آنچه که کریستف کلمب به ما میآموزد
در هر حال کریستف کلمب از همان بچگی خیلی بلند پرواز بود و در شغل شانه زدن پشم و بافندگی آیندهی درخشانی نمیدید. به این جهت از همان اوان کودکی تصمیم گرفت که خانه و شغل پدری را رها کند و یک چیزی برای خودش کشف کند! همین اندیشه او را جاودانه ساخت، اما چه درسهایی میتوان از این سیاح بیباک آموخت:
کلمب در ابتدای راه خود شکست خورد و مدام شکست میخورد
او وقتی تلاش کرد تا پادشاهی ناپل را تصرف کند شکست خورد. بعدها، از آن جا که همراه یک کاروان دریایی مسلح شده بود توسط کشتیهای پرتغالی دستگیر شد. او زخمی شد و هرگز نتوانست به هند برسد. سماجت و تسلیم نشدن او در مقابل شروع سرشار از شکست او درسی فراموش ناشدنی است.
در ۱۴۷۶ همراهی با یک هیأت بازرگانی این فرصت را نصیب کلمب کرد تا برای نخستین بار به اقیانوس اطلس سفر کند ولی در حوالی خلیج سنت وینسنت دزدان دریایی فرانسوی به ناوگان حملهور شدند و آن را به آتش کشیدند و کلمب که جان بدر برده بود، به ناچار شش مایل شنا کرد تا خود را به ساحل برساند.
ایدهی متفاوت کلمب
در اوایل دههی 1480 میلادی کریستف کلمب متقاعد شده بود که چین و در واقع مشرق زمین 400 مایل از آنچه که عقلای آن زمان اعتقاد داشتند به اروپا نزدیکتر است. همین پیش فرض مثبتاندیشانه موجب شد تا این کار عملی شود. استدلال غلط انیشتین از این پیش فرض خطرناک نشأت میگرفت که دنیا پدیدهای است ایستا. دنیا هر چیزی است جز آنکه ایستا باشد. بیشمار نیروی رانشی کششی در میلیونها جهت متفاوت جهان را تحت تأثیر خود قرار میدهد و برای افراد فرصتنگر فرصتهای فراوانی را فراهم میکند.
او برای آزمایش خود نیاز به پول داشت و به همین دلیل از دربار اسپانیا درخواست وام کرد و به آنها ثروت و منابع بسیار را وعده داد. پس از کش و قوسهای فراوان پادشاه و ملکهی اسپانیا به دلیل قرار داشتن اسپانیا در وضعیت جنگی این سفر ماجراجویانه را به صلاح کشور ندانستند. در نهایت جنگ اسپانیا خاتمه یافت و این کشور به منابع جدید نیاز داشت. کریستف کلمب با فرصتنگری ویژه از این موقعیت نهایت استفاده را برد و باز پیام خود را برای اسپانیاییها تکرار کرد اسپانیا با دیدن متصرفات و غنائم فراوان پرتغال به تکاپو افتاد و سرانجام با درخواست کریستف کلمب موافقت کرد. داستان کلمبوس نشان میدهد که مشتریان در محیطی مدام در حال تغییر به سر میبرند و نیازها، مطالبات، مشکلات و الویتهای آنها پیاپی تغییر میکند. دزدی به خانهی یکی از همسایگان میزند و آنها به صرافت خرید سیستم ایمنی برای خانه میافتند. در شهر مجاور زلزلهای رخ میدهد، و آمار فروش بیمهی حوادث طبیعی به شدت بالا میرود. دوستی خودروی جدیدی میخرد و به ناگهان خودروی قدیمی شما از چشمتان میافتد و تلاش میکنید اتومبیل جدیدی بخرید. فلان فامیل شما در عرض 2 ماه ازدواج میکند و شما هم به فکر رژیم غذایی و برنامهی کاهش وزن میافتید یا لباسهای جدید میخرید.
کریستف کلمب در مذاکره و رایزنی سماجت به خرج میداد
كلمب مي دانست كه براي انجام سفر اكتشافي بلند پروازانه اش احتياج به حمايت دستگاه سلطنت دارد. وي با پشتكار و مذاکره كوشيد اين حمايت را از پادشاهان حاكم در پرتغال، اسپانيا، فرانسه و انگلستان بگيرد. هنري هفتم، پادشاه انگلستان، تقاضاهاي او را رد كرد، اما ايزابلا و فرديناند، ملكه و پادشاه اسپانيا، او را از خود نراندند. در نتيجه بخش عمده اي از دنياي جديد به اسپانيايي ها رسيد، نه انگليسي ها. کلمب در مجموع توانست نقشهاش را به متخصصان دربار اسپانیا بقبولاند اما هفت سال (تا ۱۴۹۲ میلادی) طول کشید تا با شاه و ملکه به توافق نهایی برسد.
کریستف کلمب یک کارفرمای قابل بود
پس از تحویل گرفتن سه کشتی با ملزومات کامل از دولت، نوبت به کار دشوار گردآوردن خدمه رسید. بیشتر ملوانان از رفتن به چنین مأموریت «جنونآمیزی» وحشت داشتند. اگر نفوذ سیاسی ملکه و وعدههای رنگارنگ کلمب نبود شاید هیچکس حاضر با همراهی با وی در این سفر نمیشد.
کلمب یک فرصت یاب تمامعیار بود
او هرگز چیزی کشف نکرد. گرد بودن جهان هم کشف او نبود. طبق برخی شواهد آمریکا را هم قبلاً مسلمانان کشف کرده بودند (علاوه بر وجود برخی نقشههای تاریخی، اکنون مبنایی کاملاً محققانه وجود دارد که مسلمانان پیش از کریستف کلمب به سرزمین امریکای باستانی پا نهاده بودند. امریکای قبل از کلمب، آن گونه که بسیاری از مورخان ادعا میکرده اند، بخشی دور افتاده از جهان نبود. مبادله اطلاعات و کالاهای تجاری میان دو بخش جهان بارها صورت میگرفت و مسلمانان احتمالاً یکی از مهمترین گروههای تماس بین مردم بودند. شواهد دال بر حضور مسلمانان در قاره قدیمی امریکا بر تعدادی از مجسمه ها، سنتهای شفاهی، گزارشهای شاهدان عینی، اشیای دست ساز و کتیبه ها استوار است. کشف سکه های عربی در نزدیکی ساحل ونزوئلا در دریای کارائیب، گزارشهای تاریخی برجای مانده از مورخان و جغرافی دانان مسلمان را درباره سفرهای دریانوردان و ماجراجویان مسلمان در پهنه اقیانوس اطلس کاملاً تأئید میکند. سایروس گوردون در کتاب پیش از کلمب گزارشی ارائه میدهد که در آن سکه های پیدا شده در منطقه جنوب دریای کارائیب را چنین توصیف میکند:
"در حوالی ساحل ونزوئلا گنجینه ای از سکه های مدیترانه ای و تعداد زیادی شبه سکه پیدا شد که بی تردید نمیتواند مجموعه ای از مسکوکات یک سکه شناس باشد، بلکه ذخیره ای از نقدینه است. تقریباً همه آنها، سکه هایی رومی از دوران حکومت اوگوستوس تا قرن چهارم میلادی است. اما دو فقره از این سکه ها عربی، و متعلق به قرن هشتم میلادی است. این سکه های اخیر است که زمان آغاز کل این مجموعه را معلوم می کند. سکه های رومی تا قرون وسطی رواج داشت. به نظر می رسد یک کشتی مغربی، شاید از اسپانیا یا شمال افریقا، در حدود سال 800 میلادی از اقیانوس اطلس عبور کرده باشد. لیکن کریستف کلمب در قرن پانزدهم توانست وارد آمریکا شود. از طرفی بسیاری مورخین کشف آمریکا را به فرستادهای مسلمان و چینی تبار نسبت میدهند).
با این همه اینکه شما ایدهای را کشف نکردهاید به معنای آن نیست که نمیتوانید از این ایده و ایدههای دیگران بهره ببرید.
کلمب تحقیقات خود را با دقت انجام نداد، در عوض به نتیجه خوش بین بود. عنصر تصادفي كه در كشف دنياي جديد به دست كلمب وجود داشت، ارزيابي نادرستي بود كه از ابعاد كره ي زمين كرد. گرچه او به درستي بر اين باور بود كه زمين كروي است، اما اندازه ي آن را دست كم گرفت، و تصور كرد قاره ي آسيا بزرگتر و به اسپانيا نزديكتر از آني است كه واقعاً هست. او بر اساس بهترين كره ي جغرافيايي زمان خود اندازه ي زمين را تخمين زد. اما مارتين بهايم كه طراح اين كره بود، از محيطي كه بطلميوس براي زمين فرض كرد و 25% كمتر از مقدار واقعي بود استفاده كرد (كره ي بهايم هنوز هم موجود است و در حال حاضر در موزه اي در نورنبرگ آلمان نگهداري مي شود). كلمب پس از حدود 5000 كيلومتر مسافرت، تصور كرد به نحوي از ژاپن رد شده است، و اگر چه ساحلي كه به آن رسيده بود در واقع هزاران كيلومتر در سمت غرب قرار داشت، اما گمان كرد ساحل هند شرقي در جنوب ژاپن است ( به همين دليل بوميان سرخپوست آنجا را «هندي» ناميد)
اگر محاسبات درستی صورت میگرفت، شاید او هرگز راهی این سفر طول و دراز نمیشد . لذا هیچ گاه از اشتباه نترسید.
کریستف کلمب اهل خطر کردن بود
سفر مخاطره آمیز کریستف کلمب یکی از موفق ترین سرمایه گذاری هایی به شمار می آید که جهان تجربه کرده است؛ اما برخی از حامیان مالی این سفر دچار ترس و تردید شده بودند. این سفر، سه بار پس از رد تقاضای کریستف کلمب، نهایتاً توسط پادشاهان کاتولیک اسپانیا، فردیناند و ایزابلا تأمین مالی گردید. کریستف کلمب، در سال 1492 میلادی به امید یافتن راهی از سمت غرب به بازار ادویه و ابریشم هندوستان و چین، اقیانوس اطلس را در نوردید. راه های دریایی سمت مشرق که از دماغه ی امید نیک می گذشتند، طولانی و طوفانی بودند و امپراتوری عثمانی نیز راه های زمینی و دریای مدیترانه را مسدود کرده بود. با این همه، اروپا در نتیجه ی خطر کردن کریستف کلمب توانست دنیائی جدید را کشف و تصرف کند.
کلمب مُصر بود، و پشتکار داشت
7 سال طول کشید تا او بتواند برای سفر خود وامی دست و پا کند. او مدام پیام خود را تکرار کرد تا سرانجام پیام او به گوش مخاطب هدف رسید. او در انتخاب مخاطب هدف نیز مهارت داشت.
هیچ کس به موفقیت کلمب باور نداشت جز خود او
قرارداد او با پادشاه شامل پاداشهای بسیار کلان در ازای موفقیت او بود، آن هم بیشتر به این دلیل که هیچ کس به موفقیت کریستف کلمب باور نداشت جز خود او.
انیشتین روزگاری میگفت که واقعاً دیوانگی است که یک کار را بارها و بارها تکرار کنید و انتظار نتیجهای متفاوت داشته باشید. اما کارهای کسانی نظیر کریستف کلمب نشان داد که این منطق آن قدرها هم درست نیست.
سبز باشید