وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

سوال پس از سوال 27 تیر
admin لایک 0 دیدگاه

سوال پس از سوال


و اما برداشت هایی کوتاه از کتاب :


چرا آنها بهتر ارتباط برقرار نمی کنند ؟


چه موقع کسی به من آموزش خواهد داد؟


چه کسی کارها را خراب کرد ؟


این سوالات در ظاهر بی ضرر هستند ، اما در واقع ، نشان دهنده عدم مسئولیت پذیری فردی و منشاء بسیاری از مشکلاتی است که امروزه با آن مواجه هستیم .


برعکس ،تغییر طرز فکرمان و پرسیدن سوالات مسوولانه تر ، یکی از موثرترین روشهایی است که می تواند کیفیت کار و زندگی مان را ارتقا دهد .


سوال پس از سوال (س.پ.س)ابزاری است که طی سالها پیشرفت کرده و به افراد – از جمله خودم – کمک می کند با پرسیدن سوالات بهتر ،مسئولیت پذیری فردی را تمرین کنند.


من از سال 1995 در حال تالیف و سخرانی در این زمینه بوده ام و امروز هنوز هم این موضوع دارای اهمیت بسزایی است . تقریباً هر روز مطالب خوشایندی در مورد بهره وری پیشرفته ، کار گروهی منسجم تر ، استرس و تنش کمتر ، روابط سالم تر و خدمات رسانی بهتر به مشتریان می شنویم که همگی در اثر مسئولیت پذیری است .


بهترین بهره ای که افراد از سوال پس از سوال می برند ، همان منافع فردی است . به محض اینکه آنها شروع به تمرین تفکر سوال پس از سوال می کنند ، به نظر می رسد اوضاع بهتر می شود . زندگی برای افرادی که مسئولیت پذیری فردی را بر می گزینند ، ارضا کننده تر و لذت بخش تر می شود.


بنابراین ، چنانچه شما سوالات مذکور را تا به حال شنیده اید و عدم مسئولیت پذیری فرد را در خود و دیگران می بینید ، مطالعه این کتاب به شما کمک زیادی خواهد کرد . از خواندن آن لذت ببرید!


بیشتر ما زمانی که از چیزی ناراضی هستیم و با شکست یا چالشی روبرو می شویم ، اولین عکس العمل مان منفی است و حالت تدافعی دارد و اولین سوالاتی که به ذهن مان خطور می کند ، س . غ . ن (سوال غلط نادرست) است . 



از نگاه دیگر ،لحظه خشم و ناامیدی فرصت فوق العاده ای است که می توان با س .پ.س از آن سود جست و به نفع خود استفاده کرد . لحظه ای که س.غ.ن به ذهن مان خطور می کند ، می توانیم آنها را بپذیریم و بگوییم : درسته ، چه موقع قراره نیروی کمکی برای اینجا بیان ؟
یا آنها را رد کنیم و در عوض سوالات بهتر و مسئولانه تری از خودمان بپرسیم ؛ مانند: چه کاری می توانم انجام دهم تا اوضاع تغییر کند ؟ یا چه طور می توانم از گروه حمایت کنم ؟

به طور خلاصه ، اساس و چکیده سوال پس از سوال این است :


هنگام خشم و ناامیدی با پرسیدن سوالات بهتر ، در آن لحظه راه حل های بهتری انتخاب کنید.



سوال پس از سوال موجب می شود به اولین عکس العمل های مان نسبت به امور بیشتر توجه کنیم .
این عکس العمل ها اغلب منفی هستند و سوالات غلط و نادرست را در ذهن مان تداعی می کنند . بنابراین ، اگر ما در لحظه تصمیم گیری بتوانیم افکارمان را نظم دهیم و سوالات بهتری ( همان س.پ.س) از خود بپرسيم ، خود سوالات ما را به  نتایج بهتری سوق خواهند داد.


یکی از اصول کلیدی س.پ.س این است که جواب ها در خود سوالات هستند . پس به این ترتیب ، اگر ما سوال بهتری بپرسیم ، پاسخ بهتری به دست خواهیم آورد . بنابراین ، س.پ.س درباره پرسیدن سوالات بهتر است .
اما چگونه می توان سوال خوب را از بد تشخیص داد ؟ یک سوال خوب چگونه است ؟

این کتاب به ما کمک می کند تا سوالات بهتر را تشخیص داده و آنها را بپرسیم . برای شروع ، سه دستورالعمل ساده وجود دارد که عبارتند از :


1.       با چطور، شروع کنید ( نه با چرا ، چگونه یا چه کسی )


2.       برای یک بار هم که شده از من استفاده کنید ( نه آنها ، ما یا شما )


3.       برروی اقدامات عملی تمرکز کنید .


به عنوان مثال ، سوال من چه کار می توانم بکنم ؟ هر سه ویژگی را در بردارد . زیرا با چه شروع می شود ، از ضمیر من در آن استفاده شده و برروی عمل تمرکز دارد. همان طور که گفتم به همین سادگی و راحتی است . اما اجازه ندهید که سادگی آن فریبتان بدهد . س.پ.س همچون یک جواهر ، تراش ها و بُعدهای بسیاری دارد. در بخش های بعدی ، ما این جنبه ها و بعدها را کشف و بررسی خواهیم کرد و به تاثیر بسزایی که سوال پس از سوال می تواند در زندگی مان داشته باشد پی خواهیم برد.


اولین قانون و دستور العمل سوال پس از سوال این است که تمام آنها با چه یا چگونه شروع می شوند ، نه چرا ، چه وقت ، یا چه کسی .


نگاه دیگری به سوالات چرا در اول فصل بیندازید و تصور کنید اگر به جای آن سوالات ، سوالات زیر را پرسیده بودیم چه اتفاقی می افتاد :


چه طور می توانم امروز کارم را بهتر انجام دهم ؟


چه کار می توانم انجام دهم تا وضعیت بهتر شود؟


چه طور می توانم از دیگران حمایت کرده و به آنها کمک کنم ؟


 استرس و تنش یک انتخاب است ؛ آن هم انتخاب خود ما . هنگامی که از خود می پرسیم : چرا این اتفاق برای من افتاده ؟ احساس می کنیم هیچ کنترلی بر اوضاع نداریم و این ، تفکر قربانی گرایانه را در ما به وجود می آورد که فوق العاده استرس زاست . حتی در مواردی که ما واقعاً قربانی هستیم و احساسات مان به نظر درست و به جا هستند ، تفکر چرا من تنها به استرس مان می افزاید و دردی را دوا نمی کند.


آیا شما هم با تغییراتی مواجه هستید ؟ آیا این اواخر موتوری در زندگی تان از کار افتاده ؟ اگر چنین است ، سوال بهتری بپرسید ؛ سوالی که واقعا موثر است : چه طور می توانم خود را با دنیای در حال تغییر و تحول تطبیق دهم ؟



چرا ما مسامحه می کنیم ؟ مطمئناً می توان دلایل آن را کشف کرد ، اما راستش را بخواهید من بیشتر ترجیح
می دهم در مورد راه حل ها صحبت کنم.یک راه حل این است که دست از پرسیدن سوالاتی که با چه موقع ؟ شروع می شوند ، برداریم و به جای آن سوالات س.پ.س را بپرسیم مثل :

چه راه حلی می توانم ارائه دهم ؟


چه طور می توانم خلاقانه تر و سازنده تر با مشتریان ارتباط برقرار کنم ؟


چه کار می توانم انجام دهم تا برای تصمیم گیری به اطلاعات لازم دست یابم ؟


به خاطر داشته باشید : پاسخ ها در خود سوالات هستند.


بیایید به کارها و مسائل کوچک ، زمانی که هنوز کوچک و جزئی هستند ، رسیدگی کنیم .


جالب اینکه احتمال موفق شدن ما با داشته هایمان ، بیشتر است تا آنچه نداریم و منتظریم به دست آوریم . دب وبر می گوید : من متوجه شده ام که هر زمان کارم را با امکاناتی که در اختیار دارم انجام می دهم ، چیزهای بیشتری به دست می آورم . این یک حقیقت است که ما ابتدا می کاریم و بعد برداشت می کنیم .


توجه و تمرکز برروی آنچه که نداریم ، تلف کردن وقت و انرژی است . برای اینکه واقعا تفاوت و تمایز ایجاد کنیم ، باید انرژی خود را بر داشته هایمان متمرکز کنیم. بیایید از خود بپرسیم : چگونه می توانم با امکانات و منابعی که اکنون دارم به هدفم برسم و موفق شوم؟


چه موقع قرار است چیز جدیدی بشنویم ؟ سوال نادرستی است . بهتر است بگوییم : چه طور می توانم آنچه را که می شنوم به کار برم ؟ حتی اگر آن را قبلا شنیده باشم .


با وجود وقت و هزینه ای که شرکت های ما صرف سازماندهی گروهی می کنند ، به نظر می رسد ما فراموش کرده ایم که همگی در یک گروه هستیم . هر روز گروه ها ، بخش ها ، حوزه ها و افرادی را می بینیم که در جهت هدف مخالف و متفاوتی از یکدیگر کار می کنند.ما در ظاهر خود را گروه می نامیم، ولی اغلب با آنهایی که کارشان را درست انجام نمی دهند دعوا راه می اندازیم و گله و شکایت می کنیم. این احساس جدایی و تفکیک بخش ها و کشمکش های داخلی ، بنیان یک شرکت را سست می کند و آن را به تباهی می کشاند . همچون دو چرخه دو نفره ای است که مسافران آن قصد دارند در دو سمت مخالف حرکت کنند ، اما با وجود تلاش و تقلای فراوان هیچ حرکتی انجام نمی شود .


در حالی که رقبا سعی در شکست و غلبه بر ما دارند ، آیا درست است خودمان هم بر ضد یکدیگر فعالیت کنیم ؟ بیایید از دیوار تدافعی که دور خودمان کشیده ایم عبور کرده و مساله ما / آنها را فراموش کنیم و به خاطر داشته باشیم که همگی در یک گروه هستیم .


احساس مسئولیت یعنی تعهد مغز ، قلب و دستان برای حل مشکل و عدم سرزنش دیگران .


آیا شما تعهد و مسئولیت را پذیرفته اید ؟


آیا شما زمانی که عقاب سرسفید را تماشا می کنید ، آرزو می کنید که ای کاش میتوانست مثل یک دلفین در دریا شنا کند ؟ آیا دوست داشتید دلفین مانند یک زرافه سربه فلک بکشد ؟ آیابه این فکر میکنید که چرا شیر نمی تواند همچون یوزپلنگ بدود ؟ البته که نه . چون چنین افکار و آرزوهایی مسخره و مضحک هستند.


آیا شما با گروهی از افراد کار می کنید که با شما فرق دارند ؟ هم گروهی کسی است که شمارا همان گونه که هستید ، می پذیرد و از بینش و اندیشه تان لذت می برد ، نه اینکه آرزو کند کاش شما شخص دیگر و با رفتار و نگرش دیگری بودید . بیایید از توانایی ها و خصوصیات افراد همان طور که هستند لذت ببریم و نسبت به آن قدر دان باشیم . این اساس کار گروهی است .



زمانی که از افراد پرسیده می شود آنها چه چیزی را برای بهبود مسائل و اوضاع تغییر خواهند داد ، به مسائل مختلفی اشاره می کنند ، اما هیچ کس تا به حال نگفته : من خودم را تغییر خواهم داد تا شرکت مان به نحو کارآمدتری اداره شود! بیشتر افراد تصور می کنند این یک سوال انحرافی است ، اما فکر نمی کنم این طور باشد.
یکبار دیگر آن را بخوانید.ما به ندرت در پاسخ این سوال به خودمان فکر می کنیم . ذهن ما تقریباً همیشه به چیز دیگری غیر از خودمان معطوف می شود. سوالاتی که با چه یا چگونه شروع می شوند و شامل یک من هستند ، تمرکز و توجه را به خودمان برمی گردانند.


اگر همگی ما به جای اینکه سعی کنیم به افکار و اعمال دیگران شکل و فرم دهیم به افکار و اعمال خودمان
می پرداختیم ، چه قدر اوضاع بهتر می شد . حرف آخر اینکه ، س.پ.س براساس این حقیقت پایه ریزی شده که : من تنها می توانم خودم را تغییر دهم . به همین دلیل کارآمد و موثر است .

شرکتی که با افتخار برروی دیوار راهرو اعلام می کند ارزش ها و معیارهای اصلی ما این است که : افراد بزرگترین سرمایه و دارایی ما هستند ! و با این حال ، بودجه آموزش کارمندان ، آخرین بودجه ای است که در نظر گرفته و اولین بودجه ای است که در صورت نیاز حذف یا تقلیل می شود ، همه نشانه هایی از اعتقاد نداشتن به صداقت دیگران است.


تعریف درستی و صداقت :


به گفته هایم عمل کنم و آنچه را که می گویم هستم ، باشم .


تفکر س.پ.س به صداقت منجر می شود ، زیرا درستی و صداقت ، با من – نه دیگران – و پرسیدن سوال : چه طور می توانم به اصولی که از آنها طرفداری می کنم عمل کنم ؟ شروع می شود.


به جای پرسیدن : چه موقع دیگران به گفته های شان عمل خواهند کرد ؟ بیایید ابتدا خودمان به گفته هایمان عمل کنیم.


مسئولیت پذیری فردی درمورد تغیر دیگران نیست ، بلکه درباره ایجاد تفاوت و تمایز با تغییر خودمان است.


مسئولیت پذیری فردی همان قدرت فردی است .


شاید شما دعای آرامش را شنیده باشید :


خداوندا به من آرامشي عطا فرما تا چیزهایی را که نمی توانم تغییر دهم ، بپذیرم و جرات و جسارت ده تا چیزهایی را که قادر به تغییر آنها هستم ، تغییر دهم و بینشی عطا فرما تا تفاوت بین این دو را بفهمم .


در مورد س.پ.س می توان دعا کرد :


خداوندا به من آرامشي عطا فرما تا افرادی را که قادر به تغییر آنها نمی باشم ، همان طور که هستند بپذیرم و جرات و جسارت ده تا تنها چیزی را که قادر به تغییر آن هستم ، تغییر دهم ... آن چیز منم !


تمرین مسئولیت پذیری فردی : ما افکارمان رانظم می بخشیم ، سوالات بهتر می پرسیم و دست به کار می شویم .


با اینکه دست به کار شدن و عمل کردن ممکن است خطراتی هم داشته باشد ، دست روی دست گذاشتن و خنثی بودن هرگز راه مناسب تر و بهتری نیست .


عمل ، حتی وقتی که به اشتباهاتی منجر می شود ، آموزش و رشد به همراه دارد. سکون و ایستایی رکود و انحطاط به بار می آرود .


عمل ، عاملی برای رسیدن به راه حل ها و اهداف است .


ایستایی در بهترین مواقع هم سودی ندارد و ما را در گذشته نگه می دارد .


عمل کردن به جرات و جسارت نیاز دارد. دست روی دست گذاشتن اغلب نشان دهنده ترس است.


عمل اطمینان به وجود می آورد و سکون و بی حرکتی شک و تردید .


دوستی گفت : بهتر است کسی باشید که به او گفته شده منتظر بماند تا اینکه منتظر باشید به شما گفته شود.


تصمیم بگیرید که باید چه کار کنید ، سپس دست به کار شوید.


مدیریت بیش از هر چیز دیگری به طرز تفکر ما مربوط می شود و نوعی مسئولیت پذیری فردی و به عبارتی مفید و موثر بودن است؛ بدون توجه به نقش یا موقعیت مان. یک متصدی پذیرش، یک مهندس، یک فروشنده، یک کارگر، یک صندوقدار هم می توانند مدیر باشند . تربیت فرزند شاید مهم ترین نقش مدیریتی است که وجود دارد . آیا شما یک دوست ، مربی یک لیگ کوچک، یک داوطلب، یا کسی که در سر کار برروی دیگران تاثیر دارد هستید ؟ اگر چنین است ، این در مورد شما هم صدق می کند. اگر ما همچون مدیران فکر کنیم، ما نیز مدیر هستیم .


بنابراین ،دوباره از شما می پرسم . آیا شما یک مدیر یا رئیس هستید ؟ درباره اش خوب فکر کنید .


وقتی مدیران پا پیش می گذراند و درمورد فروش به توافق می رسند ، وقتی مدیران پروژه مسئولیت کار گروه را به عهده می گیرند ، وقتی که والدین اتاق فرزندشان را تمیز می کنند ، هیچ چیزی نمی آموزند و کارشان ارزش واقعی ندارد. مشاور و مربی من دبلیو استیون بران همیشه می گفت : مدیران حلال مشکلات نیستند ، بلکه پدید آورنده آنها هستند . آنها اجازه می دهند که دیگران خود دست به کارشوند ، راه حل بیابند و مشکل را حل کنند . در غیر این صورت ، افراد چگونه می توانند بیاموزند ؟ چگونه مدیران می توانند خدمت و کمک کنند؟



ما در سمینارهای بسیاری حاضر می شویم ؛ در کلاس های بسیاری شرکت می کنیم ؛ کتابهای زیادی
می خوانیم؛ مطالب بسیاری از منابع مختلف می شنویم، اما اگر برای آنچه که واقعاً می آموزیم برنامه و هدفی نداشته باشیم ، تمام آنها بی فایده است . یادگیری تنها حاضر شدن ، شرکت کردن ، خواندن یا گوش دادن و به عبارتی ، تنها کسب دانش نیست . یادگیری واقعی به کارگیری و استفاده از دانسته های مان است . مشخصه ی یادگیری تغییر و تحول است .

اگر ما تغییر نکرده باشیم ، چیزی هم نیاموخته ایم .امروز چه چیزی آموخته اید ؟


ما به س.پ. س نیاز داریم تا در محیط کارمان بتوانیم به جای انگشت گذاشتن روی دیگران ، مسامحه و جدا کردن خودمان از آنها ، بهترین چیزها رادر یکدیگر برانگیزیم و به بهترین نحو با هم کار کنیم تا اتفاقاتی بزرگ و فوق العاده رخ دهد.


این دیدگاهی مهیج است و من امیدوارم همانطور که برای من مفید و موثر بود برای شما هم باشد ، چرا که اگر افراد بیشتری مسئولیت پذیری فردی را تمرین کنند ، دنیا مکان بسیار بهتری خواهد بود .


سوال پس از سوال می تواند در تمام کارهایی که انجام می دهید برایتان مفید و موثر واقع شود و کمک تان کند.


نکته پایانی :


کتاب سوال پس از سوال تمرین مسئولیت پذیری فردی در کار و زندگی را به همه آموزش می دهد . این کتاب با ارائه خاطرات متعدد از نویسنده به زیبایی به ما آموزش می دهد که چگونه از متهم کردن دیگران و جستجو کردن مقصر در بیرون از وجود خود دست برداریم و با طرح سوالهای درست مسئولیت سرنوشت خویش را بپذیریم و با ارتقاء مسئولیت پذیری فردی و یادگیری مستمر و بکار گرفتن آموخته ها ، زندگی زیبا تر و شاد تری داشته باشیم .


توصیه می کنم کتاب را نه یکبار، بلکه چند بار بخوانیم و بادقت آموزه های آن را بکار گیریم .


سبز باشيد

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.