چطور میتوانیم 90% از آموختههایمان را به خاطر بسپاریم؟
من پرویز درگی به یاد دارم که در یکی از برنامه های تلویزیونی خود در شبکه 5 سیما بیان داشتم که اگر تغییر نکنیم از جاده موفقیت باز می مانیم.
- ترس از آینده
- عدم ریسک پذیری
- و مهمتر از همه عدم تلاش برای یادگیری مهمترین دلایل مقاومت در برابر تغییر بشمار میروند. در واقع، اهمیت یادگیری، در ارتقای عملکرد انسان نهفته است. با این حساب حتما آرزو میکنید که میتوانستید سریعتر یاد بگیرید؛ اینطور نیست؟ چه در حال فراگیری یک زبان خارجی باشیم، چه یک ساز یا ورزش جدید، همهی ما میتوانیم از منافع یادگیری سریعتر بهرهمند شویم. اما ما در طول روز تنها چند ساعت مفید در اختیار داریم.
البته به یاد داشته باشیم کلید یادگیری سریعتر تنها صرف ساعات بیشتر نیست، بلکه چاره به حداکثر رساندن تأثیرگذاری زمانی است که صرف یادگیری شده است.
مثال سطل و آب
تصور کنیم قرار است یک سطل را پر از آب کنیم. اکثر سطلها بدون بروز مشکل خاصی از آب پر میشوند، مگر آنکه سرریز کنند.
اما در واقعیت، مغز به این شکل عمل نمیکند. در حقیقت، عمده اطلاعاتی که وارد مغز ما میشود در نهایت به بیرون نشت میکند. لذا بهجای اینکه به مغز بهعنوان سطلی که میتواند همهچیز را در خود نگه دارد نگاه کنیم، باید با آن برخوردی واقعگرایانه داشته باشیم: مغز به منزله یک سطل دارای نشتی است.
شاید از این مثال تلقی منفی کنید اما در اصل اینطور نیست چرا که مغز بشر در ذات خود اینگونه است. مغز ما، مگر در حالتیکه با حافظهی تصویری قدرتمندی به دنیا آمده باشیم، برای این طراحی نشده که تمام اطلاعات، حقایق، یا تجاربی را که در طول زندگی کسب میکنیم به خاطر بیاورد.
با این همه چگونه میتوانیم ۹۰ درصد چیزهایی که یاد گرفتهایم را به خاطر بسپاریم؟
هرم یادگیری نتیجه تحقیقات ادگار دیل است که در حدود سال ۱۹۷۰ تهیه شده است. این هرم، چگونگی یادگیری در انسان را مشخص میکند. مطابق طبقه بندی های انجام شده در این هرم:
– ۵ درصد از آموختهها از سخنرانی حاصل میشود
– ۱۰ درصد از طریق خواندن (به عنوان مثال کتاب، مقاله)
– ۲۰ درصد از طریق ابزار صوتی و تصویری (به عنوان مثال ویدیو، نرمافزارهای تلفن همراه)
– ۳۰ درصد از طریق مشاهده عملکرد
– ۵۰ درصد چیزهایی است که در بحثهای گروهی میآموزیم
– ۷۵ درصد هنگام انجام دادن آنچه یاد گرفته ایم
– و بالاخره ۹۰ درصد از طریق انجام بلافاصلهی آنچه از پس یادگیری انجام دادهایم (یا از طریق آموزش دادن آن به دیگران)
بعلاوه هرم یادگیری نشان می دهد که بهترین شکل آموزش شرکت در کارگاه های آموزشی است که دانشجو در آن نقش منفعل (Passive) ندارد.
اما سوال اینجاست که روش یادگیری اکثر ما چگونه است؟
مسلم است که بیشتر ما از طریق کتابها، کلاسهای درس و تماشای ویدیو، یعنی روشهای یادگیری غیرتعاملی که باعث میشوند ۸۰-۹۵ درصد اطلاعات از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج شوند؛ یاد میگیریم. اما راهکار این است که بجای وارد آوردن تنش و فشار به مغز جهت یادآوری آموختهها به دلیل استفاده از روشهای Passive یا منفعل؛ زمان ، انرژی و منابع خود را صرف روشهای مشارکتی و تعاملی کنیم که ثابت شده در زمان کمتر، نتایج اثربخشتری دارند.
این بدان معناست که:
• اگر دوست دارید به مکالمه به یک زبان خارجی مسلط شوید، باید روی صحبت کردن با افراد بومی و دریافت بازخوردهای فوری (به جای نرمافزارهای کاربردی تلفن همراه) تمرکز کنید.
• اگر دوست دارید به تناسب اندام برسید باید بجای تماشای ویدیوهای آموزشی یک مربی خصوصی بگیرید
• اگر میخواهید ساز جدیدی یاد بگیرید، باید یک معلم موسیقی استخدام کنید.
• و اگر میخواهید در کاسبی خود موفق باشید باید بجای مطالعه صرف، یک مشاور دلسوز و صالح داشته باشید.
نهایت امر، مخلص کلام این است:
زمان یا پول؟
تاکنون چند بار جمله «وقت انجام کار X را ندارم» به گوشتان خورده است؟ قدر مسلم این جمله ای آشنا برای تمام ما است. قطعا همه ما در برهههایی مقصر هستیم، چرا که در طول زندگی خودمان بارها دربارهی نداشتن زمان کافی، بهانه پشت بهانه آوردهایم.
در حالی که زمان یکی از منابع متوازنکننده است. صرف نظر از اینکه ما چه کسی هستیم، کجای دنیا ایستادهایم و چه مقدار برای دستیابی به بهرهوری تلاش میکنیم، تمام ما در طول شبانهروز تنها ۲۴ ساعت در اختیار داریم. هر دقیقه منحصربهفرد است و زمانی که بگذرد، دیگر هرگز نمیتوان آن را به دست آورد؛ اما پول اینگونه نیست. برای همین میگوییم وقت از طلا هم باارزشتر است. ما در طول روز 33 هزار ثانیه در اختیار داریم، آیا نمیتوانیم طی این زمان حداقل یک کار مثبت و سازنده انجام دهیم؟
بنجامین فرانکلین میگوید؛ شما شاید دیر کنید، اما زمان هرگز دیر نمیکند. همه ما انسانها در یک روز تنها ۲۴ ساعت وقت داریم، اما چرا برخی استیو جابز میشوند و بسیاری دیگر آدمهایی معمولی که حتی در زمان زنده بودن هم کسی نامی از آنها نمیشنود؟ داستانهای موفقیت میلیونرهای جوانی که از هیچ شروع کردهاند و یا دانشجویان تماموقتی که تنها ظرف چند ماه توانسته اند در مکالمه یک زبان دیگر مسلط شوند را چگونه میتوان توجیه کرد؟ شاید خیلی از ما یادگیری مهارتی جدید را شروع و سالها ادامه دادهایم اما به نتیجه ملموسی نرسیدهایم؛ اما دلیل چیست و کجای کار میلنگد؟
فرض کنید شخصی به نام علی، یک ساعت به یادگیری یک زبان اختصاص داده و میتواند ۹۰ درصد چیزهایی که آموخته را نگهدارد و شخص دیگری به اسم محمد، ۹ ساعت مشغول یادگیری زبان بوده و ۱۰ درصد از آنچه آموخته خود را حفظ کرده است. یک محاسبه سرانگشتی نشان میدهد که محمد، ۹ برابر بیش از علی صرف یادگیری کرده است، اما درست همان مقدار اطلاعات را به خاطر سپرده است.
نکته
از همان ابتدا هدف بزرگ را نشانه بروید؛ به این معنا که مؤثرترین روش را از همان ابتدای کار انتخاب کنید و بجای رفتن مسیرهای متعدد از همان مسیر عبور کنید. وقتی که میتوان با سرمایهگذاری در یک راهحل هزینهبردار اما در عین حال اثربخش ، اگر نگوییم سالها، به اندازهی ماهها تلاش، خطاها و اتلاف وقت خود را کاهش دهیم، چرا باید به جایگزینهای رایگان اتکا کنیم؟
پس با تمرکز بر راهکارهایی که بیشترین تأثیر را دارند و نه گفتن به دیگر امور زمان را برای خود بخریم و بیشترین بهره را از زمان محدودی که در اختیار داریم ببریم.
منبع:
http://www.lifehack.org/399140/how-to-remember-90-of-everything-you-learn
سبز باشید