:: ارزشهای مدنظربرای توفیق کسب و کار (قسمت اول)
1- ارزش درک علوم سهگانه موردنیاز در شرایط حاضر:
در کتاب چگونگی اداره کسب و کار در دوران بحران اقتصادی متذکر شدهام که امروزه برای اداره کسب و کارها به سه دسته از علوم نیازمندیم.
الف) علوم درون کارخانهای نظیر تولید
ب) علوم تحلیل محیط نظیر اقتصاد و جامعهشناسی
ج) علوم حوزه رقابت نظیر استراتژی و مارکتینگ
در سالیان گذشته به جهت انحصاری بودن بازارها عمدتاً کسب و کارها فقط به حوزه علوم ردیف الف توجه داشتند به همین جهت مهندسین که ادارهکنندگان تولید بودند در ایران از اجر و قرب بالایی برخوردار بوده و هستند، اما امروزه با گسترش رقابت و تأثیر محیط کلان و خرد بر کسب و کارها دو حوزه دیگر علوم نیز اهمیت قابل توجهی پیدا کردهاند.
2- ارزش درک تفاوت بازارهای انحصاری با بازارهای رقابتی:
در بازارهای انحصاری حاکمیت بنگاههای اقتصادی مطرح بود. اما در بازارهای رقابتی به واقع مشتریان حاکم هستند.
درک این تغییر و چگونگی انعطافپذیری در این مسیر ضرورت موفقیت کسب و کارهاست.
3- ارزش شناخت و توجه به سه کلمه اساسی حوزه کسب و کارها به نظر من مشتری – رقبا و فرصتها سه کلمه اساسی حوزه کسب و کارها هستند.
در کتاب مدیریت فروش و فروش حضوری با نگرش بازار ایران نوشتهام که فروشندگان و مدیران امروزی همواره این سه سئوال را باید از خود بپرسند
الف) مشتریان ما که هستند و چه میخواهند؟
ب) رقبای ما که هستند و چه میکنند؟
ج) ما چه فرصتهایی برای دستیابی بهتر به مشتریان داریم؟
این سئوالها همیشگی خواهند بود اما پاسخها آنها در اثر تغییرات زمان دستخوش تغییر میشود.
پس همواره این سه سئوال اساسی را از خودتان بپرسید.
4- ارزش تدوین و پیادهسازی استراتژی مؤثر:
استراتژی راه رسیدن به هدف و هنر ژنرال است. چون ژنرال که در کسب و کارها همان مدیران ارشد هستند با تصمیمات جامع و بموقع خویش سازمانها را در مسیر درست برای دستیابی به اهداف رهنمون میسازند. پس تدوین و پیادهسازی استراتژی مؤثر نسبت به محیط کسب و کار از امور اساسی سازمان است.
5- ارزش درک و پیادهسازی نگرش سیستمی در سازمان:
نگرش سیستمی به معنای مجموعه هم هدف که اجزای آن در تعامل با هم هستند و با هم حرکت میکنند و با هم یک کل را به نام سازمان تشکیل میدهند از اهمیت خاصی برخوردار است.
متأسفانه یکی از مهمترین دلایل ضعف در بسیاری از سازمانهای ایرانی نداشتن درک درست از نگرش سیستمی و اهمیت آن است.
این معضل بخصوص در سیستمهای خانوادگی بیشتر مشهود است.
در این صورت اجزا بهجای ایجاد همتوانافزایی در یکدیگر بیشتر در راستای خنثیسازی انرژی هم حرکت میکنند.
و بهجای رقابت در بیرون سازمان متأسفانه رقابت به درون سازمان و در جهت تخریبی بهکار گرفته میشود که خود سم مهلک برای کسب و کارهاست.
سبز باشید.
در کتاب چگونگی اداره کسب و کار در دوران بحران اقتصادی متذکر شدهام که امروزه برای اداره کسب و کارها به سه دسته از علوم نیازمندیم.
الف) علوم درون کارخانهای نظیر تولید
ب) علوم تحلیل محیط نظیر اقتصاد و جامعهشناسی
ج) علوم حوزه رقابت نظیر استراتژی و مارکتینگ
در سالیان گذشته به جهت انحصاری بودن بازارها عمدتاً کسب و کارها فقط به حوزه علوم ردیف الف توجه داشتند به همین جهت مهندسین که ادارهکنندگان تولید بودند در ایران از اجر و قرب بالایی برخوردار بوده و هستند، اما امروزه با گسترش رقابت و تأثیر محیط کلان و خرد بر کسب و کارها دو حوزه دیگر علوم نیز اهمیت قابل توجهی پیدا کردهاند.
2- ارزش درک تفاوت بازارهای انحصاری با بازارهای رقابتی:
در بازارهای انحصاری حاکمیت بنگاههای اقتصادی مطرح بود. اما در بازارهای رقابتی به واقع مشتریان حاکم هستند.
درک این تغییر و چگونگی انعطافپذیری در این مسیر ضرورت موفقیت کسب و کارهاست.
3- ارزش شناخت و توجه به سه کلمه اساسی حوزه کسب و کارها به نظر من مشتری – رقبا و فرصتها سه کلمه اساسی حوزه کسب و کارها هستند.
در کتاب مدیریت فروش و فروش حضوری با نگرش بازار ایران نوشتهام که فروشندگان و مدیران امروزی همواره این سه سئوال را باید از خود بپرسند
الف) مشتریان ما که هستند و چه میخواهند؟
ب) رقبای ما که هستند و چه میکنند؟
ج) ما چه فرصتهایی برای دستیابی بهتر به مشتریان داریم؟
این سئوالها همیشگی خواهند بود اما پاسخها آنها در اثر تغییرات زمان دستخوش تغییر میشود.
پس همواره این سه سئوال اساسی را از خودتان بپرسید.
4- ارزش تدوین و پیادهسازی استراتژی مؤثر:
استراتژی راه رسیدن به هدف و هنر ژنرال است. چون ژنرال که در کسب و کارها همان مدیران ارشد هستند با تصمیمات جامع و بموقع خویش سازمانها را در مسیر درست برای دستیابی به اهداف رهنمون میسازند. پس تدوین و پیادهسازی استراتژی مؤثر نسبت به محیط کسب و کار از امور اساسی سازمان است.
5- ارزش درک و پیادهسازی نگرش سیستمی در سازمان:
نگرش سیستمی به معنای مجموعه هم هدف که اجزای آن در تعامل با هم هستند و با هم حرکت میکنند و با هم یک کل را به نام سازمان تشکیل میدهند از اهمیت خاصی برخوردار است.
متأسفانه یکی از مهمترین دلایل ضعف در بسیاری از سازمانهای ایرانی نداشتن درک درست از نگرش سیستمی و اهمیت آن است.
این معضل بخصوص در سیستمهای خانوادگی بیشتر مشهود است.
در این صورت اجزا بهجای ایجاد همتوانافزایی در یکدیگر بیشتر در راستای خنثیسازی انرژی هم حرکت میکنند.
و بهجای رقابت در بیرون سازمان متأسفانه رقابت به درون سازمان و در جهت تخریبی بهکار گرفته میشود که خود سم مهلک برای کسب و کارهاست.
سبز باشید.