در آن سمینار عرض کردم که من برای مدیریت  (دریک تقسیم بندی) چهار سطح قائل هستم که عبارتند از مدیریت برخود- مدیریت بر نفر دیگر- مدیریت بر گروه و مدیریت بر سازمان. و زیربنا و گام اول مدیریت برخود است، یعنی انسان تا زمانی که نتواند خودش را مدیریت کند قطعاً در گامهای بعدی نیز توفیق خوبی نخواهد داشت. اما مدیریت بر خود را اینچنین تعریف کردم یعنی اینکه انسان بر پندار خودش مدیریت داشته باشد به عبارتی نحوه تفکرش را مدیریت کند. مواظب باشد در دام منفی بافی نیفتد و به قول پاستور بدبینیهای حاصل از محیط او را آزرده خاطر نسازد و تلاش کند که مثبت اندیش باشد و همچنین با مطالعه و آموزش و مشاهده، خوراک لازم به فکر خود ، در راستای اندیشه اثربخش بدهد و...
پس از مدیریت بر پندار خویش به مدیریت بر گفتار می رسیم . مدیریت بر گفتار یعنی اینکه فن بیان خودمان را تقویت کنیم. با مطالعه و آموزش، گنجینه لغات مان را افزایش دهیم . قدرت سخنوری در جمع را با تمرین و مهارت بالا ببریم و با فراگیری اصول ، فنون و هنر مذاکره ، برای رسیدن به توافق جمعی تلاش کنیم . و همچنین علاوه بر گفتار کلامی به زبان بدن یا تن گفتار هم تسلط داشته باشیم و با بکارگیری شایسته حرکات اندام بتوانیم ، انتقال پیام از سوی خودمان را شایسته تر به نتیجه برسانیم.
اما آن چیزی که در نهایت مورد قضاوت قرار می گیرد کردارمان است . مدیریت بر کردار یعنی که عملکردمان عالی باشد ، بهره وری که به معنای جمع اثر بخشی و کارایی است را ارتقاء دهیم. و از نتایج عملکردمان راضی و خشنود باشیم . تا بتوانیم دیگران را نیز راضی و خشنود سازیم . پس مدیریت برخود، در حقیقت همان مدیریت بر پندار خویش – گفتار خویش و کردار خویش است . اما پس از موفقیت در گام اول که مهمترین گام است و به قول استاد الهی قمشه ای خودشناسی مقدمه خداشناسی است، به گام دوم یعنی مدیریت بر نفر دیگر می رسیم . حال این نفر دیگر می تواند یکی از اعضاء خانواده – همکار یا مشتری مان باشد . البته از نظر من تمام افراد، مشتری ما هستند . و ما باید بتوانیم با حفظ رابطه برد همه جانبه و رضایت طرفین حرکت کنیم.

در حقیقت مدیریت ارتباط مشتریان یا CRMهم به همین موضوع می پردازد . پس با بهره گیری از سه موضوع پندار نیک – گفتار نیک و کردار نیک تلاش می کنیم نفر دیگر را مدیریت کنیم .
و اگر همکار یا اعضاء خانواده باشد حتی در راستای اصلاح آن با آموزش و تذکرات به جا و شایسته، تلاش کنیم . و اگر مشتری باشد با اطلاع رسانی مناسب پندار او را مدیریت کنیم .
همچنین در بکارگیری کلمات و الفاظ شایسته از سوی همکاران که همان مشتریان درون سازمانی هستند . گفتار آنها را در راستای نیک بودن اداره کنیم. برای آنان آموزش مناسب داشته باشیم . در کلاسهای مذاکره موفق شرکت شان دهیم و نتیجه اینکه،با ارزیابی دوره ای و پیوسته از عملکردشان و ارائه باز خورد ارزشیابی، در بهتر سازی کردارشان گام برداریم تا نتایج بهره وری آن فرد افزایش یابد . تمام این موارد به همین صورت در مورد گروه و سازمان نیز کاربرد دارد . مدیریت بر گروه یعنی مدیریت بر پندار گروه – مدیریت بر گفتار گروه و مدیریت بر کردار گروه
ونهایتاً مدیریت بر سازمان یعنی مدیریت بر پندار سازمان – مدیریت بر گفتار سازمان و مدیریت بر کردار سازمان

سبز باشید