شما جدی نگیرید، فقط درد دل است
هیچ کس مقصر نیست فقط من باز هم باید زودتر حرکت کنم و سعی کنم خودم را با شرایط منطبق سازم .
اما چه میشود که مواردی نظیر این نوع پارکینگ فروشی که یک نمونه کوچک است پیش میآید، خدایا تورم با جامعه ما چه کرده است؟ و چه خواهد کرد؟ از فکر زیاد در این امور دلگیر میشوم، و باز به یاد میآورم که مسئولیت ما این است که امید، آگاهی و مهارت عرضه کنیم. یاد استاد دوران نوجوانیم مهدی سهیلی بخیر ، همان عزیزی که وقتی نیمچه طبع شعر و شاعری داشتم و زیارتشان سعادتی برای من نوجوان بود گفت:
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه دل است این دل من
که ز یک لرزش اشک
بر رخ رهگذری
یا ز نالیدن مادر به فراق پسری
دل من میمیشکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه دل است این دل من
که ز تردی چو یکی ساقه تاک
به شتابی که تگرگ
بشکند ساقه و از هم بدرد پیکر برگ
یا به آسانی یک شاخه گل میشکند
چه دل است این دل من
هرکجا اشک یتیمی رنجور
میچکد بر سر مژگان سیاه
هر کجا چشم زنی غمزده با یاد پسر
مانده به راه
دل من میشکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه دل است این دل من
در مزاری که زنی ناله کند
در عزای پسرش
یا یتیمی که کند گریه به سوگ پدرش
جانم آید به خروش
ور ببینم پر خونین کبوترها را
یا یکی بچه گنجشک که بشکسته پرش
دل من میشکند.
حالت دخترکی کوچک و تنها و فقیر
که به حسرت کند از شیشه اشک
به عروسک نگه گاه به گاه
و از دل تنگ کند ناله و آه
دل من میشکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
ناله پیرزنی غمزده و دست تهی
که ندارد نفسی
ضجه مرغ اسیر
که کند ناله به کنج قفسی
هق هق مرد غریبی که بلا دیده بسی
حالت دختر زشتی که ز شرم
رو ندارد به کسی
دل من میشکند
هر کجا در نگه تازه نهالانی خرد
از ستیز پدر و مادر خشم آلوده
میوزد بوی طلاق
و از پراکندگی عائلهای برخیزد
در سر بانگ فراق
دل من میشکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
آن زمانی که به دنبال شهید
مادر داغ به دل
سینه میکوبد و مینالد ومیگرید زار
همچونان ابر بهار
یاد زمانی که نشیند در اشک
به سر سنگ مزار
و به فریاد کند نام پسر را تکرار
دل من میشکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه دل است این دل من
دلم از ناله مرغان چمن میشکند
ز خیال غم مردم دل من میشکند
دلم از داغ شهیدان وطن میشکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه کنم دلم من میشکند.
سبز باشید