وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

:: انتظارات غیرمعقول از یکدیگر نداشته باشیم 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

:: انتظارات غیرمعقول از یکدیگر نداشته باشیم



    • آیا کارفرمای من وقتی با این سفارش از سوی مشاور خود مواجه می‌شود برایش سؤال پیش نمی‌آید که نکند خود مشاور پورسانت‌بگیر است؟
    • آیا حرمت مشاوره زیر سؤال نمی‌رود؟
    • و آیا این انتظار بجایی است که از دیگران بخواهیم مجانی برای ما وقت بگذارند؟
    • نمی‌دانم چرا بعضی از دوستان تصور می‌کنند که به‌جای ارتقاء دانش خودشان و بهره‌گیری از نظرات مشاوران در قالب قرارداد مشاوره، می‌بایست از راههای میان‌بر و ارتباطات غیرمعقول به نتیجه برسند.،

بهتر نیست به‌جای اینکه از مشاور بخواهیم که واسطه ما و به نوعی سفارش‌کننده باشد، از او بخواهیم که مشاور ما باشد.،

مشاور به شرکتی که طرف قرارداد آنهاست تعهد اخلاقی و قانونی دارد و صلاح نیست که از او انتظارات دیگری داشته باشیم.

اگر به توان خودمان واقف هستیم و اطلاعات لازم را داریم بهتر است از تکنیک‌های بازاریابی و فروش استفاده کنیم و به مشتریان مراجعه کنیم. دیگر چرا سراغ آشنا و معرف و ... می‌گردیم؟

وقتی صادقانه به دوستان می‌گویم این کار من نیست و نمی‌توانم به کارفرمایانم توصیه‌ای برای خرید بکنم که خودم نمی‌دانم چیست؟ خودم هم آزرده‌خاطر می‌شوم.

از طرفی من مشاور فروش و بازاریابی کارفرما هستم نه واسطه خرید برای او. باور کنید به این طریق اعتبار خودم را نزد او زیر سؤال می‌برم و از اساس مشاوره بازاریابی مبتنی بر تخصص دارای اصول و قواعد حرفه‌ای است که تخطی از آن، زیبنده نیست.

یا وقتی می‌گویم برای وقت مشاوره که شغل من است باید هزینه آن را پرداخت کنید، نمی‌دانم چرا تعجب می‌کنند؟ مگر شما دستگاهتان را مجانی می‌فروشید؟

بیاییم از یکدیگر انتظار بهتری داشته باشیم.

از عزیزان تقاضا می‌کنم اساتید و دوستان خودشان را به این صورت در معذوریت اخلاقی قرار ندهند.

روز پنج‌شنبه مورخ 7/11/89 عصر هنگام که به منزل رسیدم 4 ساعت تا زمان پرواز به اهواز وقت داشتم. با حسین تصمیم گرفتیم به پارک محله برویم. حسین در حال بازی بود و من مراقبش بودم و پدر و پسر گپ می‌زدیم.

در همین هنگام یکی از همین عزیزان زنگ زد و در پایان مکالمه از اینکه به او جواب رد داده بودم و اینکه چرا او باید چنین تقاضایی داشته باشد، ناراحت شده بودم ولی چاره‌ای نداشتم.

ناگهان به خود آمدم که حسین می‌گفت: چرا چهره بابای من اخم دارد؟

سبز باشید.

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.