:: خطر بزرگ: قائم به فرد بودن سازمانها
به نحوی که اگر خدای نکرده او بیمار شود یا از دنیا برود بناگاه شرکت همانند کشتی اسیر طوفانی است که کاپیتان یادش رفته بود که جانشینپروری هم جزء وظایفاش بوده است.
بارها گفتهام و نوشتهام که بزرگترین اختراع دنیای توسعه یافته ایجاد سازمانها بوده است. در تعریف سازمان گفتهاند:
سازمان مجموعه افرادی است که در دوایر جداگانه اما مرتبط با هم و در قالب یک چارت فعالیت میکنند، بین دوایر، تقسیم کار صورت گرفته است و همچنین بین هریک از افراد هر دایره تفکیک وظایف شده است.
و تمامی آنها هدف مشترک دارند.
باید بپذیریم یک فرد هرچقدر هم انسانی خلاق- پرکار و مسئولیتپذیر باشد باز هم حداکثر بتواند بجای 3 نفر کار کند. و اگر فراموش کند که وظیفه فرد اصلی شرکت، سازماندهی درست است با فعالیت زیاد پس از مدتی خودش دچار فرسودگی جسمی و روحی میشود.
این کارآفرینان لازم است قدرت تفویض اختیار داشته باشند و با بکارگیری مدیران میانی شایسته درخصوص مواردی چون استخراج ارزشها- ساخت استانداردها- ساختاردهی- سازماندهی- شکلدهی به زیرساختها- نظامبخشیدن به منابع و شناسایی فرصتهای جدید اقدام کنند.
آنها باید بپذیرند تیمهای موفق(و نه تک افراد) درعرصه رقابت برنده خواهند بود. پس بهتر است انرژیشان را در انتخاب درست- آموزش شایسته و پرورش مناسب منابع انسانی بکارگیرند و سپس از سر راه نیروهای شایسته کنار بروند و به آنها اجازه کار دهند. البته گاهی هم نیروها اشتباه خواهند کرد اما مدیر و رهبر شایسته با نظارت و کنترل، مجدداً سازمان را به مسیر درست هدایت میکند.
البته در بسیاری از موارد هم وقتی بنگاههای اقتصادی موفق جهان را مورد مطالعه قرار میدهیم میبینیم که کارآفرینان در برههای از زمان سازمان را به دست رهبرانی دیگر میسپارند و خودشان حداکثر به عنوان عضو هیأتمدیره، در اتخاذ تصمیمات، مشارکت میکنند اما میپذیرند که کارآفرینی با رهبری یا مدیریت متفاوت است. و مهمتر از آن اینست که آنان با فراست درمییابند که لزوماً مالکیت به معنای مدیریت نیست. و این نکتهای است که ایکاش بسیاری از مدیران ما بخوانند و بدانند و باورکنند که اگر آنها مالک هستند به معنای این نیست که در مدیریت و رهبری سازمان هم مناسبترین فرد میباشند.
اگر مالکی ویژگیهای رهبری، به معنای هدایت آینده- درک صحیح چشمانداز و استخراج فرصتها- تعهد به تغییر- فرهنگسازی و استراتژیست- طراح و معمار- دمیدن جان تازه به کالبد فعالیتها، قهرمانپروری، تشخیص پتانسیلها و استعدادهای نهفته متناسب با عصر حاضر را نداشته باشد، می بایست با جذب مدیران ارشد شایسته و انتصاب آنان به سمت مدیرعامل، سکان هدایت اجرایی سازمان را به کاپیتان اصلح بسپارد.
کارآفرینان عزیز که مایه افتخار ایران با پتانسیل هستید لطفاً با تمرکز درخصوص موارد فوق به آینده سازمان فکر کنید. نکند شرکتی که خودتان ساختهاید را با مدیریت و رهبری نادرست درمسیر ناصحیح بکشانید و به سمت پرتگاه هدایت کنید.
لطفاً به روح و جسمتان و خانوادهتان توجه بیشتری داشته باشید. اگر علاوه برکارآفرینی، پتانسیل مدیریت و رهبری هم دارید از مدیران میانی شایسته و با قابلیت استفاده کنید و به کمک آنان و سایر منابع انسانی شایسته سازمان را به معنای واقعی شکل دهید و اگر فقط کارآفرینی مناسب هستید اما مدیریت و رهبری را در خودتان قوی نمیبینید، از مدیران ارشد اجرایی شایسته، سازمان را بهرهمند سازید و خودتان در مسند ریاست هیأتمدیره بنشینید و در امورات اجرایی دخالت نکنید.
و اگر خواستید سازمان را به دست فرزندانتان بسپارید بیشتر مواظب باشید. من بجای شما باشم اول فرزندم را در شرکتهای دیگر و از ردههای اجرایی به کار مشغول میکنم و اجازه میدهم براساس پتانسیل و دانش خودش رشد کند نه اینکه خداینکرده براساس قرابت و نزدیکی با مدیر ارشد و با نداشتن ویژگیها و مهارتهای لازم سکان سازمان را بدست او سپرده باشیم.
البته اگر جوانی از هر نظر شایسته باشد، جای خودش قابل احترام است. ولی در هر حال هوش جای تجربه را نمیگیرد. پس به مدیران ارشد جوان، هم توصیه میکنم درکنار هوش و فراست با بهرهگیری از نظرات مشاوران کارآزموده و با اندکی تعمل بیشتر، تصمیم بگیرند. چون هزینه جبران تصمیمات تند و سریع زیاد است.
سبز باشید