5 آرزوی هر مدیرعامل
5 آرزوی هر مدیرعامل
شاید بسیاری فکر کنند که مدیرعامل شدن، نهایت آرزوهای سازمانی یک فرد است. شاید به اعتقاد این دسته از افراد، یک مدیرعامل به تمام آرزوهای سازمانیاش رسیده و دیگر آرزویی برای او باقی نمانده است. به تجربه شخصی و همچنین از طریق مشاهده و صحبت با مدیرعاملان بسیاری میتوانم بگویم که اصلاً اینطور نیست و مدیرعامل شدن دریچههای جدیدی را به روی فرد باز میکند که هر یک آرزوهای جدیدی را برای او به وجود میآورند.
در این مطلب میخواهم به بیان مهمترین آرزوهای هر مدیرعامل بپردازم. فهرستی که در اینجا ارائه میدهم، آنچنان که عنوان کردم، بر اساس تجربه شخصی، مراودات زیاد با مدیرعاملان یا خواندن سرگذشت آنها به دست آمده است.
1) تیمی که پذیرای تغییر باشد.
سالهاست که کارمندان شما سرکار میآیند، کمکم به افرادی متخصص و حرفهای تبدیل میشوند و آنقدر کارها را خوب انجام میدهند که از رقبایتان پیشی میگیرید. اما روزی میرسد که ناگهان همه چیز تغییر میکند. مسیر حرکت بازار و رفتار مصرفکنندگان تغییر میکند و شما به عنوان فردی که در رأس کار قرار دارید، میدانید که اگر هرچه سریعتر تغییر استراتژی ندهید، خیلی زود قافیه را به رقبا باختهاید. به همین دلیل از نیروهای خود میخواهید که تغییر را با تمام وجود بپذیرند و تلاش کنند که در مسیر جدید نیز همانند راه گذشته، روند صعودی را طی کنید. شما به آنها میگویید:"به آینده خوشآمدید. اینجا دیگر قوانین گذشته کاربردی ندارند. لطفاً مقاومت کردن در برابر تغییر را کنار بگذارید. شرکتهایی را ببینید که در گذشته ماندند در حالی که رقبایشان در حال خلق آینده بودند."
در چنین شرایطی بزرگترین آرزوی هر مدیرعاملی این است که تیمش بتواند تمرکز خود را حفظ کند و با تمام وجود گام در مسیر جدیدی بگذارد.
2) ایدهپردازی حتی ایده های کوچک
یکی دیگر از آرزوهای هر مدیرعاملی این است که تیمی ایدهپرداز داشته باشد. مدیرعاملان موفق، به خوبی تفاوت بین اختراع و نوآوری را میدانند. قرار نیست نیروهای ما چیزی را اختراع کنند اما نوآوری نیروها حتی در سطح ایدههای کوچک میتواند آرزوی یک مدیرعامل باشد. تحقق این آرزو در گرو داشتن نیروهایی است که در هر ردهای که قرار دارند سعی کنند حتی دو روز کاریشان نیز شبیه هم نباشد.
3) داشتن دانشمند-سربازها
دانشمند-سربازها قهرمانان نخبهای هستند که همیشه با ایدههای جدید سراغ مدیر خود میروند. بدون شک، داشتن نیروهایی که هیچ ایدهای ندارند، خواسته یک مدیرعامل نیست. اما در طرف مقابل، داشتن نیروهایی نیز که پس از بررسی و تصمیم مدیرعامل، باز روی حرف خود پافشاری میکنند، دلخواه ارشدترین مدیر سازمان نیست. آرزوی یک مدیرعامل داشتن نیروهایی است که صاحب ایده هستند، بحث میکنند، مخالفت میکنند، و استدلال میآورند اما زمانی که تصمیمی گرفته شد با تمام وجود، خود را ملزم به اجرای آن به بهترین شکل میدانند تا سازمان در مسیر رشد قرار گیرد.
4) تیمی جوان و متعهد
بدون شک انرژی و تحرک جوانی چیزی است که یک مدیرعامل آرزوی داشتن آن را دارد. جوانان که خود آرزوهای بزرگ در سر دارند، باعث میشوند برآیند فعالیت تیم نیز افزایش یابد. با این وجود باید توجه داشت یک جوان با سن کمتر از 30 سال خیلی راحتتر از یک کارمند 50 ساله از سازمان دل میکَند و به سازمانی دیگر میرود. این اتفاق در تمام عرصهها قابل مشاهده است. برای مثال، بازیکن فوتبالی که در یک تیم پرطرفدار بازی میکند و مورد توجه هواداران است، ناگهان عکسی را در اینستاگرام منتشر میکند و میگوید"خداحافظ". بنابراین اینگونه تغییرات به یک فرهنگ تبدیل شده است. پس در چنین شرایطی، آرزوی یک مدیرعامل این است که تیمی جوان و در عین حال متعهد داشته باشد.
5) داشتن تیمی شاد بهره ور
شادی بهرهور کلید موفقیت خانوادههای کاری است. یک تیم شاد که بهرهوری بالایی دارد میتواند هر قلهای را که میخواهد فتح کند. شادی را نمیتوان تحمیل کرد بلکه باید فضایی را به وجود آورد که کارمندان در تعامل با یکدیگر شاد بودن را تجربه کنند و در کنار آن چیزهایی را بیاموزند که در مسیر موفقیت به آنها متوسل شوند. بنابراین یکی از آروزهای بزرگ هر مدیرعاملی داشتن تیمی شاد و بهره ور است.
سبز باشید