، آن هم با فروش بیش از 69 میلیون در هفتهی اول اکرانش. با همه اینها، فیلم که هزینه تولیدش 60 میلیون دلار بود (یک بودجه نسبتاً کم برای یک فیلم انیمیشن کامپیوتري)- انتظارات را درهم شکست. شخصیت اصلی داستان یک کارگر ساختمانی ساده به نام اِمِت است. : یک لگوی کوچک و معمولی به گمان اینکه می تواند یک قهرمان باشد به عضویت گروهی در می آید که قصد دارند به جنگ یک لگوی ظالم بروند.
فيلم زمانی تأثیرگذارتر میشود که شما لگو را بهعنوان برندی در نظر میگیرید که در 10 سال گذشته در آستانهی فراموشی قرار گرفته بود.
داستان بازگشت لگو، تنها جنبهی برجستگی آن محسوب نمیشود. فيلم لگو، فیلمی محسوب میشود که به تمامی سازمانها چند درس مهم در بقای نام تجاری آموزش میدهد.
بازسازی نام تجاری لگو
بيشتر بزرگسالان امروز و كودكان ديروز، آجرهاي اسباببازي لگو را زماني در اختيار داشتهاند. در اوایل دههی 1990 گروه لگو، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان اسباببازی در جهان بود.
اما جذابيت لگو همانند خیلی از برندهای اصلی دیگر، رفته رفته کاهش يافته و فروش آن در سال 1993 سقوط کرد. برند لگو، برای مبارزه با درماندگی، شروع به خلق ايدههاي جديد و نوآوری کرد. نتیجهی کار منجر به تولید سریهای لگوی هری پاتر و جنگ ستارگان شد، اما اینها نیز شرکت را به آستانهی ورشکستگی سوق دادند.
برای نجات شرکت یک تغییر بزرگ الزامی بود، و میبایست مدیرعامل جدید و توانمند ديگري برگزیده ميشد. و مهمتر از همه، بايد با نوآوري تنها بر روی تلاشهایی تمرکز مي شد که لگو را بهعنوان شناختهشدهترین برند برای محصولات خانواده تبديل ميكرد.
لگو به جای سياست گسترش بازار، درصدد بود که خانوادهها را مخاطب خود سازد. در پی آن فروشگاههای لگو، بازیهای لگو، فیلمهای DVD لگو، و محصولات متنوعی همچون شهر لگو توليد شدند. این استراتژی به طور شگفتانگیزی مؤثر بود.
درنتیجه لگو یک تجربهی احیای برند را داشته است.
بنابراین از امتحانات و مشقتهای برند لگو چه چیزی میتوانیم یادبگیریم؟
بر اساس موفقیت لگو، 3 روش وجود دارد که شما میتوانید فعالانه بر روی آنها کار کنید تا بتوانید برای دهههای آینده برندتان را پرقدرت پیش ببرید:
1- تکامل و تحول یافتن
بدون از دست دادن هویت اصلی برند خود، از اینکه برندتان به عامل ارزشمندتري تبدیل شود نهراسید. هر سازمانی میبایست وضعیت برند خود را حداقل هر 5 سال یکبار ارزیابی کند تا مطمئن شود که تکامل مأموریت آن با تکامل مخاطبانش در یک راستا قرار دارد.
اگر مخاطبانتان اعضای خانوادهتان هستند، باید در نظر داشته باشید که خانواده در طول زمان تغییر میکند. چگونه شکل گرفتهاند، از زندگی چه میخواهند، تعاملاتشان چگونه است؛ این چیزها به تدریج تحول پیدا میکنند و تکامل مییابند و تغییر می کنند. فقط به این خاطر که با مخاطبانتان تکامل نیافتهاید، آنها را از دست ندهید.
لگو موفقیت را اینگونه یافت که به برندش اجازه داد تا در سرگرمیها و بازیهای ویدیویی و سایر نقاطِ ملموسِ کلیدی مخاطبین هدفش به تدریج راه پیدا کند و تکامل یابد. لگو دريافت كه که انتخاب هوشمندانه این است که به یک نسخهی بهتر از "خود" تبديل شود. برندهایی که بقا دارند و پیشرفت میکنند، آنهایی هستند که در مسیر درست تغییر و تحول در طول زمان قدم برمیدارند (کاری که هر موجود زندهای انجام میدهد)، بدون اینکه هویت اصلی خود را از دست بدهد.
2- پذیرش
به خاطر داشته باشید که برند شما متعلق به شما نیست، بلکه به مصرفکنندگانتان تعلق دارد. شما به شکلگیری درک مصرفکنندگانتان، از طرق مختلف از جمله بازاريابي کمک میکنید، اما بهواقع برند شما تنها در ذهن مخاطبانتان وجود دارد و در فكر ايشان زنده است. از پذیرش و قبول برندتان آنگونه که مصرفکنندگانتان میبینند، نهراسید.
یک مورد برجسته،در مورد فیلم لگو، آگاهي از این امر است که این فیلم، برند لگو را پذیرفته است (هم در گذشته و هم در حال). اینکه مردم چگونه از لگو استفاده میکنند و در مورد آن چه فکری میکنند، یک نوستالژی در مورد برند محسوب میشود. حتی اگر مردم درک منفی یا مضحک در رابطه با برند داشته باشند، آن را بپذیرید و به یک نگرش مثبت تبدیلش کنید.
برندتان را همانند یکی از اعضای خانوادهتان بپذیرید: با وجود تمامی نقصها و اشتباهاتش. و در راستاي تعالي آن بكوشيد.
3- توسعه برند
در بسیاری از موارد، شرکتها بر این باورند که برای تبدیل شدن به یک برند قوی نباید تغییر کرد. این مغلطه است. شما میبایست همواره به دنبال راههایی برای بالا بردن ارزش و قدرت برندتان باشید. از خودتان بپرسید که چگونه برند ما میتواند به عامل ارزشمندتري برای مخاطبانمان تبدیل شود؟ چگونه میتوانید راههایی برای رفع نیازهای آنها پیدا کنید؟ همواره اینها را از خود بپرسید.
تمرکزتان را بر روی مخاطبانتان حفظ کنید و از مأموریتتان غافل نشوید، اما پیوسته در جستجوی راهی برای گسترش برندتان باشید.
به طور مثال مشارکت لگو به عنوان برندي پا بهسنگذاشته با برندهای قوی، جديد و مخاطبگرا مانند جنگ ستارگان و هری پاتر، یک نمونه فوقالعاده موفق از نوسازي و احياي يك برند قديمي است. اقدامات لگو در راستاي توسعه برند خود، یک لایهی جدید به برند اضافه کرد که محصول اصلی آنها را غنی میسازد. هدف برندتان این است که مخاطبانتان را به گرمی در آغوش بگیرد. از اینکه آغوشتان را کمی بازتر کنید نهراسید.
به برندتان همچون یک سطل پر از پازلهاي لگو فکر کنید.
برند لگو رويكرد مشخصي برای پيشرفت دارد: باید به ساختن، خراب کردن و دوباره ساختن برندتان برای جذاب و خواستنی باقی ماندن ادامه دهید. میبایست به طور پیوسته قطعههای جدیدی را، به منظور ارزشمند کردن هسته اصلی برندتان، اضافه کنید.
سبز باشيد