:: خیر نداری، می فروشمت
دو نفری اتومبیل را هل دادیم و به شانه خاکی جاده بردیم تا حداقل حادثه ای پیش نیاید. به ناگاه با صحنه جالبی مواجه شدم و دیدم که راننده به جان اتومبیل افتاده است و زبان بسته را به باد کتک گرفته و می گوید: خیر نداری، آبرویم را بردی، می فروشمت. و چنان با جدیت به کار خود مشغول بود که دلم برای ماشین سوخت. اما نمی توانستم وساطتش را کنم، چون طرف گوش شنوا نداشت.
آمدم بگویم برادرم اتومبیل که عقل ندارد تو که راننده هستی باید پیش بینی می کردی که دیدم شرایط مساعد نیست. اما اگر ایشان پذیرا بود به او می گفتم ما خودمان هستیم که زندگی مان را می سازیم.
حتماً شما همراه گرامی با فرمول زندگی آشنایی دارید که عبارت است از:
اندیشه ß احساس ß کلمات ß عمل ß عادت ß شخصیت ß سرنوشت.
اندیشه ما احساس ما را شکل می دهد. احساس ما نوع کلماتی که از دهانمان خارج می شوند را سبب می شوند. کلمات برگرفته شده از احساس زیربنای عمل مثبت یا منفی ما هستند، اعمالی که مدتی (حداقل 21 روز) تکرار شوند عادت می شوند. عادتهای هر شخص، شخصیت او را شکل می دهد و شخصیت نیز سرنوشت ما را می سازد.
چه زیباست کلمه سرنوشت، یعنی چیزی که در سر، نوشته می شود. پس همه چیز به اندیشه بر می گردد. پس چه زیبا گفته اند که تو آنی که می اندیشی.
در افکار خود غوطه ور بودم که از سوی شرکت میزبان زنگ زدند و وضعیت خودمان را برای آنها تشریح کردم و گوشی را به راننده عصبانی از دست اتومبیل، دادم تا نشانی را به آنها بگوید و پس از زمانی کوتاه اتومبیل دیگری از سوی شرکت آمد و مرا برد و راننده ماند و ماشین بی خیر، طفلک ماشین نمی دانم چه بلایی سرش آمد.
سبز باشید