وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

در دوره‎های MBA شرکت کنیم یا نه؟

با شروع سال جدید اولین دوره MBA با مجوز سازمان فنی و حرفه‎ای کشور در آموزشگاه بازارسازان برگزار می‎شود. همراهان عزیز جهت کسب اطلاعات بیشتر می‎توانند با آموزشگاه تماس بگیرند (4-66028401-021) و همچنین به سایت (www.bazarsazanschool.ir) مراجعه کنند.

اما تقاضای من این است که لطفاً قبل از خواندن این یادداشت تصمیم برای شرکت در دوره MBA نگیرید. باور کنید این دوره مناسب تمام افراد نیست.

برای مثال MBA برای افرادی با تیپ‎های شخصیتی ذهنی که بسیار محتاط هستند و ذات و جوهره کارآفرینی را ندارند اصلاً توصیه نمی‎شود.بلکه MBA بیشتر برای افرادی با تیپ‎های شخصیتی حرکتی طراحی شده است که انسان‎هایی با ریسک‎پذیری بالا، کارآفرین، پرجنب و جوش، سریع، عاشق کار و خلاقیت و آفرینش محصولات جدید و دست‎یابی به بازاریابی بیشتر می‎باشند، طراحی شده است . کسانی که دنبال یک زندگی آرام و بی‎دردسر و بی‎دغدغه هستند و فقط 8 ساعت کاری را می‎پسندند مناسب گذران MBA نیستند.

به همین جهت ما در آموزشگاه بازارسازان ابتدا با یک جلسه استعدادشناسی و مصاحبه به شما صادقانه می‎گوئیم که این دوره مناسب شما هست یا نه؟ هدف ما این نیست که دوره هر چه سریع‎تر به حد نصاب برسد و افرادی که واجد شرایط لازم برای این دوره نیستند در آن ثبت‎نام کنند.

سعی کرده‎ایم که اساتید دارای سواد مهارتی بالا و تجربه ارزشمند اجرایی که توان سخنوری خوبی داشته باشند را گرد آوریم تا دوره‎ای متمایز ارائه کنیم. مامعتقد هستیم که افرادی که ذات و جوهره کارآفرینی را دارند اگر این دوره و دوره‎های مشابه را بگذرانند بسیار موفق‎تر خواهند بود.

حالا با این مقدمه یادداشت امروز را بخوانیم:

 

 

MBA موفقیت بدون وقفه؛ برای آن‎ها که می‎خواهند MBA بخوانند

استفن گریر، از نویسندگان و مشاوران ارشد در امور کسب و کار، بیست و چهار سال بیشتر نداشت که پس از فراغت از تحصیل به کارآفرینی روی آورد. او پس از صرف کوشش بسیار یک کارخانه فرآوری ضایعات فلزی را تأسیس کرد و در نهایت این کارخانه را به مبلغی کلان یعنی حدود 250 میلیون دلار به فروش رساند.

گریر در کتابی با عنوان شروع از صفر که می‎توان آن را شروع از آهنقراضه نیز ترجمه کرد (Starting from scrap) شرح مفصلی از تجارب گرانمایه خود را به رشته تحریر درآورده است که مطالعه آن به تمامی علاقمندان به کارآفرینی توصیه می‌شود. هاروارد نیز بارها تجارب او را به عنوان یک کارآفرین مطرح مرور و منتشر ساخته است. "کتاب شروع از صفر: داستان یک کارآفرین موفق" در 256 صفحه و در سال 2012 روانه بازار شد. کتابی که تحسین بسیاری از خوانندگان خود را برانگیخت. گریر پس از انتشار عمومی این کتاب، از دانشگاه‎های کسب و کار بسیاری دیدن کرد و ضمن ملاقات با تعدادی از دانشجویان MBA آن مراکز، با آن‎ها در خصوص تجارب خود در زمینه‎ی راهاندازی کسب و کار در بازارهای نوظهور به گپ و گفت پرداخت. جالب آن‎که بسیاری از دانشجویانی که با گریر هم‎صحبت شده بودند در سودای آن بودند که از طریق دریافت مدرک MBA به کارآفرینی بپردازند. اما سوالی مشترک ذهن تمامی آنها را به خود مشغول کرده بود: «شما و نیز بسیاری از کارآفرینان موفق دارای مدرک MBA نیستند، پس آیا اساساً ارزش دارد که وقت خود را در مدارس کسب و کار صرف کنیم؟ آیا مدرک MBA در قبال شهریه‎ای که پرداخت می‎کنیم ارزشمند است؟ یا این‎که این مدرک هم تنها جنبه‎ی رزومه-سازی دارد؟»

خوشبختانه گریر پیش‎تر درمورد این قبیل موضوعات بارها با دکتر جان یانگ، ریاست برنامه بین‎المللی MBA پکن در دانشگاه پکن، گفت و گو کرده بود. به اعتقاد دکتر یانگ، "کارآفرینی در قلب افراد نهفته، و تحصیل و درس‎آموزی چیزی است که در مغز افراد جای دارد. حال آن‎که تلاش در جهت آموزش دادن به قلب آدمی کاری بس دشوار است."

بنابراین طبق تعریف و به نظر برخی صاحب‌نظران، کارآفرین به فردی است که پذیرای مخاطرات باشد. لذا کارآفرینی نوعی کردار و گرایش درونی در افراد است که به نوعی در ضمیر و لایه‎های درونی شخصیت آن‎ها قرار دارد.

البته تحصیلات می‎تواند نگرش افراد به‎ویژه در مواجهه با مخاطرات را تغییر دهد. برای مثال سهامداری که به لطف تحصیلات خود از اصول و قواعد تنوعبخشی به سبد سهام مطلع است و درمورد نرخ بازده بلندمدت سهام به نسبت اوراق بهادار اطلاع دارد، احتمالاً تمایل بیشتری به خرید یک سبد سهام «پرمخاطره‎تر» داشته باشد. اما گذشته از این مسائل، آیا می‎توان فردی را به نحوی آموزش داد که حقیقتاً از ریسک‎پذیری لذت ببرد؟! به نظر که این مسأله بعید می‎آید.

گریر برای نشان دادن میزان ارزشمندی و اهمیت MBA برای کارآفرینان بلندهمت و جاه‎طلب، آن را با مباحث نظامی‎گری و سربازی مقایسه می‎کند. کشورها و حاکمیت‎ها میلیاردها دلار هزینه را صرف آموزش سربازان می‎کنند تا آن‌ها را برای نبرد آماده کنند. برای مثال آن‎ها شلیک با تفنگ را میآموزند و در شرایط شبیه‎سازی شده و تحت فشار آماده نبرد می‎شوند. اما آموزش تنها بخشی از مسأله است. بسیاری از فرماندهان و جنگ‌سالاران اعتقاد دارند که هرگز نمی‎توان دانست که آیا سربازی که آموزش داده‎اند در نبردهای واقعی هم عملی قابل قبول از خود ارائه خواهد کرد، یا آن‎که با شلیک اولین گلوله فرار را بر قرار ترجیح می‎دهد و در پناه سنگرها می‎خزد. این مسأله مادامی که شیپور جنگ واقعی نواخته نشده باشد قابل تشخیص نیست. چگونگی واکنش افراد در اوقات پرتنش بستگی زیادی به احوالات درونی و ذاتی و نیز ساز و کار شخصیتی افراد دارد و آموزش تنها تکه‎ای از این پازل است.

کارآفرینان نیز کم و بیش با چنین اوضاعی مواجهند. درک و شناخت مسائلی نظیر استراتژی، امور مالی و بازاریابی که در دانشگاه‎ها و مراکز آموزشی و در قالب برنامه‌هایی مثل MBA تدریس می‎شود می‎تواند بسیار راهگشا باشد. اما برخورداری از اعتماد به نفس، استقلال، اشتیاق و توان درونی، روحیه کنجکاوی، و توانایی افراد در تبادل ایده‎ها نیز به همان میزان دارای اهمیت است.

چنان‎چه ما به عنوان یک کارآفرین فاقد این دارایی‎های درونی و موهبت‎های خدادادی باشیم، آن‎گاه است که با شرایط چالش‎آوری مواجه خواهیم بود.

خوشبختانه بسیاری از کارآفرینان موفقی که دانشجویان و خوانندگان محترم می‎شناسند دارای چنین ویژگی‎های شخصیتی هستند با آن‎که شاید فاقد مدرکی دانشگاهی باشند. برای مثال استفن گریر به عنوان کارآفرینی برجسته، دارای مدرک MBA نبود، با این حال مهارت‎های کسب و کار مورد نیاز خود را ظرف 15 سال کار عملی و خاک بازار خوردن به دست آورد. با این حال اعتقاد او و دیگر کارآفرینان برجسته این است که بسیاری از درس‎هایی که از طریق تجارب دردناک و دشوار آموخته‎اند را می‎توانستند در قالب یک برنامه‎ی آموزشی MBA و بدون زحمت بیاموزند، و اگر این مباحث را زودتر می‎آموختند شاید چه بسا کسب و کارشان از چیزی که هست موفق‎تر بود!

برای مثال گریر به این امر اذعان می‎کند که اگر درکی درمورد کاربرد و اهمیت مالیه و مدیریت مالی و کنترل موجودی داشت، می‎توانست از حیف و میل و تاراج میلیون‎ها دلار جلوگیری کند. یا برای مثال مطالعه نمونه‎های موردی از تجارب شرکت‎های تند-توسعه و سریع الرشدی که کنترل امور مالی و کیفیت محصولات خود را از دست می‎دهند می‎تواند به ما در اقدام حسابشده و هوشمندانه‎تر کمک کند. گریر از فرصت‎های از دست رفته‎ای میگوید که اگر پیش‎تر از طریق تحصیلات به آن‎ها آشنایی داشت اتلاف نمی‎شدند. به اعتقاد وی اگر او در چیزهایی مثل حقوق تجاری یا سرمایه‎گذاری در خطر دورههای آموزشی را می‎گذراند، می‎توانست درآمد بیشتری به‎ دست آورد و پول بیشتری پس‎انداز کند.

یا برای مثال دانش منابع انسانی و ضرورت وجود سیستم‎های بهینه پاداش و تشویق، منافع زیادی را به بار می‎آورد. این‎ها تنها تعدادی از ابزارهایی هستند که تنها در مراکز آموزشی به آن مجهز می‎شوید. به نظر گریر برنامه‎ها و دوره‎های آموزشی MBA کارآفرینان آتی را مجهز به ابزاری ارزشمند می‎کند و به آن‎ها در کاهش مخاطرات و افزایش احتمال موفقیت کمک می‎کند. اما حتی با وجود چنین ابزارهایی، باز این شما هستید که می‎دانید قلب و روحیه‎ی فرصت‎یابی و بهره‎گیریاز موقعیت‎ها برای راه‎اندازی کسب و کارهای تازه را دارید یا خیر. این زمانی است که تیرهای واقعی از تفنگ‎ها شلیک می‎شود و سرباز خوب از سرباز بد شناخته می‎شود!

 

منبع: برداشتی از مقاله‎ی Does an entrepreneur need an MBA?

به نقل از هاروارد بیزینس ریویو

سبز باشید

 

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.