چرا مهاجران کارآفرین تر هستند؟
چه وجه اشتراکی میان نوابغ دنیای تجارت و افرادی مثل آریانا هافینگتون، دیتریچ متس چیتز، الون ماسک و سرجی برین وجود دارد ؟ بخشی از موفقیت آنها به عنوان کارآفرین این است که همه آنها یکی ویژگی متمایز را به اشتراک می گذارند: تجربه وسیع میان فرهنگی. هافینگتون در آتن بزرگ شده است و قبل از اینکه کار خود را به عنوان یک سیاست مدار و کارآفرین شروع کند، در لندن به تحصیل پرداخت. متس پیتز قبل از تأسیس ردبول، زمان زیادی را به عنوان فروشنده و بازاریاب سپری کرده بود. ماسک در جوانی از آفریقای جنوبی به آمریکا مهاجرت کرده بود. خانواده سرجی برین به دلایل سیاسی اتحاد جماهیر شوروی را ترک کردند و به آمریکا رفتند، جایی که او بعدا شرکت گوگل را تأسیس کرد.
داستانهای آنها مثالهای برجسته ای از یک الگوی وسیع است. مهاجران در آمریکا دو حالت هستند، به احتمال زیاد یا کارآفرین می شوند یا مثل متولدین آمریکا، شهروند محسوب می شوند. 27.5% مهاجران کارآفرین هستند و تنها 3.5% آنها شهروند عادی هستند. حدود 4/1 شرکت های تکنولوژی و مهندسی در آمریکا بین سالهای 2006 تا 2012 تأسیس شده اند که حداقل یکی از مؤسسین آنها مهاجر هستند. این الگو فراتر از آمریکا توسعه یافته است. اطلاعات حاصل از بررسی کارآفرینی جهان در سال 2012 نشان داد که در 69 کشور، فعالیت های کارآفرینی بیشتر بین مهاجران رواج دارد تا بین متولدین همان کشور.
تحقیقات بیان می کنند که تأثیرات گزینشی و تبعیضی ممکن است سر منشأ این رویداد باشد. این طور به نظر می رسد که افراد کارآفرین به احتمال زیاد مهاجرت می کنند و سیاست های مهاجرتی در بسیاری از کشورها از افراد با انگیزه و توانا حمایت می کند. به علاوه تبعیض علیه مهاجران در بازار کار بر آنها فشار می آورد تا در جستجوی خود اشتغالی باشند.
متخصصان هاروارد در مطالعه اخیرشان پیرامون پاسخگویی به این سوال که چرا مهاجران کارآفرین ترند، تعریف متفاوتی را بررسی کردند: تجارب میان فرهنگی ممکن است قابلیت های افراد برای شناسایی ایده های امید بخش کار و کسب را افزایش دهد. افراد با زندگی در فرهنگهای مختلف، با محصولات، خدمات، ترجیحات مشتری و استراتژی های ارتباطی جدیدی مواجه می شوند که این آشنایی ممکن است منشا انتقال دانش در زمینه حل مشکلات مشتری یا راه حل ها از یک کشور به کشور دیگر شود. با اعمال این آربیتراژ (آربیتراژ بیشتر در علوم مالیه مطرح میشود به این مثال دقت کنید: فرض کنید قیمت خودرو صفرکیلومتر در کارخانه ۲۰ میلیون تومان و در نمایشگاه ۲۱ میلیون تومان است. شما میتوانید با خرید فروش خودرو از کارخانه و فروش آن به خریدار نهایی ۱ میلیون تومان سود کنید. به این سود، سود آربیتراژی گفته میشود.)، یک مهاجر موقت یا دائمی می تواند تصمیم بگیرد که یک محصول یا مدل کار و کسب سودآور را که در یک کشور هست و در دیگری نیست، الگوبرداری کند. شرکت های موفقی همچون استار باکس و خرده فروشی آنلاین زالاندو آلمان نمونه ای عملی از این شکل الگوبرداری هستند.
تجارب میان فرهنگی ممکن است خلاقیت را تحریک کند. تعامل با دو یا تعداد بیشتری زمینه فرهنگی می تواند به مهاجران کمک کند تا ایده ها، راه حل ها و مسائل متنوع مشتریان را باهم ترکیب کنند و راهکار کاملا جدیدی را ایجاد کنند. ماجرای شکل گیری رد بول این اصل را بخوبی ثابت میکند.
وقتی دیتریچ متس چیتز در سال 1980 به تایلند مسافرت کرد، مشاهده کرد که یک نوشیدنی انرژی زا ارزان بین رانندگان کامیون و کارگران ساختمانی محبوبیت دارد. کشف این موضوع به او کمک کرد تا برای گرفتن مجوز و فروش یک محصول تحت عنوان نوشیدنی انرژی زای رد بول در اتریش، اقدام کند. متس چیتز به جای سهولت ورود این محصول، فرصت حاصل از ترکیب دانش به دست آمده (نوشیدنی محبوب بین رانندگان کامیون) و دانش مربوط به بازار کشور خودش ( بازار نوشیدنی قدیمی و در حال رشد) و تبدیل آن به ایده کار و کسب کاملا جدید را درک کرد. با تعدیل اندازه، طعم و برند، او اولین نوشیدنی انرژی زا را برای جایگزینی به وجود آورد، چیزی که قبلا در بازارهای اتریشی و تایلندی دیده نشده بود.
محققان هاروارد دو آزمایش را برای یافتن مدارکی که می تواند مهاجران را کارآفرین تر کند، اجرا کردند. آنها در ابتدا، تأثیرات تجارب میان فرهنگی کوتاه مدت در یک آزمایش میدانی طولی را تحلیل کردند. آنها قابلیت های کارآفرینی (مثل توانایی شناسایی فرصت های سودآور کار و کسب) 128 دانشجو قبل و بعد از یک نیم سال زندگی و تحصیل در خارج از کشور را مورد آزمایش قرار دادند. از آنها خواسته شد که با ایده های کارو کسب در زمینه غذا و رسانه بیایند. و همین آزمایش بر روی گروه کنترل شامل 115 دانشجو که در دانشگاه کشور خودشان ادامه تحصیل می دادند، انجام شد. فرصت های کار و کسبی که آنها ارائه دادند توسط 4 سرمایه دار ریسک پذیر و متخصصین صنعت مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج، الگوی واضحی را نشان داد : گروهی که تجربه میان فرهنگی کسب کرده بودند، بعد از یک نیم سال خارج از کشور بودن به طور قابل توجهی مهارت بیشتری برروی ایده های کار و کسب شان داشتند (17%+) در حالیکه رتبه ایده های کار و کسب گروه کنترل در پایان نیم سال کاهش یافته بود (3%-).
ما همچنین آزمایشی را بر روی یک نمونه شامل 96 کارآفرین مهاجر که تجارب میان فرهنگی طولانی مدتی در اتریش داشتند، اجرا کردیم. آنها را به صورت رندوم به دو گروه تقسیم کردیم. با اعمال تکنیکی به نامpriming یا پیش زمینه سازی و برانگیختن معانی مرتبط در حافظه، از گروه آزمایش خواستیم که تجارب خاصی را که با زندگی در خارج از کشور کسب کرده اند به یاد آورند، در نتیجه خاطرات و ارتباطات مرتبط با تجارب میان فرهنگی شان فعال می شوند. از گروه کنترل درخواست شد تا تجربههایی خنثایی را به یاد بیاورند که ارتباطی با خاطرات میانفرهنگی آنها نداشته باشد. در مرحله بعد از هر دو گروه دعوت شد تا به ایده پردازی تجاری بپردازند که متعاقبا این ایدهها توسط کارشناسان، ارزیابی و امتیازدهی شد. بر اساس نتایج امتیازهای ایدههای کار و کسبی گروهی که تجربیات میانفرهنگی آنها فعال شده بود، بسیار معنادارتر (۲۷٪) از امتیازهای تعیین شده برای ایدههای گروه کنترل بود.
به منظور درک بهتر این پدیده، محققان هاروارد پس از آزمایش با تمام ۹۶ شرکتکننده در پژوهش مصاحبه کرده و از آنها خواستند که چگونگی ایده سازی خود را تشریح کنند. این مصاحبهها به طور مستقل بوسیله دو ارزیاب کدگذاری و امتیازدهی شد. نتایج نشان داد که بسیاری از شرکتکنندگان، برای شناسایی فرصتهای تجاری سودآور، از آربیتراژ دانش (knowledge arbitrage) استفاده کردند. ایده هایی نظیر مفاهیم نوآورانه خرید مثل و ترکیب مجدد خلاقانه (برای مثال، یکی از شرکتکنندگان در مصاحبه گفت: «در فرانسه، سوپرمارکتهایی دیدهام که آن قدر بزرگ هستند که تمام کارکنان آن از اسکیت استفاده میکنند … من سعی کردم تا برای تاثیرگذاری بیشتر، از فضا نیز به عنوان مفهوم طراحی استفاده کنم»)
این یافته که تجربیات میانفرهنگی، توانایی شناسایی فرصتها را افزایش میدهد، میتواند اهمیت زیادی برای کار و کسبها، کارآفرینان و سیاستگذاران داشته باشد. کارآفرینان مهاجر و یا مامور به خارج با قیاس سیستماتیک آنچه در بازارهای دیگر مشاهده میکنند، چنین تجربیاتی را ایجاد میکنند. در کار و کسبهای چندملیتی، ابزارهای مدیریت منابع انسانی، از جمله ماموریتهای خارج از کشور یا چرخش شغلی بینالمللی میتواند به ایجاد مهارت شناخت فرصتها کمک کند. آموزشهای کارآفرینی پیش از انجام ماموریتهای بینالمللی میتواند بر اثربخشی این ابزارها بیفزاید.
چشم پوشی از آثار مثبت تجربیات میانفرهنگی بر شناسایی فرصتها، میتواند سازمانها را دچار زیان کند. اگر کارکنان مهاجر، فرصتی برای عملیاتی کردن ایدههای خوب خود در داخل شرکت پیدا نکنند، احتمالا از ایدههایشان در خارج از آن شرکت استفاده میکنند. مطالعات پیشین نشان داده است که برخی از آنها شرکت خود را به منظور بهکارگیری فرصتها، برای کارآفرین شدن ترک میکنند.
رهیافتهای این پژوهش در حوزهی سیاستهای مهاجرتی نیز کاربرد دارد. براساس براوردهای سازمان ملل متحد بیش از ۲۴۰ میلیون مهاجر و پناهندهی موقت و دائم سراسر جهان وجود دارد. نتایج پژوهش هاروارد موید سطح کارآفرینی بالاتر از میانگین در میان این گروه بوده و بر اثرات مثبت مهاجرت بر اقتصاد، تاکید میکند. مهاجرت میتواند از طریق تقویت یادگیری و بهکارگیری دانش میانفرهنگی که عاملی مهم در شناسایی فرصتهای سودآور است به پرورش قوای کارآفرینی کمک کند.
از آنجا که مهاجرت به زعم برخی یک تهدید محسوب میشود، این دیدگاه که افزایش مهاجرت میتواند موجب ارتقای فعالیتهای کارآفرینانه شود، میتواند موجب یادآوری فرصتهای مرتبط با مهاجرت شود.
منبع:
https://hbr.org/2016/10/why-are-immigrants-more-entrepreneurial
سبز باشید