امان از رییس بد
قدیمی ها میگفتند که برای هر چیز جز مرگ چاره است، در واقع شاید هیچ چیز قطعی دیگری در زندگی وجود جز این مورد وجود نداشته باشد. به همین دلیل، در زندگی حرفهای شما هم ممکن است زمانی وجود داشته باشد که رییس بدی داشته باشید یا رییسی که شاید برای شما بد باشد. نامدیران نه تنها اعصاب خورد کن هستند بلکه میتوانند سلامت جسمی شما را نیز دچار اختلال کنند. تحقیقات قبلی نشان داده بود که نامدیران باعث می شوند فشار خون کارمندانشان افزایش یابد و افزایش فشار خون در دراز مدت ممکن است منجر به بیماری قلبی شود. محققان دانشگاه استکهلم و موسسه کارولینسکای سوئد سه هزار مرد کارمند از گروه سنی 19 تا 70 سال را حدود 10سال تحت نظر داشته اند. در این مدت74 نفر از داوطلبان با مشکل قلبی مواجه شدند که در برخی منجر به مرگ آنها شد. از همه داوطلبان شرکت کننده در این تحقیق خواسته شده بود که شیوه مدیریت رئیسان ارشد خود را ارزیابی کنند.
یک نامدیر مساله ای فراتر از آن مشکلاتی است که در موردشان پیش دوستان خود گله و شکایت کنیم . او میتواند با عدم بازخورد و ندادن راهنماییهایی مرتبط با کارتان ، زندگی حرفهایتان را خراب کند.
بیاییم کمی انصاف به خرج دهیم: اکثر رئیسهای بد در باطن خود آدمهای بدی نیستند – بلکه آنها عموما آدمهایی خوب در نقشهایی اشتباهاند. البته این وضعیت میتواند به منزله برگ برنده ای در دستان شما باشد؛ به شرطی که آن را مدیریت کنید.
در ادامه انواع و اقسام روسای بد را بررسی و استراتژی تعامل با هرکدام را بررسی میکنیم:
۱. رئیس ریزبین
مدیریت ذره بینی،(Micro management)، نمونه ای از ضعف مدیریتی است كه مبین كنترل بیش از اندازه و غیر ضروری كاركنان توسط مدیریت و توجه شدید مدیر به جزئیات كاری است. مدیران ریز بین به دلیل غرق شدن در مسائل جزئی، توانایی تحلیل كل سیستم و توجه به بهره وری كلی را ندارند. در واقع آنها علاوه بر اینكه كلیات را فدای جزئیات میكنند، احترام و اعتماد زیر دستان را نیز از دست می دهند. این نوع روسا علاقه دارند بالا سر شما بایستند و مو به مو همه چیز را دیکته کنند آنها حتی برای شسته شدن استکانهای چای و قهوه هم برنامه میچینند. هرکسی در چنین سازمانی دوام نمی آورد.
استراتژی تعامل
بهتر است برای مدیریت اوضاع؛ شما نیز کمی جزئی نگری را چاشنی کارتان کنید. اگر میتوانید هر روز ملاقاتی ب رییس خود ترتیب بدهید و او را در روند جزییات قرار دهید. سر این جلسات اول صبح، ریز کارهای آن روزتان را مشخص کنید و از او بپرسید دوست دارد چگونه کارها پیش بروند. از او سوال کنید که آیا میخواهد محصول نهایی را ببیند یا خیر. بپرسید آیا ترتیب کارها مطابق میلش هست یا نه. بپرسید باید هنگام تایپ از چه فونتی استفاده شود. بپرسید آیا لازم است جلسهی دیگری هم بعد از ناهار برگزار کنید یا خیر. هر چه میگوید یادداشت کنید و انجام دهید.
مخلص کلام اینکه، آنچه میخواهد و بلکه بیش از آن در اختیارش بگذارید. نتیجه کار شما هرچه باشد یک پیشرفت قابل توجه به حساب میاید:
• او شیفته کار کردنتان میشود. هر چند که هنوز باید با یک مدیر ذره بینی سر و کله بزنید، اما حداقل الان او خوشحال است.
• ممکن است در ریزبینی به قدری پیشرفت کنید که حتی از رییستان جلو بزنید؛ اینجاست که او خواهد گفت؛ و «هرطور صاح میدانی انجامش بده.» این یعنی شکلی از موفقیت..
• شاید به مرور زمان، در چند هفته و یا چند ماه بتوانید اعتمادش را جلب کنید. حالا او در کار همه تمرکز دارد و موشکافی میکند– به جز شما.
۲. رئیس بی عرضه
شاید هرکسی بتواند بر صندلی مدیریت تکیه بزند اما میز و صندلی مدیریتی از ما یک مدیر واقعی و لایق نمیسازد. مدیران نالایق هیچ ایده ای درخصوص اینکه کار شما چیست ندارند و بطور کلی آنها هیچ سررشته ای از مدیریت ندارند. ممکن است او شما را به دلیل آنچه اشتباه تلقی میکند سرزنش کند… خب کلاه خود را قاضی کنید و ارزیابی درست و بی طرفانه ای از خود کنید؛ آیا واقعا حرف او درست است؟ او تمام کارکنان و مشتریان را از خود میراند. او از خیلی مهارتها بی بهره است و توانایی مدیریت جلسات را ندارد. او در یک کلام مایه آبروریزی سازمان است.
شنیده ایم که زمانی از «ماهاتمیر محمد» دلیل موفقیت او و پیشرفت سریع کشورش را پرسیده بودند و او در پاسخ گفته شبیه چنین جمله ای گفته بود که: «ما ملتی دارای «هوشی متوسط» هستیم ولی کارهای بزرگ کشورمان را بدست نخبگان و افراد با استعدادمان سپرده ایم و به آنان اعتماد می کنیم» در چنین جو فرهنگی دیگر «هر کس» جرات قبول مسوولیت را نخواهد داشت زیرا می فهمد که «رییس» شدن مساوی است با «لزوم پاسخگو بودن در برابر خود مردم».
استراتژی تعامل
به او اعتماد به نفس و حس ریاست هدیه کنید. اما نهایت امر باید خودتان سررشته امور را بدست بگیرید و کارها را مدیریت کنید. داوطلب برگزاری جلسات شوید. در مقابل اعضای بالادستی سازمان خودی نشان دهید و توانمندیهای خود را به آنها اثبات کنید. در عین حال، رفتاری رئوفانه با رییس خود داشته باشید و حتی از او بابت کارهایی که همه میدانند او موجب آن نبوده متشکر باشید.
در نهایت، مطمئنا رئیستان با وجود تمام اشکالات صلاحیتهایی داشته و در برخی امور سررشته دارد. شاید مثلا در مصاحبه استعداد دارد. استعدادی که به قدری هست که توانسته ناتواناییهای او را پوشش دهد. متواضع باشید و از او یاد بگیرید. شاید مهارتش در آینده به کارتان بیاید.
۳. رئیسی که در باغ نیست
هرگز حدیث حاضر غایب شنیده ای؛ من در میان جمع و دلم جای دیگری است.. این شعر وصف حال برخی مدیران حواس پرت ما است. او هیچ تصوری در خصوص کارمندان و گزارشهایشان ندارد. و عموما سوالات را، با پاسخی گنگ و یا نظری بیربط پاسخ میدهد که حاکی از آن است که او اصلا در جریان روند کار در سازمان نیست.
استراتژی تعامل
سعی کنید او را به شکلی آبرومندانه، در جریان روند کارها قرار دهید. بعنوان مثال از او بپرسید که چه زمانی برای گپ و گفت با مشتریان مناسبتر است و یا دوست دارد چه موقعی شاهد لانچ و یا معرفی محصول جدید باشد.
سعی کنید او را بشناسید. اگر رییستان انسان گوشه گیری است که ترجیح میدهد وقت خود را در اتاقش بگذراند، با او به شکلی عقلایی تر ارتباط بگیرید. بطور مثال بد نیست تعدادی از مقالات بروز و جالب و بریده ای از مجلات را در اختیار او بگذارید تا در اوقات فراغتش مطالعه کند. ممکن است او اصلا به جایگاه خود علاقمند نباشد و صرفا از سر اجبار و بدون هدف در این مقام گماشته شده باشد. سعی کنید امور مهم در دیدگاه او را شناسایی و روی همانها تاکید کنید.
اگر او ترجیح داد که همچنان در دفتر خود بماند؛ وقت مدیریت کردن شرایط خودتان است. برای خودتان برنامهای با این محتوا تنظیم کنید: تعیین اولویتهای سه ماهه. تعیین مهلتهای تحویل. و شناسایی ذینفعان و اهداف . حالا از رئیستان بخواهید این برنامه را امضا کند. برنامه ای که دست آخر به سود سازمان و شخص خودتان تمام خواهد شد.
۴. رئیس خوش خیال
مدیرعامل سازمان ایده جدید فوقالعادهای دارد و رئیستان به او قول داده که تیمش میتواند تا هفتهی بعد از پس کار بر بیایند و بعلاوه در کنار این کار جدید سایر پروژهها را هم به سرانجام خواهند رساند. کتابهای عامهپسندی که این روزها چنددهبار چاپ میشوند و در قفسه روانشناسی کتابفروشیها جا خوش میکنند، به شما میگویند که شکستن شاخ غول تنها کار رستم نیست و شما از پس هر کاری بر می آیید. اما همیشه نه صفر باشید و نه صد در واقع همین که پای «بیش از حد» به میان میآید، یعنی یک جای کار میلنگد. خوش خیالی میتواند یک دام باشد.
استراتژی تعامل
بدبینی در تجارت محکوم به شکست است اما خوش بینی هم نباید از حد بگذرد و انتظارات غیرواقعی ایجاد کند. نگذاریم خوش خیالی وظایف غیرممکنی را متوجهمان کند. بدون اعتراض به حجم بالای کاریتان با اتکا به مستندات و به شکل مستدل به کمک اعداد و ارقام و نمودار و فهرستها، تصمیمات و اولویتهای واقعگرایانهی خود را دیکته کنید.
البته در ابتدای کار با جملاتی مثل «خوشبینیتان را دوست دارم!» کمی از گارد طرف مقابلتان بکاهید.
بطور مثال فرض بگیرید رئیستان میخواهد پروژه بزرگی را که باید تا دیروز به اتمام میرسید را به شما محول کند، کافی است در ابتدا زمانی را با او صرف بررسی همهی مراحل انجام کار کنید. یک نمودار گانت چارت درست کنید (نمودار گانت نوعی نمودار میلهای است که برنامه زمانبندی پروژه را نشان میدهد. گانت چارت وسیلهای مفید برای برنامهریزی و زمانبندی پروژهها میباشد). و یا بجای نمودار فهرستی با رعایت تمام جزییات تنظیم کنید و صریح و دقیق برای رییس خود شرح دهیدکه کاری که از نظر او صرفا یک کار است، در واقع ۲۵ کار مختلف است. حالا سوالاتی مثل «چطور میتوانیم با تقسیم وظایف کار را در مهلت مشخص تحویل بدهیم؟» میتواند به ادامه مسیر کمک کند.
این مثال را در نظر بگیرید: ساعات واقعی کار را محاسبه کنید. بعنوان نمونه «تیم ۶ نفره ما در مجموع هفتهای ۲۴۰ ساعت کار میکند. حدود ۹۰ ساعت از این ساعات صرف انجام کارهای یومیه میشود. آیا شما از ما میخواهید که کارهای روزانه خود را متوقف کنیم؟ نه؟ بسیار خب،پس میماند…» حالا مدیر میتواند بدور از خوشبینی بی حساب و کتاب برآورد دقیق تری از شرایط داشته و پروژه ها را با دقت؛ سرعت و کیفیت بالاتری پیش ببرد.
۵. رئیس زیادی خوب
اخلاق یک رییس خوب شاید قابل مقایسه با مثال پنجه ی آهنین در دستکش مخملی باشد؛ پس زیادی مهربان بودن روسا مشکلاتی هم به دنبال دارد و سازمان را جولانگاه انواع بی اخلاقیها میکند همکارانتان دیر سر کار میآیند و مهلت انجام کارها را جدی نمیگیرند وانگهی کسی به شما نمیگوید بالای چشمتان ابرو است و به همین دلیل مشکلات کارتان را هرگز متوجه نخواهید شد.
استراتژی تعامل
باید رودروایسی را کنار بگذارید و روراست بگویید «میخواهم نظرتان را راجع به کارم بدانم تا بفهمم آیا در مسیر درستی در راستای تحقق چشم اندازمان قرار دارم یا نه.» انتظارات رییستان را روی کاغذ بیاورید. بابت رفتار دوستانه مدیرتان از او متشکر باشید اما در عین حال تاکید کنید که بازخوردی صادقانه و به دور ا زتعارف و تمجید میخواهید.
خیلی زیرکانه به مسائلی که مهر و محبت زیاد رییستان در محیط کاری پدید می آورد مثل از زیر کار در رفتن برخی از افراد اشاره کنید. شاید رئیستان در رفتار خود کمی تجدید نظر کند.
منبع:
https://www.themuse.com/advice/6-types-of-horrible-bosses-and-how-to-handle-them-all-like-a-pro
سبز باشید