بازار کتاب- بازار سینما و ...
از فروشنده ( که من را نمی شناخت ) سوال کردم کتاب مدیریت فروش درگی را ندارید و ایشان هم پاسخ دادند چرا ولی وقتی به سراغ قفسه آمدند دیدند که کتاب تمام شده است لذا گفتند آقا، کتاب های درگی خیلی سریع تمام می شود و بسیار پرفروش هستند. البته آدم کیف می کند که نویسنده ایرانی است و فقط مردم به سراغ کتابهای خارجی ها نمی آیند، از این تعریف خوشمان آمد، لذا کارت ویزیت خودم را به ایشان تقدیم کردم و او گفت " اوه درگی شما هستید " بچه ها بیائید آقای درگی اینجا هستند و همکارانش را صدا زد. از آنها خداحافظی کردم و پس از اتمام کارم دیدم که هنوز یکساعت و نیم وقت دارم باز هم سوال را تکرار کردم که بهترین استفاده از وقت در حال حاضر چیست ؟ پاسخ این بود که همیشه که نمی شود کار کرد تفریح هم لازم است خیلی وقت بود سینما نرفته بودم،میدان انقلاب هم که معدن سینما است. فیلم ایستگاه بهشت را انتخاب کردم که انصافاً شهاب حسینی خیلی عالی بازی کرده بود اما نکته جالب این که فیلم با حضور فقط یک نفر ( بنده ) شروع شد و مشتری دیگه ای نبود باز هم احساس کردم امروز چقدر مردم تحویل مان می گیرند و سالن را برایمان قرق کرده اند البته نیم ساعت پس از شروع فیلم یک زوج آمدند و رفتند ردیف آخر نشستند، این همه جا در سینما چرا آن ردیف را انتخاب کردند ؟ اما بازاریاب که نباید همیشه کنجکاو باشد، کنجکاوی در راستای بهره وری سازمان مناسب است و فرصت یابی ولاغیر. تا پایان فیلم کل تعداد ما به 7 نفر رسید ( یک زوج دیگر + دو نفر تکی ) . این بازاریابی و فرصت یابی هم همه جا با ما هست هر چه حساب کردم با این وضعیت پخش CD و فیلم در بازار چطور سینماها اقتصادی خواهند بود ؟ راه به جایی نبردم لذا با دوست دیرینه احمد آخوندی ( قائم مقام TMBA و سردبیر مجله توسعه مهندسی بازار) پس از فیلم تماس گرفتم که باید برای بازاریابی سینما فکری کرد، ان شاءالله که از سوی مسئولین هم گوش شنوایی باشد.
بعد ازظهر هم، کلاس کارشناسی ارشد در سازمان مدیریت صنعتی داشتم که تا ساعت 30/17 ادامه داشت و سپس یک جلسه مشاوره، پس از رسیدن به منزل نیز طبق معمول عرض ادب- شام- بازی با حسین و عادت همیشگی مطالعه و چک کردن برنامه های فردا .
سبز باشید