اثرگذارترین اقتصاددانان جهانی که همه باید بشناسیم (بخش پایانی)
4- میلتون فریدمن – 1912 تا 2006
وی در سال 1976 موفق به کسب جایزه نوبل در رشته اقتصاد به دلیل کار روی تحلیل مصرف، تاریخچه مالی و نظریات مرتبط با آن و سیاست باثبات سازی شد.
او مدافع سرسخت بازارهای آزاد بود و اعتقاد داشت که راهکارهای دولتی برای حل مسائل به اندازه خود مسائل بد هستند. فریدمن ارزش بالایی برای پول قائل بود و نظریات پولی او اساسی شد بر اقتصاد مبتنی بر مالیات، و سیاست های دیگری نظیر نرخ های مبادله ای شناور و آزاد، مالیات بر درآمد ، ارتش داوطلبانه، خصوصی سازی و مقررات زدایی و ......... .
5- یان تینبرگن – 1903 تا 1994
تینبرگن در سال 1969 به همراه راگنار فریش به خاطر طرح مدل های پویا و کاربرد آن در مطالعات اقتصادی، موفق به اخذ اولین جایزه نوبل اقتصاد شد. او از پیشگامان اقتصادسنجی و مدلهای آماری اقتصادی است. اقتصاد سنجی مجموعه ای از تکنیک های آماری است که اقتصاددانان برای مطالعه و تخمین رابطه کمی میان دو یا چند متغیر از آن استفاده می کنند. به طور مثال آنها می توانند با مطالعه روابط تاریخی میان نرخ بهره و پس انداز، تخمین بزنند که به هنگام بالا رفتن نرخ بهره افراد چقدر حاضرند بیشتر پس انداز کنند.
6- جان فوربس نش – 1928 تا 2015
البته جان نش اساسا یک ریاضیدان بود که در این رشته نابغه ای بی بدیل به شمار می رفت. اما اقدامات پیشروی نش بویژه در زمینه نظریه بازی ها در حوزه اقتصاد بازار نیز موثر بوده اند، تا جایی که او موفق به کسب جایزه نوبل اقتصاد در سال 1994 شد. البته زندگی خصوصی وی بسیار دشوار و ملال آور بوده است. جان نش به مدت بیش از 3 دهه دچار بیماری اسکیزوفرنی یا روان گسیختگی بود و صداهای غیر واقعی می شنید که او را از خطراتی موهوم حذر می دادند. توهمات او تا به آنجا پیش رفت که کرسی تدریس خود را از دست داد اما همانطور که خود در بخشی از زندگینامه اش می نویسد: "به نظر غیر محتمل می آید که فردی در سن و سال من و با این بیماری بخواهد همچنان بر دانش خود بیفزاید." به هر ترتیب نش معتقد بود که زندگی یک بازی است و ما بازیگران آن؛ که اگر بتوانیم بازی یا همان رفتار طرف مقابل را به درستی حدس بزنیم، به احتمال زیاد برنده ما خواهیم بود. نظریه بازی ها در امور بسیاری از جمله سیاست و اقتصاد تعمیم یافت به گونه ای که به طور مثال از جنگ احتمالی کوبا و آمریکا جلوگیری کرد. نظریه بازی ها امروزه یکی از ابزارهای قدرتمند برای رفع مشکلات و مسائل اقتصادی به شمار می رود. برای درک این نظریه مثال معروف و ساده کیک را می زنیم: شما به همراه دوستی کیکی می پزید و با او قرار می گذارید که یک نفر کیک را ببرد و دیگری انتخاب کند که کدام برش را بردارد. اگر چاقو در دست شما باشد و بخواهید کیک را نامساوی تقسیم کنید به احتمال زیاد دوستتان برش بزرگ تر را برخواهد داشت. بنابراین باید راهکاری را برگزینید که نتیجه آن برد- باخت نباشد بلکه نتیجه باید در حالت ایده آل بصورت برد-برد و یا حتی باخت-باخت باشد. با استفاده از نظریه بازی ها، باید کیک را به دو قسمت مساوی تقسیم کنید زیرا هر انتخاب دیگری موجب باخت شما خواهد شد. این اساس نظریه بازیهاست.
زندگی جالب توجه جان نش به ساخت فیلمی تحسین برانگیز با عنوان یک ذهن زیبا ختم شد.
7- محمد یونس – 1940 تاکنون
محمد یونس بانکدار و اقتصاددان بنگلادشی و مبدع نظریات و اقدامات جالبی نظیر میکرو کردیت و یا همان خرده وام است. از دیدگاه او وام های کوچک به تاجران فقیر، سلاحی مطمئن در راستای ریشه کنی فقر است. این برنده جایزه صلح نوبل در سال 2006 با تاسیس بانک گرامین مشهور به بانک فقرا توانست قدم های موثری در راستای ریشه کن سازی فقر بردارد. این بانک وام هایی با مبلغ ناچیز حتی 12 داری در اختیار روستاییان قرار می داد که دریافت کنندگان، این پول ها را صرف اموری مثل خرید گاو شیرده، تهیه چوب بامبو برای ساخت لوازم چوبی و خرید کاموا برای بافت شال یا دیگرفعالیت های درآمدزا می کردند. این بانک که رویه ای خلاف بانکهای معمول را در پیش گرفته اکنون به جایگاهی دست یافته که 1 درصد از تولید ناخالص بنگلادش را از آن خود ساخته است.
8- رژیم آلمان نازی – 1933 تا 1945
اقتصاد نازی ها دارای ابهامات و پیچیدگی های فراوانی بود. به گونه ای که برخی هیتلر را آلت دست تجار و سرمایه داران آلمانی می دانستند. ادعای اصلی نازیها در فضای بحرانزده سالهای 1930، ارائه راهحل سومی بود که نه کمونیسم است و نه سرمایهداری. چهار هدف عمده در دستور کار سیاست اقتصادی دولت هیتلر قرار داشت:
- حذف بیکاری؛
- تجدید سامان صنایع دفاعی؛
- جلوگیری از ظهور مجدد ابر تورم؛
- افزایش تولید کالاهای مصرفی و بالابردن استانداردهای زندگی.
نازی ها در زمان رکود بزرگ (دهه 1930) به قدرت رسیدند و بنابراین حل مسائل اقتصادی و بیکاری را یکی از مهمترین اولویت های خود قرار دادند. از اقدامات دیگر آلمان ها می توان به توسعه زیربنایی و صنعت عظیم ساختمان سازی که تعداد شاغلین این بخش را از حدود 600 هزار نفر به 2 میلیون نفر رساند، خصوصی سازی، حمایت از خرده فروشی، صنعت موتوری و برنامه های چند ساله اشاره کرد. سیاست های اقتصادی آلمان که سبب پیشرفت آن شد کاملا درون زا و تا حد کمی برونگرا بود. هیتلر مدافع نظام خودکفایی بود و عقیده داشت که آلمان نباید وابسته به تجارت و مبادلات خارجی باشد. پس از شکست ارتش نازی بسیاری از علومی که آمریکا و متفقین بدان دست یافتند برگرفته از علم وتکنولوژی دست یافته نازی ها بود.
9- ژوزف شومپیتر – 1883 تا 1950
شومپیتر را یکی از سه اقتصاددان بزرگ جهان میدانند. دانشمندی که به اقتصاددان ورشکسته معروف شده است چرا که در اواخر عمر خود بدهی زیادی بالا آورد که البته به دلیل بدبیاری بود نه نظریات اقتصادی اش. شومپیتر همانند مارکس معتقد بود که دوره نظام سرمایهداری در درازمدت به سر خواهد رسید. البته او مدافع نظام سرمایه داری بود و تنها مانند یک پزشک دلسوز مرگ بیمارش را پیشبینی کرده بود. از دیدگاه او آنچه سرمایهداری را به زوال میکشاند خود سرمایهداری است. بعلاوه شومپیتر نظریات بدیعی در حوزه کارآفرینی دارد، او معتقد بود که رونق سرمایهداری به ظهور کارفرمایان نوآور و خلاق وابسته است و ادامه حیات نظام سرمایه داری منوط به ابتکار کارآفرینان خواهد بود. ابتکارهای کارآفرینان باعث سرمایهگذاریهای جدید، اشتغال جدید و تولید بیشتر و نهایتا رونق اقتصادی میشود. بعد از آن، دوران رکود وقتی شروع میشود که آدمهای مقلد از نوآورها تقلید میکنند و اوضاع بازار را خراب میکنند.
سبز باشید