عصر مفهومگرایی ودانش فروش: بازی اعداد در انگیزش منابع انسانی
آمار و ارقام جزء لاینفک داد و ستد به شمار میروند و بینشی هوشمندانه در خصوص کسب کار، فروش، خدمات، ... در اختیارمان میگذارند. عموماً گزارشها، آمارها، و تحلیلهای عددی بسیاری در اختیار رهبران سازمان قرار میگیرد تا مورد ارزیابی واقع شوند. فرآیند تجزیه و تحلیل این آمار و نتایج حاصله، به طور مستقیم بر چگونگی و سبک مدیریت و شیوهی انگیزش کارکنان از سوی رهبری سازمان اثرگذار است.
اما کارایی آمار و دادههای عددی در عصر مفاهیم و مشاغل مفهومی تا چه میزان است؟
دنیل پنیک در دو کتاب مشهور خود به نامهای "یک ذهن کاملاً جدید" و "انگیزه"، به زیبایی تحول در کسب و کارها و گذار آنها از وظایف یدی و صنعتی به وظایف و عملکردهای مفهومی و چگونگی تاثیر این مهم بر انگیزش را مورد کند و کار قرار داده است.
خلاصه کلام آنکه، اکتفا به آمار و ارقام برای انگیزش و مدیریت کارهای یدی ایدهآل است، اما تکلیف کارهای دانشی و مشاغل مفهومگرا چه میشود؟ باید گفت که آمار و دادهها و گزارشهای عددی فاقد کارایی لازم در انگیزش مشاغل مفهومی و ذهنی هستند. بنابراین در مواردی حتی اقداماتی نظیر پاداش عددی به کارمندان دانشی نتیجه عکس میگذارد و پاداشها به عملکرد ضعیفتر نیرو میانجامد.
شایان ذکر است که هیچ کار مفهومی بزرگتر از توسعهی کسب و کار وجود ندارد. چالش کلیدی در بحث توسعه کسب و کار، فراهم آوردن راهکارهای مفهومی و در عین حال مدیریت اثربخش تعاملات اجتماعی است. بنابراین برقراری تعاملات اجتماعی و گسترش شبکه ارتباطات، راهکاری مناسب در مدیریت مشاغل مفهومگرا است.
عصبشناسی و اعداد
مغزی که امروز در میانه دو گوش ما و درون کاسه سر جای گرفته میلیونها سال در حال رشد و تکامل بوده است. مغز کنونی آدمی حاصل شاهکار تفکرات والا و توانایی ذاتی بشر در برقراری ارتباط با دیگران در جهت تکمیل وظایف است.
اما اعداد و ارقام سابقهی چندانی ندارند و ابداع آنها به زمانهای نزدیکتر برمیگردد، بنابراین در خط سیر زمانی تکامل مغز بشر، اعداد تنها فضای کوچکی را اشغال کردهاند.
فضای اقتصاد کنونی نیز سرشار از وظایف ذهنی و مفهومی است و زمان آن فرا رسیده تا به اصل خویش بازگردیم و از توانایی سرشار خود در تفکر و تعاملات اجتماعی بهره بیشتری ببریم. عجیب آنکه آمار و ارقام از توانایی ما در انجام موفق وظایف مفهومی میکاهد.
دلیل آنکه آمار و اعداد ریاضی موجب تضعیف قابلیتهای مفهومی ما میشود این است که مغز بشر در انجام وظایف چندگانه و چند وظیفهگری کمی ضعیف است. تعاملات اجتماعی در منطقهای متفاوت از مغز انسان پردازش میشود و جایگاه آن در مغز متفاوت از بخش مرتبط با پردازش و ارزیابی اعداد است، ضمن آنکه این دو بخش عموماً قادر به هماهنگی با یکدیگر نیستند.
نتایج مطالعات نشان دهندهی آن است که فکر کردن محض به اعداد و آمار، به ویژه از دیدگاه اقتصادی، افراد را خود بین و از خودراضی میکند. حال آنکه وظایف مفهومی اتکای زیادی به تعاملات اجتماعی دارد و انسان را اجتماعی میسازد. بنابراین ایجاد فضای همدلانه، تکریمی، و مبتنی بر روابط اجتماعی در محیطهای کاری، بهترین تاثیر را در انگیزش نیروهای مفهومی و دانشگرا میگذارد.
ترفندهای انگیزشی و مدیریتی برای وظایف مفهومی
• تیم خود را با ترویج رفتارهای اجتماعی هدایت کنید و در طول فرآیند فروش، رفتارهای اجتماعی را ترغیب کنید. تمرکز بر روی ایجاد تاثیرات مثبت برای مشتریان، کلید دستیابی به موفقیت و انگیزه بلندمدت است.
• گزارشها و تحلیلهای آماری عملکرد پرسنل میبایست با هدف مرور کلی و اجمالی کارمندان به کار روند، نه به عنوان عامل مشوق و یا حتی تنبیه. تعیین وظایف و اهداف به شکل عددی، مثل X مقدار تماس تلفنی ...، استقلال تیم و انگیزه گروه را از بین میبرد.
• از سیستمهای ارتباط با مشتری مثل CRM به عنوان اهرم فشار و کنترل کارکنان استفاده نکنید. فراموش نکنید که هدف از راهاندازی CRMها برقراری روابط و مناسبات با مشتریان است.
• به کارکنان خود اعتماد کنید، همگی آنها تشنهی موفقیت هستند و تنها کافی است راه را به آنها نشان دهید.
• در دام گزارشها نیفتید. به یاد بیاوریم که موفقیت محصول جانبی رفتار ما و ماحصل انجام کارهای درست به روش درست است. تنها عددی که میبایست مورد توجه شما باشد عدد نهایی فروش، یا نتیجه است.
منبع:
• www.social-brain.com
سبز باشید