:: پنج وسوسه مدیران عامل
لنچیونی در این کتاب به معرفی پنج وسوسه ای می پردازد که معمولاً مدیران عامل با آنها دست به گریبان هستند . که عبارتند از :
وسوسه ی یک – شوق به صیانت، از مقام و منزلت : مدیرانی که اسیر این وسوسه می شوند بیش از آنکه به نتیجه و حاصل کار شرکت بپردازند و نگران آن باشند ، نگران پست و مقام خود هستند، لذا سفارش نویسنده به مدیران این است که : مهم ترین سنجه ی خود را حاصل کار قرار دهید . یا این مسئولیت را رها کنید .
آینده شرکتی که شما اداره می کنید برای مشتریان ، کارکنان و سهام داران بسیار مهم تر از آن است که آن را گروگان منیت خود کنید.
وسوسه دوم – وسوسهی محبوبیت : این انتظار که همکاران ، انسان را دوست داشته باشند انتظاری قابل فهم است اما برای مدیران عامل خطرناک و دردسر آفرین است . مدیران عامل در بعضی مواقع به جای گوشزد کردن تعهدات و مسئولیت به کارکنان سکوت می کنند تا محبوب باشند.
سفارش نویسنده در مورد وسوسه دوم این است :
دنبال این باشید که زیردستان در بلند مدت به شما احترام بگذارند و از فکر جنباندن سلسله مهر آنها بگذرید . زیردستان را دارودسته خود ندانید .
آنها کارکنان مهم و برجسته شرکت هستند و اگر قرار است شرکت ثمره ای از کار خود بردارد آنها بــاید به تعهد هــا و
تکلیف ها پایبند باشند ، و از یاد نبرید اگر کارشان یکسره به شکست انجامد ، به هیچ وجه شما را دوست نخواهد داشت .
وسوسه سوم – نیاز به گرفتن تصمیم های بی نقص و رسیدن به قطعیت : عده ای از مدیران در پی ارضای نیاز به دقت و صحت در تصمیم ها ، تصمیم گیری را به تعویق می اندازند و کارکنان را نسبت به حاصل کارشان پاسخ گو نمی کنند . سفارش لینچونی به مدیران عامل در خصوص غلبه بر این وسوسه عبارت است از :
شفافیت را بر دقت ترجیح دهید . به یاد داشته باشید اگر به جای انتظار کامل شدن اطلاعات ، قاطعانه تصمیمی بگیرید ، کارکنان بیش تر یاد می گیرند . و اگر تصمیم هایی که در سایه ایجاد شفافیت گرفته می شود ، پس از دریافت اطلاعات بیشتر معلوم شود که نادرست بوده ، برنامه ها را تغییر داده و علت را توضیح دهید . لازمهی مسئولیت شما" احتمال اشتباه" است .
تنها آسیبی که ممکن است این کار به شما بزند جریحه دار شدن غرور است . اما اگر بخواهید تصمیم هایی یکسره درست و بی نقص بگیرید ، شرکت زمین گیر می شود .
وسوسه چهارم – هم سویی و هم نوایی : بعضی از مدیران به بهانه اینکه کشمکش در سازمان نباشد، اجازه بیان نظرات مختلف را نمی دهند. سفارش نویسنده این است که : اختلاف نظر را تحمل کنید . زیر دستان مستقیم خود را تشویق کنید با شور و شوق . اختلاف های فکری خود را بیان کنند. جلسه های پر سر و صدا معمولا نشانهی پیشرفت است . جلسات بی روح غالباً نشانه لاینحل ماندن مسائل مهم است . در برابر جلسه های شخصی موضع بگیرید اما نه آن اندازه که مبادله فکر و اندیشه را ناممکن سازد .
وسوسه پنجم – مدیر عامل می خواهد رویین تن باشد : مدیران عامل انسان هایی هستند به نسبت قدرتمند . شکنندگی در برابر همتایان و زیردستان صفت دلچسبی نیست. آنها به خطا گمان می کنند اگر کارکنان بتوانند آزادانه با افکار و نظرهای مدیران مخالفت کنند، ابهت و اعتبارشان در چشم کارکنان زایل می شود، لذا نویسنده این طور توصیه می کند :
کارکنان خود را فعالانه تشویق کنید تا نظر های شما را به چالش بکشند. از حیث شهرت و منیت خود به آنها اعتماد کنید . عالی ترین سطح اعتماد همین است . آنها اعتماد شما را محترمانه و صادقانه باز پس خواهند داد . همراه با شوق به آسیب پذیری در میان همتایان ، مدیران عاملی که به حاصل کار بیش از مقام ، به مسئولیت خواهی بیش از کسب محبوبیت، به شفافیت بیش از هم نوایی و به اعتماد کردن بیش از رویین تنی توجه دارند ، باز هم احتمال دارد در کار خود ناکام شوند. اما علت ناکامی آنها فشارهای خارج از اندازه رقابت و بازار خواهد بود .
سه کلمه است که اگر مدیرعاملی بتواند به زبان بیاورد شاهکار کرده است که عبارت است از:
"من اشتباه کرده ام"
راه نجات این است که مشتاقانه در خود تامل کنیم و وسوسه ها را فاش کرده و با بی پروایی با آنها برخورد کنیم.
مطالعه کتاب را به تمام همراهان عزیزم توصیه می کنم.
سبز باشید