درسهایی از شکست استارتآپها
موضوع استارتآپها به یکی از موضوعات جذاب در فضای کاروکسب تبدیل شده به طوری که این واژه را به صورت مکرر در اخبار و مقالات مرتبط با حوزههای اقتصادی و تجاری میشنویم. طبق تعریف، شرکت نوپا یا استارتآپ، شرکتی است که راهحلی نوین را برای حل یک مسئله ارائه میدهد.
آدورا چئونگ، مدیرعامل شرکت هومجی (Homejoy) که یکی از استارتآپهای موفق و شناخته شده در سطح بینالمللی محسوب میشود، استارتآپ را "پنجره ذهن رو به آینده" میداند و معتقد است که شرکتها اگر خواستار رشد برقآسا و ایجاد موج جدید در بازار هستند، باید رو به استارتآپها بیاورند.
بررسیها نشان میدهد که متوسط عمر استارتآپها سه سال است و پس از آن شرکت دیگر استارتآپ نیست زیرا معمولاً توسط شرکتهای بزرگتر خریداری میشود یا تعداد کارمندان یا میزان درآمد شرکت به حدی میرسد که دیگر نمیتوان آن را یک استارتآپ نامید. لازم به ذکر است که مفهوم استارتآپ با دنیای تکنولوژی گره خورده است.
اما همه استارتآپها نمیتوانند خود را به سطحی برسانند که به شرکتی بزرگ تبدیل شوند یا شرکتی بزرگ آنها را خریداری کند. تعداد زیادی از شرکتهای نوپا به دلیل عدم آشنایی با روندهای بازار خیلی سریع از دور رقابت خارج میشوند. همانطور که گفته شد بخش عمدهای از استارتآپها در حوزه تکنولوژی و توسط یک یا چندین جوان مشتاق و بااستعداد ایجاد میشود. گاه این تلاش ارزشمند نتیجهبخش میشود اما مواقعی هم وجود دارد که به بنبست میرسد.
در اینجا میخواهیم به مرور درسهایی بپردازیم که از شکست استارتآپها به دست آمده است. بررسی این نکات به شرکتهای نوپا کمک میکند که سنجیدهتر وارد بازار شوند و از یک استارتآپ به شرکتی بزرگ تبدیل شوند.
1) مالکیت و مدیریت دو مقوله جدا از هم هستند.
تنها به این دلیل که شما توانستهاید با ایدهای جدید و فوقالعاده استارتآپی را تشکیل دهید، بدین معنا نیست که میتوانید هنگام ورود به بازار، مدیر خوبی برای استارتآپ خود باشید. ردههای شغلی به خودی خود معنایی ندارند و این افراد هستند که به آنها معنا میبخشند. بنابراین نباید اینگونه فرض کرد که فردی با ایده خود توانسته استارتآپی را به وجود آورد، میتواند آن را در بستر ناآرام بازار به خوبی هدایت کند. مدیریت به مجموعهای از مهارتها نیازمند است که لزوماً هر فرد خلاق و ایدهپردازی از آنها بهره نمیبرد.
2) استخدامیهای شما بیانگر توانایی رهبریتان هستند.
یکی از دلایل شکست تعداد زیادی از استارتآپها استخدامهای نادرست و غیراصولی است. معمولاً فردی که مدیریت استارتآپ را به عهده دارد، دوستان خود را برای اداره امور در بخشهای مختلف به سازمان میآورد زیرا ذهنیت سازمانی ندارد و تنها به دنبال این است که به هر قیمتی شده یک تیم را گرد هم آورد.
باید به خاطر داشته باشیم که استخدامهای یک مدیر نشاندهنده توانایی او هستند. یکی از ملاکهای سنجش توان یک مدیر کیفیت افرادی است که در سازمان استخدام میکند.
3) مدیریت استارتآپ مستلزم برنامهریزی دقیق است.
بدون شک مهارت در برنامهریزی یکی از مهمترین ویژگیهای هر مدیری باید باشد که این مهارت برای مدیران استارتآپها اهمیت بسیار بیشتری مییابد. یک مدیر استارتآپ باید علاوه بر پلان اصلی کاروکسب خود که پلان A نامیده میشود، پلان B، C و حتی D نیز داشته باشد. دلیل اهمیت تعریف این سناریوها برای شرکتهای نوپا این است که بیشتر از شرکتهای قدیمی و تثبیت شده در بازار در معرض اتفاقات و نوسانات بازار قرار دارند و به همین دلیل باید برای شرایط مختلف برنامه کاملی داشته باشند. بدون شک در طوفانهای سهمگین، قایقهای کوچک بیشتر از کشتیهای بزرگ در معرض غرق شدن قرار دارند.
اگر ایدهای قبل از تجاری شدن با شکست مواجه شود، بخشی از زمان و منابع مالی تلف شدهاند اما این ضرر قابل جبران است. با این حال، اگر ایده پس از تجاری شدن با ناکامی مواجه گردد شاید دیگر راهی برای جبران نباشد.
سبز باشید