نورومارکتینگ به کمک نامزدهای انتخاباتی میآید
نورومارکتینگ با باز کردن دریچههای جدید به روی بازاریابان، امکان شناخت بهتر مصرفکنندگان و دلایل اصلی تصمیمات خرید آنها را برای متخصصان فراهم آورده است. اما نورومارکتینگ تنها به ایجاد روندها و الگوهای جدید خلاصه نمیشود بلکه بسیاری از الگوهای قدیمی نیز توسط نورومارکتینگ مجدداً توضیح داده میشوند و دلایل اصلی آنها برای بازاریابان روشن میگردد.
یکی از یافتههای باارزش نورومارکتینگ که میتوان آن را براحتی به قلمرو دنیای سیاست و انتخابات گسترش داد، این است که استفاده از یک شیء به هنگام ارائهی محصول یا خدمت به مشتری میتواند احتمال خرید وی را تا حدود زیادی بالا ببرد. منظور من از شیء، خود محصول نیست بلکه جسمی است که به صورت نمادین، توضیحات شما را به تصویر بکشد. اتکای صرف به توضیحات به هنگام بازاریابی و فروش نه تنها برای مشتری خستهکننده است بلکه احتمال خرید را نیز کاهش میدهد. یکی از دوستانم خاطرهی جالبی در اینباره برایم تعریف کرد که مایل هستم آن را با شما در میان بگذارم:
دوست من تعریف میکرد که حدود 10 سال پیش که مدیر فروش شرکتی بوده برای ارائهی محصول خود به مشتری و توضیح دربارهی ویژگیهای آن به دفتر کار وی رفته بوده است. او محصول خود را برای مشتری تشریح کرده بود و مشتری محصول او را در حجم بالا خریداری کرده بود. دوستم در ادامهی خاطرهی خود عنوان میکند که چندی پیش فردی را بصورت اتفاقی دیده بود. آن فرد مشتاقانه به سوی دوستم آمده بود و پس از سلام و احوالپرسی خیلی گرم، گفته بودند: "حالتان چطور است آقای مکعبی؟" دوستم که از عبارت آقای مکعبی تعجب کرده میکند، میپرسد: "منظورتان از آقای مکعبی چیست؟" آن فرد جواب میدهد که من فلانی هستم که شما 10 سال پیش برای فروش محصولتان به دفتر کار من آمده بودید و در ضمن صحبتهای خود از یک مکعب برای توضیح بیشتر استفاده میکردید. دوستم در ادامه اظهار داشت که وقتی برای جلسه به دفتر کار این مشتری رفته بودم از یک مکعب بزرگ استفاده کردم تا وضعیت آن شرکت در بازار، وضعیت رقبا و کمکی را که محصول ما میتوانست به آنها بکند، با استفاده از آن مکعب برای آن مشتری به تصویر بکشم و توضیح دهم.
همانطور که مشاهده میکنید استفاده از یک مکعب خیلی ساده باعث شده بود که مشتری پس از 10 سال هنوز دوست من را به یاد آورد. استفاده از اشیاء و اجسام متناسب با موضوع مورد بحث میتواند کمک شایانی به فروشنده یا بازاریاب بکند زیرا باعث میشود مشتری آن شیء را برای همیشه در ذهن خود ثبت کند و این درحالیست که حرفها خیلی زود از ذهن پاک میشوند.
این روزها نامزدهای انتخاباتی تلاش میکنند تا با وعده و وعیدهای گوناگون در حوزههای مختلف رأیدهندگان را متقاعد کنند که آنها را به عنوان رئیسجمهور آینده انتخاب کنند. این کار در عرصهی رقابت انتخاباتی یک حقیقت پذیرفته شده و البته پسندیده است اما هیچ تضمینی ندارد که وقتی رأیدهندگان به پای صندوقهای رأی میروند "حرفهای" نامزدها را در ذهن داشته باشند. اما اگر نامزدهای انتخاباتی به دنبال این باشند تا وعدههای خود را از طریق یک شیء متناسب با موضوعی که دربارهی آن صحبت میکنند، به تصویر بکشند و آن وعده را از طریق یک شیء مجسم نمایند، مطمئناً این شیء در ذهن مخاطبان آنها ثبت خواهد شد و نه تنها در روز رأیگیری بلکه تا مدتها در یاد آنها باقی خواهد ماند. نامزدهای انتخاباتی هر چقدر بتوانند از وعدههای انتزاعی دور شده و حرفها و وعدههای خود را ملموس و عینی کنند، در روز انتخابات نتیجهی بهتری کسب خواهند کرد. در مسیر حرکت از انتزاع بسوی عینیت، اشیاء نقش بسیار مهمی ایفا میکنند.
اما مهمترین اصل صداقت است و در نهایت مردم آنچه را شنیده بودند با آنچه که در عمل میبینند مقایسه میکنند. برای اطلاعات بیشتر تقاضا میکنم کتاب نورومارکتینگ را مطالعه فرمایید.
سبز باشید