قدرت مثبتاندیشی در کسبوکار
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست، واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
آیا میدانید که چرا برخی مردم از دیگران موفقترند؟ پاسخ روشن است؛ دلیل توفیق این قبیل افراد به واسطه نوع نگاه و برخورد مثبت آنها با رویدادهای زندگی است. در کتاب ارزنده اسکات ونترلا به نام "قدرت مثبت اندیشی در کسب و کار"، میخوانیم که راز موفقیت در کسب و کار، در مثبتاندیشی مدیران و کارکنان یک سازمان نهفته است. از نظر نویسنده این کتاب، امید، آگاهی و شکیبایی زاییده مثبتاندیشی هستند، مفاهیمی که همگی راهگشای جاده پر فراز و نشیب پیروزیاند.
روشن است که شرکتهای موفق همواره در وضعیت روانی مثبتی به سر میبرند. علاوه بر این، افراد و سازمانهای مثبتاندیش به شکل قابل تحسینی خوشبین، مشتاق، صادق، باشهامت، دارای عزت نفس، با اراده، صبور، و برخوردار از آرامش درون و تمرکز هستند. تمامی این ویژگیها نقش شایانی در ارائه خدمات منحصر بهفرد و اداره موفقیتآمیز یک کسبوکار دارند. لذا نوع نگاه کارکنان و سطوح مختلف یک سازمان به کسبوکار تاثیرات زیادی بر وضعیت روانی یک سازمان دارد و مثبتاندیشی سوخت اتومبیل کسبوکار است. جان گوردون در مطالعات سازمانی خود دریافت که، مثبتاندیشی مزیت رقابتی مدیران و کارکنان سازمانی و عامل موفقیت آنها است. مدیران خوشبین قادر هستند که علاوه بر یافتن مسیر درست، دیگران را نیز در آن مسیر هدایت کنند. این قبیل افراد برخلاف باور عموم تنها نیمه پر لیوان را نمیبینند، بلکه هم نیمه خالی لیوان و هم نیمه پر آن را در نظر دارند. هرچند که تنها از نیمه پر لیوان الهام گرفته و از آن کمک میگیرند.
مثبتاندیشی به عنوان سوخت کسبوکار |
|||||||
پرهیز از نقزنی و شماتت دیگران |
دوری از عواملی که انرژی را تحلیل میبرند |
هدایت و رهبری کسب و کار به کمک انرژی مثبت |
همراهی با دیگر مثبت اندیشان |
عامل تغییر بودن |
گفتوگوی درونی برای ایجاد انگیره |
باور به توانستن |
انتقال باورهای مثبت به دیگران |
نخستین بار نورمن وینست پیل بود که جهانیان را با مفهوم مثبتاندیشی آشنا ساخت. هرچند که این مفهوم ریشه در ذات بشر دارد، چرا که واقعیت این است که هیچ انسانی منفیباف متولد نمیشود و اندیشه منفی در نتیجه تعامل با محیط شکل میگیرد. نقش تعالیبخش مثبتاندیشی بویژه در کسبوکار و امور وابسته به ارائه خدمات جلوه بیشتری دارد. استرس و نگرش منفی، سم مهلک کسبوکار هستند و تاثیرات مخربی در کیفیت ارائه خدمات برجای میگذارند.
اغلب اوقات استرسها ناشی از درک ما از موقعیت ها است. گاهی این درک درست است و گاهی اینطور نیست. بعضی اوقات بدون دلیل به خود سخت میگیریم یا انگیزه¬های دیگران را بد برداشت میکنیم که ممکن است ما را در گرداب اندیشههای منفی بکشد. وقتی مردم دچار استرس میشوند دو نوع قضاوت دارند. اول اینکه آنها احساس میکنند مورد تهدید واقع شدهاند و دوم اینکه معتقدند نمیتوانند با این تهدید مقابله کنند. میزان استرس هر فرد بستگی به میزان آسیبی دارد که ممکن است از موقعیت بوجود آمده ببیند و اینکه چقدر منابع آنها با خواسته های آن موقعیت نزدیک است. کلید این مسأله قوه ادراک است. زیرا موقعیتها به خودی خود استرس زا نیستند. بلکه این درک ما از موقعیت است که سبب احساس استرس میشود.
کاملاً بدیهی است که ما بعضی از اوقات نسبت به خود صادق هستیم. بعضی از موقعیتها ممکن است در واقع خطرناک باشند یا از نظر بدنی، اجتماعی یا شغلی تهدیدآمیز باشند .در چنین موردی استرس و احساسات بخشی از سیستم ایمنی بدن است که پیشاپیش ما را از خطر آگاه میکند.
تفکر هوشیارانه، منطقی و مثبت سادهترین ابزار برای کمک به تغییر شیوه ی نگرش منفی است. بطور خلاصه ابزار تفکر آگاهانه به ما کمک میکند تا افکار منفی و احساسات ناخوشایند و سوء تعبیر از موقعیت هایی که ممکن است با عملکرد ما تداخل کرده و اعتماد به نفسمان را تخریب کند را درک کنیم.
در مقابل تفکر منطقی نیز به ما کمک میکند تا با افکار منفی مبارزه کنیم ، چه به این صورت که از آنها یاد بگیریم، یا به عنوان اشتباه آنها را کنار بگذاریم. در ادامه این بخش یاد میگیریم، که چگونه از این دو ابزار استفاده کنیم.
تفکر آگاهانه
وقتی از آینده هراس داریم به افکار منفی رو میآوریم، احساس شکست میکنیم، خود را سرزنش میکنیم، به قابلیتهایمان شک میکنیم یا انتظار شکست را داریم. افکار منفی حس اعتماد را از بین می برد، به عملکرد ما صدمه می زند و مهارتهای ذهنی ما را فلج میکند.
متاسفانه افکار منفی تمایل دارند به ذهن ناخودآگاه ما نقل مکان کنند، صدمات خود را وارد آورده و سپس از آن خارج شوند بدون اینکه اهمیت حضور آنها جدی گرفته شود. با اینحال ما به ندرت متوجه حضور آنها در ذهن ناخودآگاهمان میشویم و با آنها که میتوانند کاملاً نادرست و مخرب باشند به درستی مبارزه نمیکنیم.
تفکر آگاهانه فرایندی است که به واسطه آن میتوانیم افکار خود را را زیر نظر بگیریم و مراقب باشیم که چه افکاری وارد سر ما میشود. هیچ فکری را سرکوب نکنید. به جای آن جریان تراوش افکارتان را مشاهده کرده و آنها را بر روی کاغذ آورید. بعد آنها را رها کنید.
روش دیگری که معمولتر هم هست این است که در طول روز موارد استرس زا را نوشته و در پایان روز نوشتههای خود را تجزیه و تحلیل کنیم. در این صورت متداولترین و مخربترین افکار خود را خواهیم دید.
در زیر چند نمونه افکار منفی آورده شده، که ممکن است هنگام آماده شدن برای صحبت در حضور جمعی مهم به ما هجوم آورد:
• ترس از کیفیت اجرا و یا احتمال وجود مشکلات دیگر
• نگرانی بابت واکنش مخاطبین (خصوصاً افراد مهمی مانند مدیریت) یا مطبوعات یا مشتری طرف مذاکره.
• ترس از عواقب یک اجرای ضعیف
• سرزنش خود در مورد اجرایی که زیاد خوب نبوده است.
تفکر آگاهانه اولین قدم در فرایند مدیریت افکار منفی است، زیرا نمیتوان افکاری را که درباره آنها آگاهی نداریم مدیریت کنید.
تفکر منطقی
قدم بعدی در مبارزه با افکار منفی که مورد شناسایی قرار گرفته اند، استفاده از تکنیک تفکر آگاهانه است. به هر فکری که بر روی کاغذ آورده اید نگاه کنید و با آن منطقی مبارزه کنید. از خود بپرسید آیا این فکر منطقی است.
به مثالهای زیر توجه کنیم، با افکار منفی که از پیش شناسایی شده اند میتوان به این صورت مقابله کرد:
ترس از بی کفایتی: آیا به اندازه کافی برای کاری که میخواهیم انجام دهیم آموزش دیده ایم؟ برای اجرا در حضور جمع آیا تجربه و یا منابع مورد نیازتان را در اختیار داریم؟آیا به قدر کفایت برنامهریزی، آمادگی و تمرین داشته ایم؟ اگر همه این موارد انجام شده اند، ما برای یک اجرای خوب آمادگی داریم.
نگرانی در مورد اجرا هنگام تمرین: اگر بعضی از تمرینات ما به اندازه کافی خوب نیست، به خود یادآوری کنیم که منظور از تمرین شناسایی حوزه هایی است که نیاز به بهبود دارد.
مشکلاتی که حل آنها خارج از کنترل ما است: آیا ریسک چنین اتفاقهایی را شناسایی کرده ایم و اقداماتی برای کاهش اثرات آن در صورت وقوع انجام داده ایم؟ و چه کارهایی را باید دیگران برای ما انجام دهند؟
نگرانی در مورد واکنش دیگران: اگر کاملاً آماده باشیم و تمام توان خود را بکار ببریم، آنوقت از کار خود رضایت خواهیم داشت. اگر اجرای ما خوب و معقولانه باشد، پاسخ موافق از سوی افراد منصف نیز محتمل است. اگر مردم انصاف نداشته باشند، بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که نظرات آنها را نشنیده انگاشته و به آنها توجهی نکنیم.
گفتنی است که، عمومیت دادن به یک حادثه یا رویداد اشتباه است. اگر ما در کار خود مرتکب اشتباهی شدیم، به این معنا نیست که در شغل خود خوب نیستیم.
وقتی با افکار منفی به طور منطقی مبارزه کنیم، خیلی سریع متوجه میشویم که آیا افکار ما اشتباه هستند یا اینکه مفهومیدر خود دارند. اگر مفهومیدر خود داشتند، آن وقت اقدام مناسب را انجام دهیم.
تفکر مثبت و نگرش فرصتیاب
اکنون آماده ایم تا بیشتر مثبت اندیش باشیم. گام نهایی آماده سازی افکار مثبت و منطقی و جملات تأکیدی برای مقابله با باقیمانده افکار منفی است. مشاهده موقعیت و فرصتهایی که ممکن است در آن نهفته باشد هم مفید خواهد بود.
با جملات تأکیدی که براساس ارزیابی از حقایق روشن و منطقی و استفاده از تفکر منطقی شکل گرفته میتوان آسیب افکار منفی به اعتماد به نفس را درمان کرد.
با توجه به مثال بالا، جملات تأکیدی در موارد زیر میتوانداین طور باشد:
مشکلات زمان تمرین: "من با تمرین و تکرار آموخته شده ام. با این تمرینات به حدی رسیده ام که میتوانم یک اجرای عالی داشته باشم. من به خوبی برنامه خود را اجرا میکنم و از جلسه لذت می برم."
نگرانی در مورد اجرا:"من به خوبی آمادگی دارم و خیلی تمرین کرده ام. برای یک اجرای عالی در وضعیت خوبی قرار دارم."
برای مشکلات خارج از کنترل:"من به همه اتفاقاتی که امکان دارد رخ دهد فکر کرده و برای پیشگیری یا برخورد با آن برنامهریزی کرده ام. من در وضعیتی قرار دارم که میتوانم نسبت به رویدادهای احتمالی به خوبی واکنش نشان دهم."
نگرانی در مورد واکنش مردم:"مردم با انصاف واکنش خوبی برای اجرای خوب نشان میدهند. من با انتقاد ناعادلانه و بی انصافانه برخورد حرفه ای خواهم داشت.
میتوانید جملات تأکیدی خود را یادداشت کرده و هروقت نیاز بود به آن مراجعه کنید.
تفکر مثبت علاوه بر ساخت جملات تأکیدی مفید ، در پی فرصت یابی از موقعیتها است. در مثال بالا غلبه موفق بر موقعیتی که باعث ایجاد افکار منفی شده بود، میتوانند فرصتهایی را برای ما بگشاید. ممکن است به مهارتهای جدید نیاز داشته باشیم، ممکن است به عنوان شخصی که میتواند با چالشهای سخت مبارزه کند شناخته شویم و ممکن است فرصت شغلی جدیدی برای ما باز شود.
سبز باشید