راهبردهای بازاریابی برای یک کاندیدای سیاسی
ین متن ترجمه ای است از مطلبی که از سایت www.marketingprofs.com برای استفاده همراهان انتخاب کردهام:
راهبردهای بازاریابی برای یک کاندیدای سیاسی یا حتی یک مبحث سیاسی شباهت بسیار ی به بازاریابی یک کالا یا خدمت دارد. در بازاریابی کسب و کار، فروشندگان، کالاها، خدمات، و ارتباطات(تبلیغات) را روانه بازار می کنند و در عوض پول(از طریق خرید مشتریان)، اطلاعات( از طریق تحقیقات بازار) و وفاداری مشتریان را دریافت می کنند. در مبارزات سیاسی نیز کاندیداها، وعده ها، حمایتها، خط مشی ها و ویژگی ها و برند شخصی شان را به رای دهندگان عرضه می کنند و در مقابل، آرا و کمک های داوطلبانه آنان را دریافت می کنند. تبلیغات چیها که در دنیای سیاست عموماً سازمانهای سیاسی، مثل اردوگاه تبلیغاتی کاندیداها هستند باید رأی دهندگان را نسبت به وجود یک مسأله هوشیار و یا نسبت به کاندیدای مطلوب خود آگاه کنند و از طرفی دلایلی قانع کننده از اینکه چرا باید محصول سیاسی آنها خریداری شود را در اختیار بازارهای مشخص بگذراند. گرچه بازاریابی سیاسی شباهت فراوانی به بازاریابی مصرفی و حتی صنعتی دارد، اما این حوزه از بازاریابی از بسیاری از جهات منحصر به فرد است.
برندسازی (شخصی)
نامزدهای انتخاباتی، سازمانها و حتی مسائل سیاسی باید مانند شرکتها به برند تبدیل شوند. یک برندسازی ماهرانه مجموعهای از ویژگیهای شناختپذیر را به محصول و یا شرکت نسبت میدهد. برای مثال، جان مک کین از نامزدهای اسبق انتخابات ایالات متحده در پی آن بود تا برند خود را به عنوان یک سیاستمدار " مستقل" فارغ از هرگونه وابستگی به منافع خاص، معرفی کند. برخی احزاب نیز خود را به عنوان مدافعین ارزشهای انسانی و اخلاقی، مثل مساوات و صداقت معرفی میکنند و به برند خود جنبهای انسانی میبخشند. نسبت دادن ویژگیهای انسانی و عاطفی به یک برند سیاسی از جمله تکنیکهای رایج و کارآمد در دنیای سیاست است.
روایت گویی
بیشتر تبلیغات سیاسی در صدد معرفی و توضیح کاندیداها یا مسائل سیاسی در قالب یک روایت و داستان هستند. گوش مردم همواره پذیرای ماجراها و قصههای شنیدنی محصولات، خدمات و یا حتی کاندیداهاست.
برای مثال باراک اوباما به خوبی دوران کودکی و پیشینه زندگی محقرانه اش به عنوان فرزند یک مرد کنیایی تبار و یک زن آمریکایی را دستمایهای برای معرفی خود به عنوان مردی از دل مردم قرار داد.
برای نمونه مستند سیاسی و تازه اکران شدهی "2016: آمریکای اوباما" را در نظر بگیرید. این فیلم از پرفروشترین مستندهای سیاسی تاریخ به شمار میرود و ورایتی مستندگونه از زندگی باراک اوباما را نقل میکند. در آغاز فیلم دسوزآ، کارگردان فیلم، تجربیات خود را به عنوان یک دانش آموز هندی که به آمریکا مهاجرت کرده است را روایت می کند و خود را با اوباما مقایسه می کند. ادامه فیلم در اندونزی روی می دهد، جایی که باراک اوباما کودکی اش را با مادر و ناپدری خود در آنجا گذرانده است. در این حین یک روانپزشک در مورد اثرات مخرب غیبت پدر در زندگی یک کودک سخن می گوید. سپس اوباما به هاوایی برمی گردد و بعد به دانشگاه می رود و فیلم در این قسمت ادعا می کند که اوباما در دانشگاه با چهره های ضداستعمارگری آشنا می شود. پس از آن اوباما به زادگاه پدرش، کنیا می رود. دسوزآ، پدر اوباما را الگوی وی در دیدگاه های ضد استعماری وی معرفی می کند و می افزاید اوباما بر همین اساس "استثنا بودن آمریکا" را که یکی از پایه های اصلی تمدن، فرهنگ، و هویت آمریکا است را رد می کند و به آن اعتقادی ندارد. بر همین اساس دسوزآ معتقد است اوباما به این دلیل به دنبال "تغییر آمریکا" است.
تاکید داستان گونهی فیلم بر واژهی تغییر به گمان بسیاری از کارشناسان اسم رمز فیلم در آستانهی انتخابات است. این فیلم علیرغم وارد کردن برخی انتقادات به اوباما، او را فردی موجه جلوه میدهد و برند اوباما را از آغاز تاکنون به خوبی روایت میکند. داستانگویی، موج جدیدی در بازاریابی برند است. داستان سرایی دربارهی یک برند، شیوهای بسیاراثرگذار برای ترغیب مخاطبان به از آن خود ساختن یک پیام تبلیغاتی و ماندگار کردن آن در ذهن است. بازاریابی روایتی شاخهای از علم بازاریابی است که معتقد است داستانها به انسان کمک میکنند که به معنی درستی از دنیای پیرامون خود دست یابند. بر اساس آموزههای بازاریابی روایتی، هر چقدر زمانه سختتر و شرایط انسانها دشوارتر شود، آنها بیشتر تمایل پیدا میکنند که روی به داستان بیاورند. داستانها، به تجربیات ما سر و شکل میدهند و قهرمانانی را در معرض دید ما قرار میدهند که نویدبخش آیندهای روشن هستند.
ادامه این مطلب را در کتاب "40 گفتار پیرامون ارتقای مهارتهای بازاریابی " بخوانید.
سبز باشید