وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

نقش عامل شانس در تصمیم گیری های بزرگ 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

نقش عامل شانس در تصمیم گیری های بزرگ

"اگر فقیر به دنیا آمده اید این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمانید این اشتباه شما است" – بيل گيتس
بیل گیتس در ۲۸ اکتبر ۱۹۵۵ میلادی در سیاتل، مرکز ایالت واشنگتن آمریکا زاده شد. او و پل آلن شرکت مایکروسافت را پایه ریزی نمودند.هرچند بیل گیتس تحصیل در هاروارد را نیمه‌کاره رها کرد. اما آیا هر کسی که تحصیلات عالیه را رها کند می‌تواند به یک بیل گیتس ديگر تبدیل شود؟ نمي‌توان با قطعيت پاسخ داد.
به هر ترتيب، بیل گیتس از جمله افرادي است كه همچون ديگر افراد موفق، در اوایل کار خود تصميمي اشتباه گرفت. در واقع اگر عامل شانس وجود نداشت ، ممکن بود هیچ گاه نامی از وی باقی نماند.
بله بیل گیتس یک شخصیت بی‌نظیر بوده و هست که بسیار سخت کوش نیز بوده است. مالکوم گلدول، نویسنده کتاب نقاط پرت، موفقیت‌های وی را به 10000 ساعتی نسبت می‌دهد که او صرف تسلط پیدا کردن بر روی برنامه‌نویسی کامپیوتر در سن پایین کرده است. بیل گیتس همانند ورزشکاران برجسته و نوابغ موسیقی، برای تعمیق دانش خود زمان و تلاش قابل توجهي را سرمایه قرار داده و مهارتهایش را ارتقاء داد. گلدول همچنین بیان می‌دارد که بیل گیتس از نعمت آموزش و پرورش خوبی نیز برخوردار بوده است. او به یک مدرسه‌ی خصوصی که داراری یک لابراتوار کامپیوتری بود می‌رفت، خیلی قبل‌تر از آن زمانی که این قبیل امکانات عادی تلقی شوند.
با این حال چیزهای بیشتر دیگری عامل موفقیت گیتس محسوب می‌شدند تا دانش‌، سخت كوشي و تحصیلات او. شانس در یک نقطه بحرانی در کسب‌وکارش در یک دوره‌ی زمانی سه بار به سراغ وی آمد. كارشناسان و متخصصان آينده، علت ناکام ماندن بسیاری از پیش‌بینی‌ها را اطمینان بیش از حد می‌دانند و ضرورت بها دادن به پدیده‌ی عدم قطعیت و اقبال (Serendipity) را گوشزد می‌کنند.
در سال 1980 گیتس و چند همکار برنامه‌‌نویس‌اش در سیاتل شرکت کوچکی داشتند. آی بی ام برای توسعه یک سیستم عامل برای کامپیوترهای شخصی که در حال راه‌اندازی بودند، نزد آنها رفتند. به این دلیل که گیتس هرگز سیستم عامل نساخته بود، او آنها را به گری کیدال، که در شركت ديجيتال ريسرچ برنامه نویسی شناخته شده بود، معرفی کرد.
هرچند خوشبختانه گفت‌وگوی آنها خوب پیش نرفت. شرکت ديجيتال ريسرچ  در مورد امضای قراردادی غیرعلنی تردید داشت هرچند كه آنها بعداً در این مورد کوتاه آمدند اما پس از آن دیگر نمی‌خواستند در تقاضای خود مبنی بر "حق امتیاز" به ازای 250000 دلار پرداختی یکجا تغییر موضع دهند که این مبلغ به مجموع پیشنهاد آی بی ام اضافه می‌شد. به همین دلیل آنها به بن بست خوردند و آی بی ام مجدد نزد گیتس بازگشت.
پس از آن تحول دومی نیز پیش آمد. هم آی بی ام و هم بیل گیتس از سیستم عامل دیگری که توسط "محصولات کامپیوتری سیاتل" عرضه شده بود باخبر بودند. با حمایت مخفی آی بی ام، گیتس با کمترین هزینه به نرم‌افزار دست یافت – که بعدها آن را QDOS نامیدند، مخفف سیستم عامل سریع و کثیف. باز هم شانس وارد بازی شد. شركت محصولات کامپیوتری سیاتل (SCP) نمی دانستند که در حقیقت پشت معامله چه کسی قرار دارد؛ در غیر اینصورت قیمت می‌بایست به مراتب بالاتر می‌بود. سپس مایکروسافت برنامه‌اش را بهینه سازی کرد و آن را به dos تغییر نام داد. (DOS مخفف سیستم عامل دیسک است.)
خوش شانسی برای سومین بار در مذاکره توافق نامه‌ی صدور مجوز با آی بی ام به گیتس روی آورد. در ظاهر و بر اساس مفاد اين قرارداد شرایط خوبی نصيب IBM مي‌شد (چرا كه اين شركت به ظاهر با شركتي خرده‌پا وارد معامله شده بود) و  آی بی ام موافقت کرد تا حق امتیاز نسبتاً کمی را از محل فروش نسخه‌هاي نرم‌افزار مايكروسافت روي كامپيوترهاي ساخت IBM به گیتس بدهد. (آی بی ام در آن زمان بیشتر تمایل به ارائه حق امتیاز توافقی داشت ، چرا كه مدتي قبل پیشنهاد پرداخت یکجا ، منجر به فسخ قرارداد آنها با شركت کیلدال شده بود.) اما نکته مهم این بود که حق و حقوق آی بی ام غیر انحصاری بود: و گیتس و دوستانش مالکیت برنامه DOS را حفظ کردند.
افتخار گیتس و البته دوستانش این بود که پول واقعی را در نرم افزار دیدند و نه در سرمايه‌گذاري در بخش سخت افزار. اما بايد اذعان كنيم که شانس بزرگی که گروه گيتس با آن مواجه شدند اين بود كه کسانی که با آن‌ها طرف بودند از این واقعیت غافل بودند. IBM  به عنوان يكي از غولهاي سخت‌افزار،  در سال 1980  گيتس را به استخدام درآورد، آن هم زماني كه مايكروسافت شركتي بسيار كوچك به شمار مي‌رفت. گيتس قرار بود تا سيستم عامل داس را براي استفاده در رايانه هاي شخصي آماده کند. امااتفاق جالب يا خوش‌اقبالي مايكروسافت آن بود كه IBM به مايکروسافت اجازه داد تا مجوز استفاده از اين سيستم عامل را حفظ و حتي به ديگر شرکتهاي سازنده رايانه اعطا کند. IBM با اين تصميم عملا از حق خود چشم‌پوشي كرد. در واقع، کاسبي و رونق مايکروسافت از همين جا و به واسطه همين خوش‌شانسي آغاز شد. اگر آی بی ام بر روی حق انحصاری خود پافشاری می‌کرد، این امر گیتس را مجبور به تسليم و واگذاري امور می‌کرد – و یا اینکه ممکن بود آنها به دنبال برنامه نویس دیگری بگردند. چه کسی می‌داند که چه اتفاقی برای گیتس و مایکروسافت می‌افتاد اگر قادر به حفظ DOS نبودند، که تبدیل به سنگ بنای کسب‌وکارشان شده بود؟ او و شرکایش ممکن بود همچنان موفق باشند، اما موفقیت ها خیلی چشم گیر نبودند.
بنابراین در مورد هر تصمیمی اين عبارت مصداق دارد: خوب یا بد، شانس زنجیره‌ای از حوادث  است که شما را به طرف نقطه‌ی تصمیم گیری سوق می‌دهد. فیلسوفان، نظریه‌پردازان سیاسی، و استراتژیست‌ها، شناخت وسيعی در رابطه با نقش شانس در جنبه‌هاي مختلف زندگي داشته و نقش غیرقابل انکار  شانس در ابعاد مختلف حيات بشري را مورد تاكيد قرار مي‌دهند. حتی نیکولا مالیاولی، مولف كتاب معروف شهريار، چنین بیان می‌دارد که "من باور دارم که احتمالاً درست است که شانس داور نیمی از کارهایی است که انجام می‌دهیم، نیم دیگر آن توسط خود ما کنترل می‌شود." چیزی که قرنها پیش در سیاست ایتالیا صحت داشت، به همان اندازه نیز در مدیریت امروز مصداق دارد.
حال با تمام اين تفاصيل، تصدیق این امر (نقش پررنگ شانس در روند تصميمات و ديگر امور) چه كمكي به تصمیم گیرندگان کسب‌وکار مي‌كند؟ زمانی که ما تصدیق می‌کنیم که تصميمات ما چقدر به شانس بستگی دارند، در دو حوزه متفاوت عمل خواهيم كرد. نخست آنكه در فرايند تصميم‌گيري‌هاي خود و نحوه اتخاذ آنها تجديد نظر مي‌كنيم، چرا كه مي‌دانيم كه هر تصميمي كه در گذشته خوب جواب داده لزوما امروز كارآمد نيست. دوم اینکه ممکن است بر روی كسب مهارتهای متفاوتی تمرکز کنیم که برای تصمیم‌گیری‌های مهم حائز اهمیت هستند، همانند انعطاف پذیری بيشتر در مقابل تغييرات ناشي از شانس، و نيز سرمايه‌گذاري در زمينه كسب توانایی پیش بینی این که کارها در آینده چه از آب در می‌آیند.
بخواهيم يا نخواهيم، میزان هوشمندی، ارزش‌ها و نیازهای هر آن کسی که ما با او در تعامل هستیم درست به همان اندازه منابع و مهارت‌های خودمان؛ روی ميزان موفقیت‌مان تأثیرگذار است. در اين ميان، كنترل شرایط خارجی در اختیار ما نیست و لذا شايد ما كنترل كاملي بر سرنوشتمان نداشته باشيم. البته با درك اين مهم، بايد تمام تلاش خود را معطوف به تمايز و متفاوت عمل كردن كنيم.  درآخر دوباره گريزي به جمله بيل گيتس مي‌زنم، اگر فقیر به دنیا آمده اید این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمانید این اشتباه شما است. پس همه چيز را به گردن شانس نيندازيد.
منبع:
https://hbr.org/2013/11/the-luck-factor-in-great-decisions/

سبز باشيد

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.